اما نشد...
سامان موحدی راد
دو فینال در سه سال! آماری که کمتر کشور آسیایی به آن رسیده است. همین آمار شاید نشان بدهد فوتبال ایران هنوز و با همه سختیها و زخمهایی که بر جانش نشسته زنده است؛ همان فوتبالی که در یک دهه اخیر سالهای متمادی هم لقب بهترین تیم آسیایی را به خود اختصاص داده بود.
هم نمایش خوبی داشت و هم در رنکینگهای آسیایی جایگاه مناسبی داشت. ولی همه اینها موجب نشد تا فوتبال ایران در همین دو فینال اخیر به جامی برسد؛ چیزی که سالهاست از فوتبال ایران دور مانده و حالا جام نگرفتن در آسیا و قهرمان نشدن در این قاره برای تیمهای ایرانی چه در سطح محلی و چه در سطح باشگاهی به یک عادت تبدیل شده است.
نمایش امشب پرسپولیس در برابر اولسان هیوندای نشان داد داخل زمین تیم ایرانی چیزی کم از حریف کرهایاش نداشت. شاید اگر قانون عجیب و محدودکننده عدم استخدام خارجیها نبود ای بسا پرسپولیس کیفیت بهتری هم از خود به نمایش میگذاشت و الان شاهد جشن قهرمانی آنها بودیم.
اما چه امسال و با قانون منع بهکارگیری خارجیها و چه دو سال پیش و بدون این قانون تیمهای ایرانی جایی در میان جامآوران آسیا نداشتند؛ چیزی که تیم کیروش با همه ستارههایش هم از آن دور مانده بود و دو سال علیرغم هجوم یک جام قهرمانی آسیا از آن بازماند.
شاید بیش از چهار دهه عدم قهرمانی در جام ملتهای آسیا، بیش از چهار دهه عدم حضور در المپیک و بیش از سه دهه دوری از جامی در رقابتهای باشگاهی آسیایی دلیل خوبی باشد که مدیران فوتبالی ایرانی با خود بیندیشند که چه چیزی موجب شده این همه سال شکست در گام پایانی قسمت ما باشد.
با بازیکنان باکیفیت و بدون آنها، با مربیهای تراز اول و بدون آنها و با بازیکن خارجی و بدون آنها فوتبال ایران در این سالها شکست پشت شکست در فینالها را تجربه کرده است. اگر عقل سلیمی در مدیریت و سیاستگذار ورزش و فوتبال ما باشد باید با خود بیندیشد که علت این همه ناکامی چیست؟
البته اینکه در همه این سالها کسی به ریشههای این مشکلات هم فکری نکرده شاید خود مؤید این باشد که آنها دلایل را میدانند ولی به هر دلیلی عزمی برای برطرف کردن آن ندارند. جایی که منافع شخصی بر منافع ملی میچربد همان جایی است که چنین شکستهای تلخ ملی رقم میخورد. این مردم شایستگی یک شادی جمعی و حقیقی را داشتند، اگر خیلی زودتر از اینها فکری برای فوتبال ما میشد.