عصر شنبهای که گذشت در فوتبال اروپا ۲ دربی مهم انجام شد. در انگلیس لیورپول٬ مدافع عنوان قهرمانی به مصاف اورتون رفت و به طور همزمان٬ در آلمان دربی روهر بین دورتموند و شالکه برگزار شد.
بازی اول را اورتون ۲-صفر در آنفیلد برد. لیورپول با این شکست برای اولین بار در 98 سال اخیر صاحب 4 شکست متوالی خانگی شد. آخرین بار آنها در سال 1923، چنین آمار بدی داشتند. برنلی، برایتون، منچسترسیتی و حالا اورتون 4 تیمی هستند که پس از 3 و نیم فصل شکستناپذیری لیورپول در آنفیلد در این ورزشگاه مخوف به برتری رسیدند. از طرفی برای اولین بار از سال 2002 و دوران سرازیری ژرار هولیه فرانسوی، قرمزهای آنفیلد در 4 بازی پیاپی باخت را تجربه کردهاند. علاوه بر برایتون، منچسترسیتی و اورتون، لسترسیتی هم در رقم خوردن این آمار نقش داشت. ضمن اینکه آخرین بار اورتون در سال ۱۹۹۹ بود که موفق شده بود در آنفیلد لیورپول را ببرد. در آلمان اما پیشبینیها درست از آب درآمد و دورتموند جلوی تیم قعر جدولی شالکه با اختلاف زیاد برنده شد؛ ۴ بر صفر.
روز شنبه سایت فوتبال ۳۶۰ مطلب جالبی درباره پیشینه این دو دربی جذاب منتشر کرد که خواندنش خالی از لطف نیست:
دربی روهر به یاد اولین رقابت مهم باشگاهی دنیا پس از شروع مجدد فوتبال در دوران شیوع جهانی ویروس کرونا (آن بازی با برتری قاطعانه دورتموند همراه شد) باز هم بدون تماشاگر و در بدترین روزهای تاریخ شالکه از راه رسیده است. تیم آبیپوش تنها افتخار امسالش را با نرسیدن به رکورد تاسمانیا برلین در زمینه تعداد بازیهای متوالی بدون برد به دست آورد اما آنچه دلیلی برای پا پس کشیدن حتی در بدترین شرایط باقی نمیگذارد، انگیزههای ناشی از شکلگیری دشمنی بین 2 تیم است.
هیتلر و لهستانیها
دورتموند و شالکه محبوبترین و بزرگترین تیمهای منطقه فوتبالخیز «نورثراین وستفالیا» هستند. تنها برهه درخشان شالکه در دوران حکومت «رایش سوم» (آدولف هیتلر) شروع شد و پس از جنگجهانی دوم هم ادامه یافت. در آن زمان تیم در مسابقات سراسری فوتبال آلمان 6 قهرمانی را تجربه کرد و هیتلر هرچند برخلاف همتایانش یعنی موسولینی و فرانکو علاقهای به فوتبال نداشت اما در برخی مسابقات شالکه در استادیوم حضور مییافت. حتی سالها بعد گفته شد رهبر نازیها در محافل غیررسمی از هواداریاش از شالکه پرده برداشته است.
با توجه به شیوه رفتاری مخرب رایش سوم، اتفاقاتی مانند اخراج و زندانی کردن رؤسای غیرآلمانی بایرنمونیخ و تضعیف رقبا در خارج از میدان، شائبه هواداری او و نازیها از شالکه را پررنگ جلوه میدهد. در این شرایط دورتموند که توسط مهاجران لهستانی (یکی از اصلیترین اهداف تصفیه نژادی هیتلر) تأسیس شد، چه به خاطر قرابت جغرافیایی و چه به دلیل مخالفت با آرمانهای نژادی هیتلر، به مرور دشمن اول شالکه نام گرفت و هر چند پس از مرگ هیتلر، ماجرای برتری نژادی کاملاً به دست فراموشی سپرده شد اما دشمنی طرفین پابرجا ماند. این جنگ تا امروز هم ادامه دارد. برخلاف دوران نازیها، حالا سیاستمداران آلمانی بیشتر به دورتموند روی خوش نشان میدهند. مثلاً گرهارد شرودر، صدراعظم قبلی آلمان یکی از حاضران همیشگی روی سکوهای ورزشگاه وستفالن (سیگنال ایدوناپارک فعلی) بود. وقتی امروز 2 تیم بار دیگر دربی «روهر» یا همان «مادر دربیها» را مقابل هم انجام میدهند، همه آنچه باعث دشمنی شده از یاد میرود، غیر از خود دشمنی!
یادهای ضدحکومتی، بهانه همبستگی
دربی همزمان دیگر بین لیورپول و اورتون، یادآور ماجرایی متفاوت از دلایل شکلگیری دشمنی بین دورتموند و شالکه است. همجواری و نزدیکی بیش از حد ورزشگاههای 2 تیم، برای شبکههای اجتماعی، خوراک خبری جالبی به وجود میآورد اما لایههای شکلگیری و تکوین شکل رقابت 2 تیم، عمیقتر از این اشارات است. بندر لیورپول از گذشته و به طور دقیق از سال 1911 وارد دشمنی با مرکز قدرت شد. در آن سال طی اعتصاب حملونقل، وینستون چرچیل، وزیر امور خارجه وقت، یک قایق توپدار را با زرادخانهاش با هدف بمباران مرکز شهر لیورپول به رود مِرزی اعزام کرد. سربازها به خیابانها آمدند تا تظاهراتی عظیم در تالار سنت جرج را سرکوب کنند. آنها در نهایت 2 کارگر جوان بارانداز را در نزدیکی خیابان واکسال به ضرب گلوله کشتند. در نتیجه این تظاهرات و حملات متعاقب از سوی ارتش، تعداد زیادی از مردم توسط اسلحههای سربازان آسیب دیدند. در سال ۱۹۱۹، اعتصاب پلیس در این شهر، برای هسته قدرت، هفتهها ناآرامی و ترس از انقلاب در لیورپول را به همراه داشت. در گذر سالها این دشمنی به اوج رسید. بندر لیورپول به عنوان وامدار خردهفرهنگ «اسکوز» و دارنده لهجه و فرهنگ متفاوت، همیشه خودش را قربانی تصمیمات دولت مرکزی و پادشاه میدانست و این حس در بخشی از سرود هواداران لیورپول هم نمود دارد؛ آنجا که یک صدا روایت پسری فقیر به نام تامی را فریاد میزنند که به زعم خودشان «آمده بود تا با پادشاه و کشورش بجنگد».
از دهه 80 میلادی و با به قدرت رسیدن مارگارت تاچر، ملقب به «بانوی آهنین» دشمنی عریانتر شد. لیورپول به عنوان شهر اصلی مخالف با حزب محافظهکار، خودش را قربانی طرح بزرگ اقتصادی نخستوزیر انگلیس میدید. طرح بزرگ اقتصادی تاچر، هر چقدر به نفع شهرهای کارخانهای و بخش سرمایهداری انگلیس بود، به همان نسبت بیکاری و فقر اقتصادی و فاصله طبقاتی را برای بندر لیورپول به دنبال داشت و اتفاق متعاقب، سرانجام دیگر تیم شهر یعنی اورتون را هم با لیورپول متحد کرد. در جریان فروریزی بخشی از استادیوم هلیزبورو در جریان بازی نیمهنهایی جام حذفی انگلیس در سال 1989 بین لیورپول و ناتینگهام فارست، 96 هوادار لیورپول از جمله پسرعموی استیون جرارد مشهور جان باختند. اسنادی که سالها بعد فاش شد، خبر از کمکاری پلیس در مهار مردم میداد. در آن زمان دولت تاچر از ترس انتقادات اجازه بررسی بیشتر و فاش شدن اسناد مربوط به قصور پلیس را نداد اما با پیگیری بازماندگان، حقیقت هر چند خیلی دیر اما سرانجام فاش شد. این اتفاق اتحاد بیسابقه هواداران هر 2 تیم شهر علیه دولت مرکزی را رقم زد. به حدی که همیشه در سالگرد این اتفاق، هواداران اورتون هم در ورودیهای ورزشگاه آنفیلد، دسته گلهایی به یاد قربانیان قرار میدهند. هو کردن سرود ملی انگلیس هم به تفریحی برای هواداران 2 تیم تبدیل شده و هر چند در زمین نشانی از دوستی وجود ندارد اما در عمق ماجرا، همبستگی عجیبی برای ابراز تنفر از دولتمردان و سیستم پادشاهی انگلیس به چشم میخورد. بنرهایی با مضمون «ما اسکاوز هستیم، نه انگلیسی» به خوبی نشان از احساس هواداران دارد!