جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6654 /
۱۳۹۹ يکشنبه ۳۰ آذر
|
چرا قهرمان نمیشویم؟
قصه همیشه تکرار، شکست و شکست و شکست
میعاد نیک
مرحوم ناصر حجازی در زمانی که روی نیمکت تیم استقلال به فینال مسابقات لیگ قهرمانان آسیا رسید، یک جمله به یاد ماندنی و تکرار نشدنی از خود بر جای گذاشت. ناصرخان میگفت تا چندین سال بعد از این فینال هم هیچ تیمی از ایران به قهرمانی در لیگ قهرمانان آسیا نخواهد رسید. سالها از این صحبت مرحوم حجازی میگذرد و تیمهای سپاهان، ذوبآهن و پرسپولیس مجموعا چهاربار به دیدار نهایی مهمترین تورنمنت باشگاهی فوتبال آسیا رسیدهاند، اما هر بار نتیجه یک چیز بوده و یک قصه همیشه تکرار شده؛ شکست و شکست و شکست!
پرسپولیس عصر دیروز با قبول شکستی قابل انتظار مقابل تیم اولسان هیوندای برای بار دوم در سه سال اخیر جام نقرهای لیگ قهرمانان آسیا را در یکقدمی تصاحب از دست داد تا رویای سرخها همچنان نیمهتمام و پایان باز باقی بماند؛ شکستی قابل انتظار از آن جهت که فوتبال ایران مدتهاست در حد فوتبال تیمهای شرقی که هیچ، اخیراً حتی در حد فوتبال تیمهای حاشیه خلیجفارس هم نیست و هر انتظاری از تیمهای باشگاهی و ملی فوتبال ایران کمی فراتر از تصور به نظر میرسد. سرخها گامهای نهایی برای رسیدن به فینال را تنها با تمسک به واژههایی همچون همت و اتحاد و غیرت برداشتند تا النصر عربستان را شکست دهند، اما این واژگان در قاموس دیدارهای بزرگی مانند فینال لیگ قهرمانان آسیا جایگاهی ندارد و تیمی قهرمان خواهد شد که لیاقت ایستادن روی سکوی برتری را داشته باشد.
همه حرفا واسه پوله!
قهرمانی و موفقیت همیشه نیاز به ابزارهای خاصی دارد و این ابزارها مدتهاست در فوتبال ایران تشبیه به جن شده و موفقیت مانند بسمالله! هفتهها پیش از برگزاری دیدار نهایی لیگ قهرمانان آسیا قشر عظیمی از فوتبالدوستان ایرانی میخواستند تیم پرسپولیس برای اولینبار در تاریخش هم که شده بر بلندای قهرمانی آسیا بایستد، اما کسی از خود نپرسید بر چه حساب و به چه دلیلی؟ فوتبال باشگاهی در ایران از لحاظ زیرساخت مدتهاست تاریخ مصرفش تمام شده و هر موفقیت کوچکی هم که به دست آمده، با اهتمام بازیکنان و تلاش جانفرسای کادرهای فنی بوده، نه هیچ چیز دیگری. باشگاههای ایرانی حتی از تهیه و تدارک یک زمین تمرین مناسب و بازیهای تدارکاتی درخور شأن نام و برند خود عاجز هستند و با این امکانات و تجهیزات، ادعای بیهودهای دارند. پرسپولیس فینال لیگ قهرمانان آسیا را به تیمی باخت که یک مهاجم برزیلی را با 5میلیون دلار به خدمت گرفته؛ مبلغی که یکچهارم آن را هم باشگاه پرسپولیس برای پرداخت بدهی برانکو ایوانکوویچ بهزور تهیه کرد.
امکانات، زیرساخت و مدیریت
امکانات تیمهای قطری و شرقی را در همین دوره از مسابقات لیگ قهرمانان آسیا دیدید؟ این آینه تمامنمایی از فوتبال ایران است که نان شب ندارد و دنبال میزبانی از جام ملتهای آسیا 2027 میگردد. زمین تمرین یک تیم قطری صدها برابر از استادیوم رسمی یک تیم باشگاهی لیگ برتر در ایران مجهزتر و استانداردتر است، همانطور که شخصیت تیمی و تفکرات کادر فنی تیمهای شرقی از ایرانیها برتر و ابتر شده. پرسپولیس هرچقدر همت و غیرت و تلاش میکرد، حریف فوتبال مدرسهای و پرستیژ و کلاس بالای فوتبال تیم اولسان هیوندای نمیشد که نمیشد. گرچه تیم کرهای هرگز جایگاه رفیعی در فوتبال باشگاهی آسیا نداشته و البته که قدمتش هم به گرد پای سرخها نمیرسد، اما همین ساختار صحیح و مدیریت اصولی کاری کرده کارستان.
بخشکی شانس!
آنقدر از ضعف مدیریتی و ناتوانی ساختاری در فوتبال ایران نوشته و گفتهایم که دستانمان فلج شده و زبانمان هم مو درآورده است! کارمان شده نشستن به انتظار معجزه و دعا کردن در بازیهای حساس که شاید بازیکن حریف اشتباهی کند و ما موفق شویم؛ حتی در دعاهایمان هم میدانیم که کاری از این مکتب فوتبالی و خروجیهایش ساخته نیست. سرالکس فرگوسن در نخستین بازی دوران سرمربیگریاش دست به دعا برد تا پیروز شود اما در نهایت نتیجه را واگذار کرد. او مانند ما ایرانیها دنیا را بههم نریخت و مقدسات را فراموش نکرد، اما یاد گرفت تیم مقابل هم خدایی دارد و این خدا همیشه قرار نیست هوای ما را داشته باشد! ما همیشه در مواقع حساس بهدنبال معجزه هستیم اما غافل از اینکه معجزه هم به سراغ کسانی میآید که شایستگیاش را دارند. زیدان میگوید من خوششانس نیستم، خودم و تیمم را در مسیر شانس قرار میدهم!
دشت بیفرهنگی ما
این همه به مدیریت و ساختار تاختیم، کمی هم صابون انتقاد به خودمان و فرهنگ هواداریمان کشیده شود. در طرفداری از فوتبال باشگاهی آنقدر آماتور و تعصبی شدهایم که یادمان میرود هیچ سازمان و فدراسیون و وزارتخانهای دلش به حال من و شمای هوادار نسوخته که از فلان تیم حمایت کند یا نه. یادمان رفته همه بهدنبال مصادره به مطلوب کردن موفقیت تیمهایی هستند که با جان کندن و بدون امکانات حداقلی به بلندای موفقیت میرسند. هواداران پرسپولیس پیش از دیدار نهایی لیگ قهرمانان آسیا فشارها را در حدی بالا بردند تا بازی این تیم با نساجی و ذوبآهن لغو شود، اما آیا کسی اطمینان میدهد اگر این بازیها برگزار میشد حالا پرسپولیس هم همین نمایش پراشتباه را در الجنوب تکرار میکرد؟ شاید اگر سرخها در تهران واپسین تمرینات خود را در یک بازی رسمی انجام میدادند، خبری از آبشار مهدی شیری و اشتباهات دیگر نبود.
آماتوریسم
پرسپولیس در نهایت باخت و روسیاهی فوتبال آماتور و نگرش غیرحرفهای بار دیگر مانند تکه ذغالی به صورت مسئولان فوتبال کشور مالیده شد. کسی نیست که از این شکستها درس بگیرد و کسی هم نیست که بتواند نگرش قاطبه مسئولان و حتی هواداران فوتبال را تغییر دهد. باز هم نوبت به حضور یک تیم ایرانی در یک دیدار بزرگ خواهد رسید و باز هم احتمالاً این سناریوی تلخ تکرار خواهد شد؛ اما هر بار مفتضحانهتر و شکنندهتر. تا زمانی که یاد بگیریم هر چیزی جای خودش را دارد و با من بمیرم و تو بمیری نمیتوان تیم ملی ژاپن، تیم کاشیما آنتلرز، تیم اولسان هیوندای و یا تیمهای قطری را شکست داد، میدان بزرگ مردان بزرگ هم میخواهد و این مردان فقط در مستطیل سبز بازی نمیکنند، بازی از مدیریت و ساختارها شروع میشود که ما مدتهاست در جامجهانی مدیریت همه چیز را واگذار کردهایم.
شب حســـرت
سام ستارزاده
نسل طلایی پرسپولیس، تیم مبارزه با نداشتنها و تسلیمناپذیری است. صد حیف که افسوس برداشتن گام آخر برای دومینبار بر دل هواداران این قرمز شایسته بر جای ماند. پرسپولیس در دیدار نهایی خود در آسیای ۲۰۲۰ مقابل تیمی به زمین رفت که خط آتشش در آسیا یکهتاز بود و خط دفاعش یکی از منسجمترینهای کنفرانس شرق. هماورد پایاپای شاگردان یحیی گلمحمدی تا ثانیه آخر ستودنی است. افسوس که این بازی، بازی اشتباهات بود. یک لغزش میتوانست جام را در دستان پرسپولیس نگه دارد و یا از چنگ ببرهای اولسان خارج کند.
مرد بازیهای بزرگ
مهدی عبدی بیشک اعجابانگیزترین پدیده چهار سال اخیر باشگاه پرسپولیس است؛ مرد بازیهای بزرگ. او که در لیگ نوزدهم از بادران به جمع قرمزها بازگشت تا کفشهای محمد عباسزاده را به پایش ببرد، در دیدارهای لیگ موقعیتها را یکی پس از دیگری میسوزاند و ما را از درخشش در فینال نگران میساخت، اما از لغزش پارک جو هو (مدافع سابق دورتموند) در میانه زمین به هنرمندانهترین شکل ممکن استفاده کرد.
حال گلزنی در نیمهنهایی و فینال آسیا، در کنار گشودن دروازه استقلال در نخستین تجربه حرفهایاش و رکورد جوانترین دبلکننده تاریخ سرخپوشان در لیگ، در ویترین یادگاریهای مهاجم آتیهدار قائمشهری قرار گرفتهاند.
لغزش در جراردتایم
شادی پس از گل پرسپولیس اما مانند بسیاری از خوشحالیهای ما زودگذر بود. احمد نوراللهی از دقیقه یک با همان غیرت و جنگندگی جراردگونه و آشنایش به رزم با هافبکهایی نظیر یون بیت گارام (که ارزندهترین بازیکن تورنمنت هم لقب گرفت) و دو جائه وون پرداخت.
اما در زمانهای تلفشده نیمه نخست، لگدی به پای جونیور زد که یادآور اشتباه تلخ کاپیتان جرارد در لیورپول-چلسی معروف سال ۲۰۱۴ بود که در زمانی مشابه رقم خورد.
شاید اگر چشمان تیزبین و سختگیر VAR، این لغزش را به داور قطری گوشزد نمیکردند، پرسپولیس میتوانست با صلابتی مثالزدنی در نیمه دوم بازی را مطابق میلش مدیریت
کند.
۷۴ دقیقه منهای یک ثانیه
وار دوم، پنالتی دوم؛ اینبار بهواسطه مهدی شیری، اما در روزی که حقش نبود یک اشتباه گران به نامش ثبت شود. در ۷۴ دقیقهای که شیری در زمین بود، وی یکی از بهترین روزهایش در پیراهن پرسپولیس را سپری کرده بود، بهگونهای که یحیی از بازی گرفتن از سیامک نعمتی در پست جایگزین وحید امیری پشیمان نشد. پارک جو و و لی چئونگ یونگ سرشناس یک نیمه به دست شیری خنثی شدند، اما یک لحظه دستپاچگی، یک دست بیهدف، این حجم از عملکرد خیرهکننده را به حاشیه راند و نابود کرد تا شیری متهم ردیف اول این شکست تلخ باشد.
جای خالی آتشبازان قرمز
میشد حدس زد که دفاع همهجانبه و سرسختانه اولسان پس از گل پیروزی، با پرسپولیسی که آلکثیر، امیری و پهلوان را ندارد، بهراحتی باز نمیشود.
۳۵ دقیقه انتهایی بازی را با امید و البته با تحسین سختکوشی شاگردان یحیی دنبال کردیم، اما در هر دقیقه آن حسرت خوردیم که چرا فوتبال باشگاهی ما به جایی رسیده که پرسپولیسش در کوران رقابتهای آسیایی علی علیپور و مهدی ترابی که روی هم رفته نیمی از گلهای باشگاه در لیگ نوزدهم را به ثمر رساندند را به تیمهای متوسط و بیبخار قطری و پرتغالی هبه کرده. پرسپولیس در تمام دقایق طولانی نیمه دوم آشکارا از فقر یک ستاره و یک آتشپاره رنج میبرد. یکی که بتواند با خلاقیتش گره بازی را باز کند و از موقعیتهای خلقشده گل بسازد.
و تیمی که به یادگار ماند...
ارتش سرخ باز هم نتوانست گام آخر را با موفقیت بردارد تا با بشار رسن دوستداشتنی یک خداحافظی تلخ داشته باشد، اما یادگاریهای زیبایش را برای فوتبال ایران بهجای گذاشت. حامد لک در جریان 8 بازی تنها یک گل دریافت کرد که آن هم ریباند پنالتی جونیور نگرائو بود. امید عالیشاه نشان داد همچنان میتوان به اندازه دورانی که آقای پاس گلی لیگ را در اختیار داشت، رویش حساب بازکرد. سیدجلال حسینی در آستانه 39سالگی نشان داد دود از کنده بلند میشود. میلاد سرلک، عیسی آلکثیر، سعید آقایی و احسان پهلوان نیز در کوتاهترین زمان ممکن جایشان را در دل هواداران سرخ پیدا کردند. این مجموعه را میتوان در این عبارت خلاصه کرد: «ستارگانی که نگذاشتند آسمان ابری پرسپولیس بیستاره شود.»
اما نشد...
رویــــای نیمهتمام زمستان
سامان موحدی راد
دو فینال در سه سال! آماری که کمتر کشور آسیایی به آن رسیده است. همین آمار شاید نشان بدهد فوتبال ایران هنوز و با همه سختیها و زخمهایی که بر جانش نشسته زنده است؛ همان فوتبالی که در یک دهه اخیر سالهای متمادی هم لقب بهترین تیم آسیایی را به خود اختصاص داده بود.
هم نمایش خوبی داشت و هم در رنکینگهای آسیایی جایگاه مناسبی داشت. ولی همه اینها موجب نشد تا فوتبال ایران در همین دو فینال اخیر به جامی برسد؛ چیزی که سالهاست از فوتبال ایران دور مانده و حالا جام نگرفتن در آسیا و قهرمان نشدن در این قاره برای تیمهای ایرانی چه در سطح محلی و چه در سطح باشگاهی به یک عادت تبدیل شده است.
نمایش امشب پرسپولیس در برابر اولسان هیوندای نشان داد داخل زمین تیم ایرانی چیزی کم از حریف کرهایاش نداشت. شاید اگر قانون عجیب و محدودکننده عدم استخدام خارجیها نبود ای بسا پرسپولیس کیفیت بهتری هم از خود به نمایش میگذاشت و الان شاهد جشن قهرمانی آنها بودیم.
اما چه امسال و با قانون منع بهکارگیری خارجیها و چه دو سال پیش و بدون این قانون تیمهای ایرانی جایی در میان جامآوران آسیا نداشتند؛ چیزی که تیم کیروش با همه ستارههایش هم از آن دور مانده بود و دو سال علیرغم هجوم یک جام قهرمانی آسیا از آن بازماند.
شاید بیش از چهار دهه عدم قهرمانی در جام ملتهای آسیا، بیش از چهار دهه عدم حضور در المپیک و بیش از سه دهه دوری از جامی در رقابتهای باشگاهی آسیایی دلیل خوبی باشد که مدیران فوتبالی ایرانی با خود بیندیشند که چه چیزی موجب شده این همه سال شکست در گام پایانی قسمت ما باشد.
با بازیکنان باکیفیت و بدون آنها، با مربیهای تراز اول و بدون آنها و با بازیکن خارجی و بدون آنها فوتبال ایران در این سالها شکست پشت شکست در فینالها را تجربه کرده است. اگر عقل سلیمی در مدیریت و سیاستگذار ورزش و فوتبال ما باشد باید با خود بیندیشد که علت این همه ناکامی چیست؟
البته اینکه در همه این سالها کسی به ریشههای این مشکلات هم فکری نکرده شاید خود مؤید این باشد که آنها دلایل را میدانند ولی به هر دلیلی عزمی برای برطرف کردن آن ندارند. جایی که منافع شخصی بر منافع ملی میچربد همان جایی است که چنین شکستهای تلخ ملی رقم میخورد. این مردم شایستگی یک شادی جمعی و حقیقی را داشتند، اگر خیلی زودتر از اینها فکری برای فوتبال ما میشد.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو