عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6644 /
۱۳۹۹ سه شنبه ۱۸ آذر
|
دنیای فوتبال بدون مسی و رونالدو چگونه خواهد بود؟
در ستایش دو ابرستاره
رضا شریعتیکیا
فوتبال سالهاست که ما را مجذوب خودش کرده. در این بین نمیشود از نقش ستارگانی گذشت که با درخشش خارق العاده خود هم ما را عاشق فوتبال کردند و هم خودشان تا ابد بخشی از تاریخ حیرتانگیز این ورزش شدند.
قصه مارادونا هنوز هم برای فقیرترین مردم کشور ایتالیا بوی غرور میدهد، کوچه پسکوچههای برزیل پر از زمزمه از پسر سیاه پوستی است که کشورش را به پادشاهی جهان رساند و کرایوف قهرمان بیتکرار قصههای مادران هلندیست.
اما داستان ما چطور؟ میراث ما برای فرزندانی که در آینده از ما درباره فوتبال سؤال میکنند چه خواهد بود؟
خوشبختانه ما افسانه بزرگتری داریم، چطور میشود گفت انسانهای بدشانسی هستیم وقتی در دورانی زندگی کردیم که شانس دیدن جذابترین رقابت تاریخ فوتبال را داشتیم.
تجربه تماشا و مسحور شدن در برابر ستارگانی که هیچ کس نمیداند برای تولد یکی دیگر از آنها باید چند سال صبر کرد.
سالهاست پوشیدن لباس تیم مورد علاقهمان، انتظار جلوی تلویزیون و هیجان برای تماشای یک نمایش دیگر از آنها شیرینترین بخش زندگیمان نام گرفته.
ما از واژهای فراتر از رقابت صحبت میکنیم، فراتر از رؤیا و شاید فراتر از همه تصورات...!
قصه ما برای آینده داستان دو پسر از دو سرزمین متفاوتست که به فاصله هزاران کیلومتر از هم کارشان را آغاز کردند، جنگیدند، عرق ریختند و حتی شکست خوردند اما ناامید نشدند، پسرانی که خیلی زود پوسترهایشان روی دیوار اتاق ما نقش بست و دوست داشتنشان حالا دیگر بخشی از وجود ما شده. با لباسهایشان به خواب میرویم و در خواب آنها را در آغوش میکشیم ...!
ما از لیونل مسی و کریستیانو رونالدو یعنی نمادهای جذابترین رقابت فردی تاریخ فوتبال صحبت میکنیم. بیشک فوتبال بازیکنان بینظیر زیادی را به ما نشان داده اما برگ برنده آنها جای دیگراست.
استعداد در کنار استمرار از آنها ستارههایی را ساخته که بیش از یک دهِه میدرخشند و هر روز قلههای جدیدی را فتح میکنند؛ رکوردهایی که آنها برای شکستنشان مدتهاست یاد گرفتهاند که پیش از هر چیز باید از سد خودشان بگذرند.
ما خوش شانس بودیم که توانستیم یک دهه الکلاسیکویی را تماشا کنیم که تابلوی پیش از بازی اسم مسی و رونالدو را روبهروی هم قرار میداد؛ نمایشی که از لحظه خروج رونالدو از تئاتر رؤیاها آغاز شد و تا هنگام ورودش به تورین هیجانانگیزترین رقابت فوتبال لقب گرفت...!
همه میدانیم، بارسا و رئال دشمنان قدیمیاند اما اسم این دو بازیکن رقابت تازهای را فارغ از خود بازی به نمایش میگذاشت.
تنش بین هواداران این دو بازیکن گاهی بیشتر از خود دشمنی این دو باشگاه مورد توجه قرار میگرفت. داستانی که حتی با خروج پسر پرتغالی از مادرید هم به پایان نرسید و کوچ چند میلیونی هواداران رئال به صفحه مجازی یوونتوس میتواند گواهی بر این ادعا باشد. الکلاسیکو هنوز هم زنده است، نفس میکشد. هر بار میلیونها هوادار را در سراسر دنیا پای گیرندههایشان میخکوب میکند اما نبود ستارههایی که سالها قطببندی جدیدی را نه تنها در این بازی بلکه در دنیا برقرار کرده بودند، ضربه بزرگی به یکی از جذابترین رقابتهای دنیا زده.
در مادرید دیگر cr7 وجود ندارد که با در آوردن پیراهنش انتقام مردم مادرید را از مسی و کاتالانها بگیرد، از آن طرف دیگر لئو هم مثل گذشته تحسین نمیشود چون اینبار حتی با شکست مادرید او فقط یک دشمن سنتی را شکست داده و رقیب واقعیاش کیلومترها دور از زمین بازی الکلاسیکو مشغول درخشش است.
به ثمر رساندن حداقل 50 گل در هر فصل، کسب یازده توپ طلا و قهرمانیهایی که تاریخ باشگاههایشان را به قبل و بعد از حضور آنها تقسیم میکند نشانگر این است که ما با عجیبترین افسانه تاریخ فوتبال طرف هستیم... !
شاید برای هر معادلهای در ریاضی بتوان پاسخی پیدا کرد اما مسأله مسی بهتر است یا رونالدو؛ شاید بیجوابترین سؤال تاریخ باشد.
هواداران هیچ کدام قبول نمی کنند که اسم قهرمان محبوبشان بعد از نفر دیگر بیاید.
اما تنها موردی که همه آنها روی آن اختلافی ندارند، بینظیر بودن ستارههای هر دو طرف است. هر چقدر هم عاشق مسی باشید، نمیتوانید پس از تماشای پرواز سه متری رونالدو از شدت هیجان فریاد نزنید، یا چه کسی میتواند به گلزنترین بازیکن تاریخ الکلاسیکو احترام نگذارد؟
به قول لوییز فیگو مقایسه آنها مثل مقایسه فراری و مازراتیست، هیجانانگیز اما بیجواب.
استمرار و حفظ کیفیت بازی طی سالهای طولانی بزرگترین کاریست که آنها به سرانجام رساندند. رونالدوی برزیلی با همه درخششی که داشت بعد از چند فصل و مصدومیتهای نابههنگامش هرگز به آمادگی سابق بازنگشت. شاعر فوتبال در دهه سوم زندگیش بین باشگاههای برزیلی دست به دست میشد و زلاتان مغرور و آماده هم در دورهای مجبور شد بازی در mls را تجربه کند! اتفاقاتی که هیچ کدام برای مسی و رونالدو رخ ندادند. ما با هر سلیقهای، آنها و تلاششان را تحسین میکنیم و کلاهمان را به نشانه احترام ازسر بر میداریم!
اما مثل هر افسانه دیگری داستان ما هم روزی با خداحافظی قهرمانهایمان به پایان خواهد رسید.
تصور نبود مسی و رونالدو شاید غیر ممکن به نظر برسد اما در نهایت روزی خواهد رسید که مسی با دستانی برافراشته و چشمانی اشکبار برای همیشه نیوکمپ را ترک میکند و رونالدو در بین فریاد هوادارانی که نمیخواهند با واقعیت فوتبالِ بدون رونالدو کنار بیایند، کفشهایش را تا ابد میآویزد و ماجراجویی تازهای را آغاز میکند. اما سؤال بزرگتر اینجاست که دنیای فوتبال بدون این دو نفر چطور پیش میرود؟ آیا بازیکنانی وجود دارند که بتوانند مانند مسی و رونالدو عطش سیریناپذیر عشق ما به فوتبال را سیراب کنند؟ البته که با توجه به آمارهای باور نکردنی آنها این کار غیر ممکن به نظر میرسد اما دنیای فوتبال همیشه برگی برای رو کردن دارد.
پسران زیادی در سراسر جهان هر روز با آرزوی ستاره شدن کفشهایشان را میپوشند و تا آخرین نفس برای رسیدن به رؤیاهایشان میجنگند. از دل آنها اما گاهی ستارههایی پدید میآیند که ما را به فردای فوتبال امیدوار میکند.
یک پیروزی روحیهبخش
اتحاد سپید برای موفقیت
میعاد نیک
رئال مادرید زیدان از آن دسته تیمهایی است که هرگز نمیتوان پیشبینی درستی از روند نتیجهگیریاش بهدست آورد. مادرید درست در شرایطی که بحرانیترین روزهایش در لالیگا و لیگ قهرمانان را سپری میکند، ممکن است با یک اتحاد عظیم تمام کارتهای پوکر را به نفع خودش تغییر دهد و یکباره به روند عادیاش که همان عطش سیریناپذیر برای قهرمانی است، بازگردد. مادریدیها طی یک دیدار حساس در استادیوم سانچز پیزخوان، سویایی را در یک بازی ۶ امتیازی شکست دادند که میتوانست تهدیدی جدی برای جایگاه رئال در جدول لیگ باشد. گرچه هنوز عملکرد شاگردان زیزو به مدار پایداری نرسیده و هنوز از درخشش برخی بازیکنان این تیم خبری نیست اما در بدترین شرایط هم میتوان به جادوی یک مرد فرانسوی روی نیمکت امیدوار بود.
روزهای سخت لوس بلانکوس پس از شکست مقابل شاختار دونتسک آغاز شده و در اولین گام این رئالیها بودند که امیدواری را با یک پیروزی به اردوی خود بازگرداندند. اگر رئال مادرید مقابل سویای لوپتگی شکست میخورد، آنوقت حتی ممکن بود تأثیر تضعیف روحیه باعث شود تا تیم اسپانیایی بزرگترین تیم حذف شده در دور گروهی چمپیونزلیگ لقب بگیرد. این پیروزی اقتصادی کمی از جو متشنج والدبباس کاست تا همه نگاهها به انتظار تفکرات زینالدین زیدان در دیدار مرگ و زندگی با مونشن گلادباخ خیره شود.
گرچه تک گل رئال مقابل سویا روی اشتباه گلر جوان تیم میزبان به ثمر رسید و رئال هم عملکرد چشمنوازی را به نمایش نگذاشت اما بازگشت کاپیتان سرخیو راموس برای تقابل با گلادباخ و حضور تئوریسینی به نام لوکا مودریچ در میانه زمین هنوز هم مایه امیدواری است. مادرید برای صعود از گروه B چمپیونزلیگ به یک پیروزی تاریخی برابر تیم صدرنشین نیاز دارد و بقیه احتمالات هم به دیدار بین اینترمیلان و شاختار بستگی خواهد داشت.
موضوع مثبتی که در رئال مادرید وجود دارد، اتحادی است که به سردمداری راموس به وجود آمده. تنها همین اتحاد میتواند جام قهرمانی لالیگا و چمپیونزلیگ را از ویرانه فعلی به غنیمت بگیرد؛ چیزی شبیه به فصل اوندسیما.
17، عدد شوم کاتالانها
تکرار گلاسکـــو در کادیــــز
سام ستارزاده
جمله «تاریخ خودش را تکرار میکند» یکی از تأثیرگذارترین کلیشههای جهان فوتبال است. همین جمله، در بارسلونا یک یادآور منفور است از حقیقتی که فلسفه دیرینه تیم اول شهر را زیر علامت سؤال میبرد؛ اینکه «بازی مالکانه برای پیروزی در زمین مسابقه کافی نیست و گاهی لازم هم نیست.»
بلوگراناهای متعصب هفتم نوامبر سال 2012 را بهیاد دارند؛ روزی که در سلتیکپارک، بهنوعی چوب وفادارای به تیکیتاکای پپ گواردیولا را خوردند و دو بر یک مغلوب کاتولیکهای اسکاتلند شدند. در ظاهر، بارسا - سلتیک آن سال بیشتر از یک دیدار معمولی در دور گروهی چمپیونزلیگ نبود. آبیواناریها چند ماه قبل و در نیمهنهایی دوره قبلی این تورنمنت، با پپ محبوبشان مالکانه بازی کردند و اسیر نمایش دفاعی چلسی روبرتو دیمتئو شدند. شیرهای لندن با همین شیوه بایرنمونیخ را نیز در فینال زمینگیر کردند و تاریخ را برای لندن نوشتند اما رویارویی بارسا با سلتیک هم اندازه چلسی در یادها باقی ماند، اگر نخواهیم بگوییم بیشتر از آن.
پس از هشت سال و اندی، همان نتیجه کابوسوار، دوباره در بیداری چشمان بلوگراناها را آزرد. اینبار در لالیگا، مقابل کادیزی که بدون احتساب این فصل، تنها یک سال از 27 سال گذشتهاش را در سطح نخست فوتبال اسپانیا سر کرده. نماینده یک شهر 100هزار نفری در آندلس که تنها مهره سرشناسش آلوارو نگردویی است که آخرین تجربهاش، رانده شدن از النصر امارات بود، با غلبه بر رئال مادرید نامش را سر زبانها انداخت و با پیروزی بر بارسلونا لقب غولکش را از دنبالکنندگان لالیگا گرفت اما این کادیز را تبدیل به شگفتی هفته مسابقات ساخت که آنان این پیروزی را با مالکیت 17 درصدی، تعداد 110 پاس سالم و تنها سه شوت در چارچوب بهدست آوردند؛ آماری مشابه سلتیک 2012!
البته اگر بخواهیم بارسلونا - کادیز را به تنهایی مرور کنیم، جشنواره اشتباهات فردی شاگردان کومان را نمیتوانیم نادیده بگیریم. از کادیز آلوارو سرورا اما میتوانیم با انعطافپذیری تاکتیکی مثالزدنیشان یاد کنیم. آنها در دیدارهای سادهتری نظیر اوئسکا هجومی بازی میکنند و زمانی که لازم باشد، حتی با سه بازیکن روی خط دروازه از ضربات آزاد مستقیم لئو مسی دفاع میکنند. اعتماد به نفس آنان از بازیکنانی که نامشان میتواند تن هر حریفی را بلرزاند، هم در دفاع و هم در حمله بیشتر بود و این به آنها کمک کرد سوای گلی که روی بدبیاری پدرو الکالا دریافت کردند، در بستن فضاها مقابل بارسلونای کم خلاقیت در حمله موفق عمل کنند و معدود موقعیتهای ایجاد شده کاتالانها را نیز به تکیه بر درخشش یرمیاس لدسما دفع کنند.
شکستی که پرونده بارسای کومان در لالیگای فصل جاری را عملاً بست، با خاطره سلتیک 2012 شباهت زیادی دارد اما برخلاف آن بارسای 2020 سایه تیم جذاب هشت سال قبلشان هم نیست و ما را اصلاً به یاد نمایشهای طلاییشان در هزاره جدید نمیاندازد.
عکس روز
روز بد برای لکلرک و وراشتپن
دو مسابقه اخیر فرمول یک در پیست بحرین انجام شد و هردو به دلایل مختلف تبدیل به تماشاییترین مسابقات فصل شد. هفته پیش ماشین گروژان به آتش کشیده شد و او به طرز معجزهآسایی نجات یافت و این هفته در همان دور اول پرز و لکلرک و وراشتپن باهم تصادف کردند. در تصویر لکلرک و وراشتپن را میبینید که در همان دور اول مجبور شدند ماشینهایشان را ترک کنند. اما پرز که توانست به عنوان نفر آخر به پیست برگردد، در نهایت به مقام اول رسید! تقابل جذاب فلیک و ناگلزمن
جنگ تاکتیکها و ضدتاکتیک
لایپزیش به هنگام مالکیت توپ سعی میکرد از پرسینگ شدید بایرن با پاسهای تکضرب و طولی بگریزد و در نیمه اول موفق هم بود و یک گل را هم به همین شکل به ثمر رساند
علی کمانگری
در هفته دهم رقابتهای بوندسلیگا دو تیم بایرنمونیخ و لایپزیش در ورزشگاه آلیانز به مصاف هم رفتند که تقابل جذابشان با تساوی ۳-۳ به پایان رسید. هانسی فلیک بعد از تغییر آرایش خود از دفاع ۴ نفره به ۳ نفره در دیدار با اتلتیکو، برای این بازی بار دیگر به آرایش 4-2-3-1 همیشگی خود بازگشته بود و یولیان ناگلزمن هم مطابق دیدارهای گذشته از چنان آرایش سیالی استفاده کرده بود که تشخیص آرایش پایهاش هم سخت بود! لایپزیش با دو آرایش« 4-4-2 «mid block و 3-3-4 در حالت بدون توپ دفاع میکرد. به هنگام آرایش 4-4-2، انکونکو بود که به فورسبرگ در مرکز حمله اضافه میشد تا دو نفری روی دو مدافع میانی بایرن فشار وارد کنند.
وقتی فلیک تصمیم گرفت خاوی مارتینز را از خط هافبک به خط دفاع اضافه کند تا مونیخیها هنگام اولین مرحله ساخت بازی از عقب زمین، مقابل دو مهاجم لایپزیش برتری عددی داشته باشند، ناگلزمن آرایش دفاعی تیمش را به 4-3-3 تغییر داد تا کلایورت هم به فورسبرگ و انکونکو اضافه شوند و سه نفری روی مدافعان حریف فشار وارد کنند. در این حالت، آدامز، به عنوان عقبترین هافبک تیم لایپزیش، سعی داشت در جلوی مدافعان میانی مانع از رسیدن توپ به مولر شود.
در نیمه دوم و بعد از ورود موزیالا به جای مارتینز، بار دیگر بایرن در فاز اول بازیسازی عقب زمین از ۳ نفر به ۲ نفر تبدیل شد، زیرا موزیالا برخلاف مارتینز به فضای بین دو مدافع میانی بایرن نمیآمد. بنابراین ناگلزمن باز هم در آرایش سیال خود دست برد و آن را از 4-3-3 به 4-4-2 تغییر داد. ریسک دفاع در وضعیت 4-4-2 این است که اگر دو هافبک میانی شما برای پرسینگ به نیمه زمین حریف بیایند، پوششی در فضای جلوی مدافعان میانی شما باقی نخواهند ماند. این اتفاقی بود که در نیمه دوم برای لایپزیش هم افتاد؛ آدامز و سابیتزر برای پرس کردن گورتزکا و موزیالا به نیمه زمین بایرن میرفتند، لواندوفسکی کمی از خط حمله عقبتر میآمد تا در فضای پشت محوطه قرار گیرد، این کار یک مدافع میانی لایپزیش را هم با خود میکشاند، در نتیجه فرصت خوبی برای مولر فراهم میشد تا به فضای ایجاد شده پشت مدافع میانی لایپزیش بزند. آن سوی میدان، لایپزیش هم به هنگام مالکیت توپ سعی میکرد از پرسینگ شدید بایرن با پاسهای تکضرب و طولی بگریزد و در نیمه اول موفق هم بود و یک گل را هم به همین شکل به ثمر رساند اما در نیمه دوم تیم ناگلزمن رو به بازی مستقیم با هدف استفاده از فضای پشت مدافعان بایرن آورد که چندان دقت پاس خوبی را در این زمینه نداشتند.
افسی هالیوود با این تساوی ۲۳ امتیازی شد و فاصله ۲ امتیازی خود را با لایپزیش حفظ کرد اما بایرلورکوزن توانست با برتری ۳-صفر مقابل شالکه، خود را ۲۲ امتیازی کند و به یکقدمی بایرنمونیخ برساند. در مجموع فارغ از ۶ گلی که در بازی مونیخ و لایپزیش رد و بدل شد، شاهد تقابل تاکتیکی دو مربی نوگرای آلمانی بودیم که بارها و بارها برای تاکتیکهای یکدیگر در جریان مسابقه، از ضد تاکتیکهای خود استفاده کردند تا این تقابل را به بالاترین کیفیت ممکن برسانند.
در چنین روزی ۱۸ آذر ۱۳۸۰
نخستین گل رحمان در ایتالیا
رحمان رضایی بازیکن ملی پوش کشورمان یکشنبه شب در دیدار تیمهای پروجا و ونیز نخستین گل خود را در رقابتهای فوتبال دسته اول باشگاههای ایتالیا (کالچو ) به ثمر رساند.
به گزارش ایرنا از رم، رحمان رضایی که در این دیدار به عنـــوان بازیکن ثابت در ترکیب تیم پروجا قرار گرفته بود، توانست در دقیقه 80 این دیدار نخستین گل خود را در این رقابتها به ثمر
برساند.
«رضایی» در این دیدار که دقایقی پیش با نتیجه دو بــــر صفر به نفع پروجا به پایان رسید، با ارائه یک بازی دیدنی و با از کار انداختن مهاجمان ونیز بارها خط دفاع این تیم را مقابل خود سردرگم کرد.
«سه سه کوزمی» سرمربی تیم پروجا که بارها از حضور رحمان رضایی در ترکیب این تیم ابراز خرسندی کرده است، پس از این دیدار از رضایی تقدیر کرد.
رحمان رضایی در طول سه دیدار گذشتهای که برای تیم پروجا به زمین رفته است، توانسته با ارائه یک بازی حرفهای و دیدنی نظر کارشناسان ورزشی ایتالیا را به خود جلب کند و از جمع هشت نمره ارزشیابی بازی حرفهای هر بازیکن، 6 امتیاز را به خود اختصاص دهد که سطح مطلوبی از تواناییهای حرفهای رضایی در فوتبال ایتالیا محسوب میشود.
رشفورد - فرناندز، یک ترکیب جادویی
دوئت خوشبختی
سامان موحدی راد
وستهام تا اینجای رقابتهای لیگ برتر حریف آسانی برای رقبای لیگ برتری نبوده و بعد از متوقف کردن منچسترسیتی و تاتنهام در یک بازی نزدیک به لیورپول نتیجه را واگذار کرد.
بنابراین و با در نظر گرفتن این پیشینه و اینکه منچستریونایتد هم روزگار با صلابتی را در لیگ برتر پشت سر نمیگذارد و اخیراً هم شکست سنگینی در لیگ قهرمانان تجربه کرده میشد حدس زد روز سختی برای شاگردان سولسشایر در ورزشگاه لندن در راه است.
اگرچه در پایان بازی این اوله بود که توانست تیمش را پیروز میدان کند و با برتری قاطعی سه امتیاز را به حساب تیمش واریز کند.
اگرچه شاید بتوان نیمه اول این بازی را ضعیفترین نمایش منچستر در این فصل قلمداد کرد. چند روز بعد از نمایش ضعیف و پر انتقاد مارکوس رشفورد در لیگ قهرمانان اروپا حالا او برونو فرناندز به مدد همتیمیهایشان در لیگ برتر آمدند و بازی شکست خورده برابر وستهام را به پیروزی شیرین و دلچسب تبدیل کردند.
در این فصل هرگاه این دو بازیکن از ابتدای بازی در زمین نبودند و به عنوان بازیکن تعویضی به میدان آمدند به شدت مؤثر واقع شدند و کمک فراوانی به تیم کردند.
اینجا هم بعد از پشت سر گذاشتن یک نیمه با شکست یک بر صفر برابر وستهام و دیوید مویس این دو بازیکن بودند که با آمدنشان به میدان همه چیز را به نفع شیاطین سرخ تغییر دادند. در مجموع منچستر در این بازی دو نیمه متفاوت را به نمایش گذاشت.
نیمه اولی کاملاً ناامید کننده و نیمه دومی هجومی و امیدوار کننده. با این حال چیزی که در سبک بازی منچستر بیشتر از هر وقت دیگری به چشم میخورد تزلزل در خط دفاعی آنهاست. چیزی که فصل گذشته یکی از معدود نقاط قوت آنها بود.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو