عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6705 /
۱۳۹۹ دوشنبه ۴ اسفند
|
درباره ۲ دربی مهم روز شنبه در آلمان و انگلیس
از دشمن نژادی تا دوست ضد حکومت
عصر شنبهای که گذشت در فوتبال اروپا ۲ دربی مهم انجام شد. در انگلیس لیورپول٬ مدافع عنوان قهرمانی به مصاف اورتون رفت و به طور همزمان٬ در آلمان دربی روهر بین دورتموند و شالکه برگزار شد.
بازی اول را اورتون ۲-صفر در آنفیلد برد. لیورپول با این شکست برای اولین بار در 98 سال اخیر صاحب 4 شکست متوالی خانگی شد. آخرین بار آنها در سال 1923، چنین آمار بدی داشتند. برنلی، برایتون، منچسترسیتی و حالا اورتون 4 تیمی هستند که پس از 3 و نیم فصل شکستناپذیری لیورپول در آنفیلد در این ورزشگاه مخوف به برتری رسیدند. از طرفی برای اولین بار از سال 2002 و دوران سرازیری ژرار هولیه فرانسوی، قرمزهای آنفیلد در 4 بازی پیاپی باخت را تجربه کردهاند. علاوه بر برایتون، منچسترسیتی و اورتون، لسترسیتی هم در رقم خوردن این آمار نقش داشت. ضمن اینکه آخرین بار اورتون در سال ۱۹۹۹ بود که موفق شده بود در آنفیلد لیورپول را ببرد. در آلمان اما پیشبینیها درست از آب درآمد و دورتموند جلوی تیم قعر جدولی شالکه با اختلاف زیاد برنده شد؛ ۴ بر صفر.
روز شنبه سایت فوتبال ۳۶۰ مطلب جالبی درباره پیشینه این دو دربی جذاب منتشر کرد که خواندنش خالی از لطف نیست:
دربی روهر به یاد اولین رقابت مهم باشگاهی دنیا پس از شروع مجدد فوتبال در دوران شیوع جهانی ویروس کرونا (آن بازی با برتری قاطعانه دورتموند همراه شد) باز هم بدون تماشاگر و در بدترین روزهای تاریخ شالکه از راه رسیده است. تیم آبیپوش تنها افتخار امسالش را با نرسیدن به رکورد تاسمانیا برلین در زمینه تعداد بازیهای متوالی بدون برد به دست آورد اما آنچه دلیلی برای پا پس کشیدن حتی در بدترین شرایط باقی نمیگذارد، انگیزههای ناشی از شکلگیری دشمنی بین 2 تیم است.
هیتلر و لهستانیها
دورتموند و شالکه محبوبترین و بزرگترین تیمهای منطقه فوتبالخیز «نورثراین وستفالیا» هستند. تنها برهه درخشان شالکه در دوران حکومت «رایش سوم» (آدولف هیتلر) شروع شد و پس از جنگجهانی دوم هم ادامه یافت. در آن زمان تیم در مسابقات سراسری فوتبال آلمان 6 قهرمانی را تجربه کرد و هیتلر هرچند برخلاف همتایانش یعنی موسولینی و فرانکو علاقهای به فوتبال نداشت اما در برخی مسابقات شالکه در استادیوم حضور مییافت. حتی سالها بعد گفته شد رهبر نازیها در محافل غیررسمی از هواداریاش از شالکه پرده برداشته است.
با توجه به شیوه رفتاری مخرب رایش سوم، اتفاقاتی مانند اخراج و زندانی کردن رؤسای غیرآلمانی بایرنمونیخ و تضعیف رقبا در خارج از میدان، شائبه هواداری او و نازیها از شالکه را پررنگ جلوه میدهد. در این شرایط دورتموند که توسط مهاجران لهستانی (یکی از اصلیترین اهداف تصفیه نژادی هیتلر) تأسیس شد، چه به خاطر قرابت جغرافیایی و چه به دلیل مخالفت با آرمانهای نژادی هیتلر، به مرور دشمن اول شالکه نام گرفت و هر چند پس از مرگ هیتلر، ماجرای برتری نژادی کاملاً به دست فراموشی سپرده شد اما دشمنی طرفین پابرجا ماند. این جنگ تا امروز هم ادامه دارد. برخلاف دوران نازیها، حالا سیاستمداران آلمانی بیشتر به دورتموند روی خوش نشان میدهند. مثلاً گرهارد شرودر، صدراعظم قبلی آلمان یکی از حاضران همیشگی روی سکوهای ورزشگاه وستفالن (سیگنال ایدوناپارک فعلی) بود. وقتی امروز 2 تیم بار دیگر دربی «روهر» یا همان «مادر دربیها» را مقابل هم انجام میدهند، همه آنچه باعث دشمنی شده از یاد میرود، غیر از خود دشمنی!
یادهای ضدحکومتی، بهانه همبستگی
دربی همزمان دیگر بین لیورپول و اورتون، یادآور ماجرایی متفاوت از دلایل شکلگیری دشمنی بین دورتموند و شالکه است. همجواری و نزدیکی بیش از حد ورزشگاههای 2 تیم، برای شبکههای اجتماعی، خوراک خبری جالبی به وجود میآورد اما لایههای شکلگیری و تکوین شکل رقابت 2 تیم، عمیقتر از این اشارات است. بندر لیورپول از گذشته و به طور دقیق از سال 1911 وارد دشمنی با مرکز قدرت شد. در آن سال طی اعتصاب حملونقل، وینستون چرچیل، وزیر امور خارجه وقت، یک قایق توپدار را با زرادخانهاش با هدف بمباران مرکز شهر لیورپول به رود مِرزی اعزام کرد. سربازها به خیابانها آمدند تا تظاهراتی عظیم در تالار سنت جرج را سرکوب کنند. آنها در نهایت 2 کارگر جوان بارانداز را در نزدیکی خیابان واکسال به ضرب گلوله کشتند. در نتیجه این تظاهرات و حملات متعاقب از سوی ارتش، تعداد زیادی از مردم توسط اسلحههای سربازان آسیب دیدند. در سال ۱۹۱۹، اعتصاب پلیس در این شهر، برای هسته قدرت، هفتهها ناآرامی و ترس از انقلاب در لیورپول را به همراه داشت. در گذر سالها این دشمنی به اوج رسید. بندر لیورپول به عنوان وامدار خردهفرهنگ «اسکوز» و دارنده لهجه و فرهنگ متفاوت، همیشه خودش را قربانی تصمیمات دولت مرکزی و پادشاه میدانست و این حس در بخشی از سرود هواداران لیورپول هم نمود دارد؛ آنجا که یک صدا روایت پسری فقیر به نام تامی را فریاد میزنند که به زعم خودشان «آمده بود تا با پادشاه و کشورش بجنگد».
از دهه 80 میلادی و با به قدرت رسیدن مارگارت تاچر، ملقب به «بانوی آهنین» دشمنی عریانتر شد. لیورپول به عنوان شهر اصلی مخالف با حزب محافظهکار، خودش را قربانی طرح بزرگ اقتصادی نخستوزیر انگلیس میدید. طرح بزرگ اقتصادی تاچر، هر چقدر به نفع شهرهای کارخانهای و بخش سرمایهداری انگلیس بود، به همان نسبت بیکاری و فقر اقتصادی و فاصله طبقاتی را برای بندر لیورپول به دنبال داشت و اتفاق متعاقب، سرانجام دیگر تیم شهر یعنی اورتون را هم با لیورپول متحد کرد. در جریان فروریزی بخشی از استادیوم هلیزبورو در جریان بازی نیمهنهایی جام حذفی انگلیس در سال 1989 بین لیورپول و ناتینگهام فارست، 96 هوادار لیورپول از جمله پسرعموی استیون جرارد مشهور جان باختند. اسنادی که سالها بعد فاش شد، خبر از کمکاری پلیس در مهار مردم میداد. در آن زمان دولت تاچر از ترس انتقادات اجازه بررسی بیشتر و فاش شدن اسناد مربوط به قصور پلیس را نداد اما با پیگیری بازماندگان، حقیقت هر چند خیلی دیر اما سرانجام فاش شد. این اتفاق اتحاد بیسابقه هواداران هر 2 تیم شهر علیه دولت مرکزی را رقم زد. به حدی که همیشه در سالگرد این اتفاق، هواداران اورتون هم در ورودیهای ورزشگاه آنفیلد، دسته گلهایی به یاد قربانیان قرار میدهند. هو کردن سرود ملی انگلیس هم به تفریحی برای هواداران 2 تیم تبدیل شده و هر چند در زمین نشانی از دوستی وجود ندارد اما در عمق ماجرا، همبستگی عجیبی برای ابراز تنفر از دولتمردان و سیستم پادشاهی انگلیس به چشم میخورد. بنرهایی با مضمون «ما اسکاوز هستیم، نه انگلیسی» به خوبی نشان از احساس هواداران دارد!
در چنین روزی ۴ اسفند ۱۳۷۰
از قهرمانی نیمفصل استقلال در اولین دوره لیگ برتر تا گلزنی یحیی برای فولاد
استقلال تهران در ادامه هفته سیزدهم مسابقــات فوتبال باشگاههای برتر ایران با غلبه بر تیم ملوان بندرانزلی به مقــام نخست نیمفصل رقابتها دست یافت.
این دیدار به قضاوت رحیم رحیمی مقدم و در حضور 15 هــزار تماشاگر در ورزشگاه آزادی تهران برگزار شد که تیم استقلال تهران با ارائه یک بازی برتر با نتیجه 4 بر صفر حریف خود را شکست داد تا جمع اندوختههای خود را بــــه 27 امتیاز برساند و پیشتازی خود را در لیگ برتر باشگاه هــای کشور تداوم ببخشد.
گلهای این دیدار را «علیرضا نیکبخت واحــدی» در دقیقه 41، «محمد مؤمنی» در دقایق 71 و 78 و «فراز فاطمی» در دقیقه 87 برای تیم استقلال تهران به ثمر رساندند.
در دیگر دیدارهای انجام شده، فولاد خوزستان در ورزشگاه تختی تبریز با نتیجه 3 بر صفر میزبان خود را شکست داد.
«داود دهقانی» در دقیقه 28، «امید شریفی نسبت» در دقیقـــــه 52 و «یحیی گل محمدی» در دقیقه 88 از روی نقطه پنالتی برای تیم فولاد خوزستان در این دیدار گلزنی کردند.
تیم پیکان تهران در ورزشگاه فولاد شهر اصفهان با تنها گل دقیقـــه 50 «علی اصغر مدیر روستا» از سد ذوبآهن اصفهان گذشت و تیم استقلال رشت در ورزشگاه عضدی این شهر با نتیجه 2 بر صفر ابومسلم خراسان را شکست داد تـــا نخستین پیروزی خود را در این رقابتها به دست آورد.
خشونت در کریخوانی
باربد کمالی
آنچه برای وزیر ارتباطات ایران مایه دردسر شده و به انتقاداتی از او منحر شده است، نمیتوانست نتیجهای جز این داشته باشد. کریخوانی فوتبال منجر به پاسخگویی طرف مقابل میشود و وقتی کری فوتبال شروع میشود، پایانش قابل پیشبینی نیست.
محمدجواد آذری جهرمی، وزیر ارتباطات و فناوری ایران نیز گلهای از پاسخها و واکنشها ندارد و این کافی است برای اینکه طرفین این کریخوانی بدانند با یک شوخی ورزشی مواجهاند.
اما آنچه کریخوانی ورزشی را نگرانکننده میکند، خارج شدن کریها از روند معمول است. آذری جهرمی در مصاحبهاش درباره کریخوانی، گفت: «این نظر شخصی است، استقلالیها هم یک نفر را بیاورند که حمله همه جانبه کند. فضای فوتبال را سیاسی نکنید، بنده یک نظر شخصی و هواداری دارم و استقلالیها در جایگاه ملی باشند هم از آنها حمایت میکنیم. در خانه ما دو پسر من پرسپولیسی هستند، یکی استقلالی. در خانه ما ۵ برادر پرسپولیسی هستیم و یک استقلالی. ما بدتر از این هم کری میخوانیم، مگر اشکالی دارد؟ مگر از دیروز تا حالا کری نخواندهاند؟ اینکه از شأن خارج شده، به من مربوط نیست. بگذارید فضا باز باشد، بد و بیراه بگویند و تخلیه انرژی بشود. من نباید این حرف را بزنم که بعضیها شخصیت نامناسب نشان میدهند. نه آقا، شخصیت آنها مناسب است فقط ناراحتند و یکی را گیر آوردهاند. اگر قرار است به ما بگویند، بگذارید بگویند و انرژیشان خالی شود.» مسأله اما کمی مهمتر است. در فوتبال ایران کریها با عبارتها و روشها و گفتوگوهایی همراه میشود که با فرهنگ عمومی ناهمخوان است. این فضا برخورنده و زننده است و اسمش فضایی برای تخلیه انرژی نیست. فوتبال اگرچه عرصهای پرهیاهوست و جذابیتش را از همین هیاهو به دست میآورد اما حجم زشتی در گفتار هنگام کریها، کار را از کری به مرحلهای زشت از این سرگرمی میرساند.
اگر بپذیریم که وزیر و هر مقام دیگری میتواند خارج از موقعیت شغلیاش، کری بخواند و در تفریح ورزش شرکت کند و هر شهروند دیگری میتواند پاسخی مشابه داشته باشد، آنگاه شاید دست برداریم از پاسخهای خشن در یک تفریح روزمره.
آقای وزیر! آیا این کری بجا بود؟
لطفـــاً دنبال پـــاسخ نگردید!
سام ستارزاده
پس از ماهها جنگندگی پرسپویس برای بازپسگیری صدر جدول لیگ، زمانی که این امر محقق شد، یکی از عجیبترین واکنشها به این موضوع مهم فوتبالی نه از سوی یک بازیکن، سرمربی و یا مدیر ورزشی، بلکه از سوی وزیر محترم ارتباطات صورت گرفت. هنگامی که پای صحبت از علاقهمندیهای ورزشی در میان سیاستمداران کشور به میان میآید، کمتر کسی نظیر آقای محمدجواد آذری جهرمی شجاعانه از جهتگیریهای خود پردهبرداری میکنند. همین که آقای آذری جهرمی ابایی به خاطر از دست دادن حمایت طرفداران سرسخت تیمهای مقابل ندارد، بیش از هر چیز نشاندهنده شجاعت و جسارت وی است.
از سویی لحن واکنش آقای جهرمی به صدرنشینی دوباره پرسپولیس بود که مورد انتقاد هواداران استقلال و سایر تیمها قرارگرفت. کریای که سطح آن به فنپیجهای متعصب هواداران باشگاهها نزدیکتر بود و شاید اگر کسی تنها به محتوای آن مینگریست، باورش نمیشد که فردی با متانت و شخصیت یک وزیر جوان آن را در فضای مجازی به اشتراک گذاشته باشد. البته اینکه از نظر عرفی و اخلاقی کریخواندن با چنین لحن تندی که میتواند هواداران تیم رقیب را آزرده خاطر هم بکند، از سوی یک عضو کابینه دولت منتخب مردم کار صحیحی بوده یا خیر، بحثی نیست که بخواهد یا بشود در این یادداشت به آن پرداخته شود یا خیر. بیشک، چنین موضوعی نیز نباید تیتر یک رسانه ورزشی کشور باشد.
طرفداری از یک تیم ورزشی حتی در کشورهای دیگر رخدادی نیست که بخواهد موجب اکراه یک سیاستمدار باشد. بارزترین مثال آن، سیلویو برلوسکونی است که با وجود مالکیت باشگاه میلان، به نخستوزیری کشور چکمه نیز رسید و سالها هم در این سمت باقی ماند. در روسیه، حمایت ولادیمیر پوتین از زنیت سنپطرزبورگ – که باشگاه زادگاه وی است – بر کسی پوشیده نیست. فرانسوا اولاند، رئیسجمهوری سابق فرانسه از موناکو طرفداری میکرد و ماریانو راخوی همزمان با نخستوزیریاش در اسپانیا، یک هوادار پرشور رئال مادرید بود اما در هیچکدام از این کشورها، حتی در اسپانیا که هواداران بارسلونا خاطره هجوم ژنرال فرانکو به رختکن بازیکنانشان را به یاد دارند، سخنی از دستکاری نتایج فوتبال توسط دولت عنوان نمیشود.
اگر قرار باشد بخش فناوری ارتباطات در کشور امروز مورد شماتت قرار بگیرد، دلیلی بهمراتب بزرگتر از یک استوری برحق یا ناحق از وزیر محترم ارتباطات خواهد داشت. هواداران شاکی استقلال، میتوانند به جای یک کریخوانی ساده، از همان وزیر ارتباطات مطالبه شفافسازی قرارداد باشگاه استقلال با اسپانسرهای متعلق به این وزارتخانه را داشته باشند. حتی طرفداران تیم محبوب آقای آذری جهرمی نیز میتوانند در کنار هواداران رقیب سنتی از ایشان سؤال کنند که سامانههای پیامکی و ستارهمربعها از قبال دو باشگاه محبوب پایتخت به چه سودی رسیدهاند و چه مقدار از آن سود را با این دو باشگاه مردمی شریک کردهاند؟
اگر بتوانیم در ذهن داشته باشیم، درخواست سامانههای هواداری مجازی دو باشگاه (و بهویژه پرسپولیس) از هواداران برای ارسال کمکهای مالی به این دو باشگاه از طریق این واسطه، یکی از اقدامات عجیبی بود که از طرفی دور از شأن تیمهای مطرح ایران بود و از طرفی پر از ابهامات رفع نشده. فوتبال کشور با انواع و اقسام دغدغههای واقعی دستوپنجه نرم کرده و میکند. از این رو، بحث در مورد یک استوری هواداری، حتی اگر فرستنده آن شخصی با مقامی بالاتر از آقای آذری جهرمی باشد، بحثی نخواهد بود که حاصلش درمان زخمهای فوتبال ما و یا حتی فرهنگ هواداری فوتبال ما باشد.
هر چه بگندد، نمکاش میزنند
محمدجواد در آفساید!
میعاد نیک
فارغ از اینکه کریخوانیهای متعصبانه، کورکورانه و عموماً بیمنطق هواداران سرخابی باعث مکدر شدن فضای فوتبال ایران شده، پرستیژ و شخصیت برخی از افراد مهم کشور نیز با خدشههایی مواجه گردیده که میتواند نظر عموم مردم را نسبت به آنها و عملکردشان تغییر دهد. محمدجواد آذریجهرمی که سنگینی سمت وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات را بر دوش خود حمل میکند هم یکی از همان شخصیتهایی است که اسیر این بازی دو سر باخت شده و انگار به آینده سیاسی خود ابداً توجهی ندارد.
آذریجهرمی را پیش از اینکه به کابینه دولت حسن روحانی بپیوندد، کمتر کسی میشناخت و بیراه نیست اگر بگوییم او شهرتاش را از وزیر بودناش وام میگیرد. جایگاه وزیر در یک نظام سیاسی چنان رفیع و مهم است که هرگز این شغل را نمیتوان چیزی غیر از تمام وقت نامید؛ آنوقت آقای وزیر برای توجیه کریخوانیهایش میگوید: «من هم یک شهروندم و قرار نیست که کل ۲۴ ساعت از یک شبانهروز را در پوشش وزارت باشم!»
اینکه برای شهروند بودن آذریجهرمی احترام قائل شویم، چیزی جز بدیهیات نیست اما اینکه آقای وزیر بدون درنظر گرفتن جایگاه مهم سیاسی خود بخواهد فضای هواداری فوتبال ایران را ملتهب کند، کمی غیرمنطقی و ناصواب جلوه میکند. محمدجواد آذریجهرمی کریهایش را در شرایطی به فضای مجازی آورده که انگار بهدنبال تحقق مقاصد دیگری است. مهمترین بخش ماجرا اما مغالطهای است که آقای وزیر بارها به آن متوسل شده تا بگوید اگر من پرسپولیسی هستم، مقامهای بالاتر از وزیر به استقلال گرایش دارند.
این مغالطه بارها بین سیاسیون کاربرد داشته و وزیر ارتباطات نیز با تمسک به این ریسمان نخنما، آفساید مطبوعاتی خود را دلیلتراشی میکند. وزرا هم قطعاً مانند بقیه افراد جامعه از عواطف و علایق انسانی برخوردارند اما اینکه یک وزیر اینچنین بر چوب دو سر طلای کریخوانی قدم بزند و به این شهوت خطرناک تن بدهد، چیزی جز تخریب وجهه دولت و اثبات شایعه فوتبال ناپاک را موجب نخواهد شد. یادمان داده بودند که هر چه را بگندد، نمکاش میزنند اما کسی هنوز مدعی نشده که با گندیدن نمک چه باید کرد.
انحصار نشدنی
موشک جواب موشک!
سامان موحدی راد
باید بپذیریم که در علاقهمندی به فوتبال رگههایی از لمپنیزم هم وجود دارد. رویدادهای بزرگ و کوچک در حواشی مسابقات فوتبال در سرتاسر دنیا موجب شده تا در بسیاری از موارد این حواشی رشته ورزشی از متنش جذابتر باشد. این از آن دست مسائلی است که موجب بحث فراوانی بین فوتبالیها و غیرفوتبالیها شده است. در واقع غیرفوتبالیها این سطح از جدی بودن فوتبال را درک نمیکنند که موجب درگیری خیابانی، دعواهای فامیلی یا حتی مرگ هواداران در برخی از موارد میشود اما اگر در دنیای فوتبالیها بخواهیم حرف بزنیم، شور و حرارت هواداران فوتبال و نوع کلکلها و کریخوانیهای آن بخش مهم و جذاب فوتبال است. جنس شوخیهایی که در این زمین صورت میگیرد، شاید بعضاً زشت و سخیف اما برای خودشان جالب توجه است. تقریباً میتوان گفت فوتبال بدون کلکل و کریخوانی مسأله بیمعنیای است.
در روزهای اخیر در ایران هم کلکل هواداران دو تیم محبوب ایرانی بعد از پایان نیمفصل محل اختلافهایی شده. بعد از آنکه تیم گلگهر با 5 گل برابر پرسپولیس شکست خورد، خیلیها این 5 گل را با 6 گلی که استقلال در دربی معروف از پرسپولیس خورده بود، مقایسه کردند. به ویژه اینکه پرسپولیس با این 5 گل به تیم امیر قلعهنویی، صدر جدولی را که چند هفته در اختیار استقلال بود از آن خود کرد. در این میان اما استوری وزیر ارتباطات موجب شد تا کلکل در این فضا از شرایط عادی خارج شود. استقلالیها که چند سالی است دعوای «تیم حکومتی» را پیش کشیدهاند، حمایت یک وزیر از بدنه دولت را هم ذیل همین دعوا فاکتور کردهاند و به این ترتیب ناراحتی خودشان از وضعیت بد تیم و نتایج ضعیف را بر سر وزیر خالی کردهاند. گروهی دیگر هم چنین سطح از کلکلی را در حد و شأن یک عضو کابینه ندانستهاند اما اگر بخواهیم بیطرفانه نگاه کنیم، استوری وزیر بخشی از فرهنگ هواداری است. ولو اینکه این فرهنگ در نظر بسیاری بخشی از لمپنیزم موجود در فوتبال باشد. بالاخره باید پذیرفت بخش زیادی از طرفداران فوتبال آن را چنین میبینند و وزیر هم به عنوان یک هوادار فوتبال استثنا نیست. از این رو به نظرم بهترین جواب و واکنش به وزیر کلکل در همان سطحی است که خلیلزاده از استقلال انجام داده و ماجرای 6 گل پرسپولیس را با دو جام آسیایی استقلال پاسخ داده است اما بیشتر از این و درخواست عذرخواهی و سایر مسائل از آن دست اشتباهاتی است که در فوتبال رخ میدهد. البته بخشی از این اشتباهات هم بابت شیوه اشتباه مدیریت تیمها در ایران است. در واقع هواداران انتظار دارند چون هر دو تیم را دولت اداره میکند، پس نباید کسی از دولت طرفدار یکی از این دو تیم باشد. مثل همین مسأله که سالها در صداوسیما تلاش میشود تعلقات رنگی گزارشگرها پنهان بماند. طبیعتاً این نشدنی است و هر کسی طرفدار تیمی است، پس بهتر نیست کمی در احوالات مدیریت این تیمها مداقه کنند و بدانند با انحصار نمیشود هیچ چیز را نگه داشت؟
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو