عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6708 /
۱۳۹۹ شنبه ۹ اسفند
|
نگاهی به آمار گلزنی تیمها در نیمفصل اول لیگ بیستم
یحیی پیشتاز نیمه مربیان
پرسپولیسیها که چهار دوره پیاپی است قهرمان رقابتهای لیگ برتر میشوند، نیمفصل اول رقابتهای این فصل را هم با صدرنشینی پشت سر گذاشتهاند. دو عامل موفقیت پرسپولیس در نیمفصل اول، سیستم دفاعی منسجم آنها و عملکرد خوب سرخپوشان در نیمه دوم بوده است. گلمحمدی که به عنوان اولین ایرانی پرسپولیس را به فینال لیگ قهرمان آسیا رساند، در نیمفصل اول تیمش بیشتر از سایر حریفان در نیمه دوم گل زده است. در این گزارش سایت فوتبال ۳۶۰ بررسی کرده در نیم فصل اول، کدام مربیان در نیمه اول و نیمه دوم عملکرد بهتری داشتهاند.
نویدکیا صدرنشین نیمه اول
سپاهان محرم نویدکیا در پایان نیمفصل اول بعد از پرسپولیس در رده دوم جدول رده بندی قرار گرفت. شاگردان نویدکیا بهترین تیم در نیمه اول نیمفصل بودهاند. زردپوشان اصفهانی با 18 گل، بهترین خط حمله نیمه اول را داشتند. سپاهانیها در جدول ردهبندی نیمه اول، 31 امتیاز گرفتهاند که بیشتر از سایر تیمها است.
کمترین گل در نیمه اول را سایپاییها داشتهاند. شاگردان ابراهیم صادقی فقط یکبار توانستهاند در نیمه اول مقابل حریفان به گل برسند. در جدول ردهبندی نیمه اول، ماشین سازی و سایپا با کسب 10 امتیاز، کمتر از سایر تیمها امتیاز گرفتهاند.
شاگردان محمد ربیعی در تیم مس رفسنجان هم کمتر از سایر تیمها در نیمه اول گل خوردهاند. مسیها فقط 2 بار دروازهشان در این نیمه باز شده است. سه تیم نساجی، ذوبآهن و ماشین سازی با 11 گل خورده، بیشتر از سایر تیمها در نیمه اول گل خوردهاند.
پرسپولیس بهترین تیم نیمه مربیان
سرخپوشان پایتخت در نیمه دوم بیشتر از سایر تیمها گل زدهاند و کمتر از آنها هم گل خوردهاند. پرسپولیسیها با 14 گل زده و 4 گل خورده، بهترین خط حمله و بهترین خط دفاع نیمه مربیان را از آن خود کردهاند.
شاگردان امیر قلعهنویی در تیم گل گهر اما از نظر امتیازی عملکرد بهتری در نیمه مربیان داشتهاند. گل گهریها در جدول امتیازی نیمه دوم، 29 امتیاز گرفته و بالاتر از پرسپولیس 28 امتیازی قرار گرفتهاند.
بدترین خط حمله در نیمه دوم را نساجی و پیکان با 5 گل زده دارند. ذوبآهن با 14 گل خورده بدترین خط دفاعی نیمه دوم را از آن خود کرده است. در جدول امتیازی نیمه دوم، ماشین سازی قعرنشین است.
ابراهیم صادقی مرد تعویضهای طلایی
سایپا و مس رفسنجان در نیمفصل اول بیشتر از سایر تیمها موفق شدهاند توسط بازیکنان تعویضی به گل برسند. ابراهیم صادقی سرمربی سایپا 4 تعویضش در نیمفصل اول منجر به گلزنی شده که این 4 تعویض، 7 امتیاز برای این تیم آورده است.
ربیعی هم که مانند صادقی 4 تعویضش منجر به گلزنی شده، از این 4 تعویض 6 امتیاز کسب کرده است. (2 تعویض از 4 تعویض ربیعی، در امتیاز کسب شده مس در آن بازی تأثیری نداشته است.)
نکته جالب در مورد بازیکنان تعویضیای که گل زدهاند این است که یحیی گلمحمدی و محمود فکری سرمربیان دو تیم پرطرفدار پایتخت، هیچ تعویضی نداشتهاند که بازیکن تعویضی آنها بتواند در بازی گل بزند.
طنزیم
حلوا
هومن جعفری
با توجه به در پیش بودن انتخابات فدراسیون فوتبال، به استحضار آنهایی که برایشان مهم است میرسانم که بنده هیچ کدام از چهار نامزدی را که قرار است وظیفه بدبخت کردن فوتبال ایران را برعهده بگیرند، برای این سمت تأیید نمیکنم! هرکدام از این چهار نامزد هزار ایراد دارند که برای بدبخت کردن فوتبال ایران کافی است! آقای آجورلو که برای ما عین دانتون و ربسپیرداد سخن سر میدهد که قرار است نهادهای بیرونی در انتخابات دخالت کنند مثل اینکه پاک یادش رفته اگر دخالت نهادهای بیرونی نبود احتمالاً هیچ وقت به فوتبال راه داده نمیشدند که حالا بخواهند برای ما ژست اوپوزیسیون انتخاباتی را بگیرند. انتخاباتی که ایشان اپوزیسیونش باشد، خدا میداند چه آش هفت قلمی بشود.
عزیزی خادم فقط به درد لابی کردن با این و آن میخورد اما نه برای ریاست خودش بلکه برای ریاست بقیه! کیومرث هاشمی یک بار وارد فوتبال شد که هنوز جایش درد میکند. علی کریمی هم از همین نوع ادبیات اینستاگرامیاش مشخص است در فوتبال چه افقهای نوینی را خواهد گشود. تنها کار مدیریتی شما خراب کردن سپیدرود بود برادر! شما عزیزی، ما هم عاشق شماییم ولی مدیربشو نیستی!
نتیجه اخلاقی: از چهار عزیزی که تشریف آوردهاند رأی بیاورند، نه یک لنگ پای دادکان در میآید نه یک دانه قوزک صفایی فراهانی! ببخشید صریح گفتم. این صفی که برای وصل شدن به دامان این چهار نفر در رسانهها راه افتاده، حقیقتاً مشمئزکننده است! ما از همین دور فاتحه فوتبال را میخوانیم. حلوایش را هم خودتان نوش جان کنید.
در چنین روزی ۹ اسفند ۱۳۸۰
رسوایی در فیفا
روزنامه انگلیسی دیلی میل نوشت که «سپ بلاتر» رئیس فدراسیون بینالمللی فوتبال «فیفا» که میرود خود را برای یک دوره دیگر نیز نامزد کند، چهار سال پیش در دور نخست تصدی این پست آرای رأی دهندگان را خریده است.
به گزارش خبرگزاری فرانسه از لندن، «اندرو جنینگز» روزنامهنگار معروف انگلیسی که تجربهای در کار و مسائل حاشیهای ورزش و افشای مسائل پنهان و پشت پرده جهان ورزش دارد این موضوع را مطرح کرده است.
جنینگز در دیلی میل نوشته است که بلاتر مورد توجه و انتخاب مؤکد «ژائو هاوه لانژ» رئیس قبلی فیفا بوده و با نظر و اعتماد خاص او به این عنوان انتخاب شده است چراکه به واسطه نزدیکی فیمابین آن دو، بلاتر هرگز قصد برملا کردن فسادهایی را که هاوه لانژ در آنها دست داشته، نداشته است.
بنا بر قول این روزنامهنگار، هاوه لانژ در زمان ریاست بر فیفا با ارسال نامهای به فدراسیون فوتبال شرق آفریقا مبالغ هنگفتی به آنها پیشنهاد کرده تا این فدراسیون از نامزدی سپ بلاتر در انتخابات ریاست فیفا حمایت کند. مبلغ این پیشنهاد 50 هزار دلار بوده و از خزانه فیفا به حساب بانکی این فدراسیون پرداخت شده است.
فدراسیون دولتی فدراسیون خصوصی
علیرضا مویدیفر
فوتبال ایران دولتی است. قریب به اتفاقش اینگونه است. از قیمومیت مستقیم دولتیها، اعم از وزارتخانهها، سازمانها و نهادهایی مانند شهرداری، تا حتی شبهخصوصیها که به مثابه دل موش و پوست پلنگ، بدون استفاده از رانت مستقیم یا غیرمستقیم دولتیها، امکان استمرار حضور ندارند اما اندک مواردی هم هستند که برپایه توان بخش خصوصی، با تعریف رایجش در ایران اداره میشوند. نمونه آنها را میتوان در باشگاهداری، به وضوح مشاهده کرد.
حالا اما، با ورود علی کریمی، با نیابت مهدی مهدویکیا به کارزار انتخابات پیش روی فدراسیون فوتبال، گویی میتوان مدعیان صدارت فوتبال ایران را هم، به طریق اولی، به دو بخش خصوصی و دولتی تقسیم کرد. سایر نامزدهای این پست، با واسطه یا بیواسطه، به بخشها و نهادهای دولتی منسوب هستند؛ یا برای آنها کار کردهاند یا پایگاهی در آنجاها دارند. اما فارغ از سنجش توانمندی و انگیزههایشان، دستکم روشن است که کریمی و مهدویکیا چنین پیشینه و انتسابی ندارند.
اما در انتخابات، چه کسانی رأی میدهند؟ اکثریت واجدین شرایط رأی دادن، کسانی هستند که کمابیش، انگارههای دولتی بودن در موردشان صدق میکند. و این، با توجه به توضیحات قبلی، حاوی یک پیام مهم است: «چاقو دسته خودش را نخواهد برید».
کریمی و مهدویکیا، فوتبالیهای خوشنامی هستند که سد ورود همقطارانشان به عرصه مدیریت کلان فوتبال را شکستهاند و طبیعتاً، با توجه به عدم وجود کارنامه مشخص مدیریتی، درصورت انتخاب شدن، تا زمانی که دست به اقدام و عملی نزدهاند، نمیتوان دربارهشان قضاوت کرد.
اما در میانه این کارزار، آنچه نگران کننده است، شبیهسازی حضور بخش خصوصی در باشگاهداری، با مدیریت اول فوتبال ایران است. جایی که در مقام مقابل بخش دولتی، حضور بخش خصوصی، درمجموع، چیزی جز دریغ و افسوس و هدر دادن فرصتها به همراه نداشته است. حضوری کمرنگ و مقطعی که درنهایت به واگذاری میدان به دولتیها و شبه دولتیها انجامیده است. اینکه کریمی و مهدویکیا در صورت برگزیده شدن، تاکجا میتوانند برای کشتی تا خرخره به گل نشسته فوتبال ایران مفید و مؤثر باشند، باید نشست و نظاره کرد. در خوان اول اما، گذر از هزارتوی مراودات میان مدیران میانی و ارشد فوتبال ایران، سطح مقاومت بزرگی است که شکستن قدرتمندانه آن میتواند درهای زیادی به روی آنها بگشاید. نبرد بخش خصوصی و دولتی بر سر صندلی ریاست مهمترین فدراسیون ورزشی ایران، جدالی نابرابر اما دیدنی خواهد بود.
انتخاباتی میان بد و بدتر
پایان این ماه سیزده سپید نیست
کاندیداتوری علی کریمی اسطوره بیبدیل فوتبال ایران، بر جذابیت ظاهری انتخابات پیشرو افزوده است اما روندی که جریان حاکم بر فوتبال دراین مدت در پیش گرفته، گویای آن است که نتیجه این انتخابات نیز قرار نیست آنی باشد که امید را به دنبالکنندگانش تزریق کند
سام ستارزاده
از روزی که خبر استعفای مهدی تاج از ریاست فدراسیون فوتبال مانند بمب در فضای ورزش کشور سروصدا کرد تا یکشنبه موعودی که پایانی رسمی برای دوران مدید حکومت پوتین – مدودفی تاج و علی کفاشیان بر مسند فوتبال ایران بود، دقیقاً سیزده ماه میگذرد؛ ماههایی پر از بلاتکلیفی برای محبوبترین ورزش کشور، که اگر ویروس کرونا بر جهان سایه نمیگستراند، آثار سو آن میتوانست در دیدارهای رسمی تیمهای ملی ما به فجیعترین شکل ممکن نمایان گردد. کاندیداتوری علی کریمی، اسطوره بیبدیل فوتبال ایران، بر جذابیت ظاهری انتخابات پیشرو افزوده است اما روندی که جریان حاکم بر فوتبال در این مدت در پیش گرفته، گویای آن است که نتیجه این انتخابات نیز قرار نیست آنی باشد که امید را به دنبالکنندگانش تزریق کند.
کشوقوسهای فراوان وزارت ورزش، کمیته ملی المپیک و خود فدراسیون فوتبال برای جلوگیری از تغییر قابلتوجه اساسنامه فدراسیون و مقاومت در برابر کاهش وابستگی این نهاد به دولت را که میتوانست با تبعات سنگینی از سوی کنفدراسیون فیفا مواجه شود را به یاد داریم. این موضوع به این معناست که عدهای از بازوهای پرپشت غیرفوتبالی تمایل ندارند حلقهای که بر گلوی فوتبالمان زدهاند را شلتر کنند. هنگامی که از 4 نامزد نهایی ریاست فدراسیون، نام 3 نفر در عرصه مدیریت ورزشی پوسیده کشور تکراری بهنظر میآید و نفر چهارم که علی کریمی باشد بخت آخر اخذ رأی اعتماد از مجمع فدراسیون قلمداد میشود، به این معناست که باطن این انتخابات به تغییر اساسی در نگرش به فوتبال کشور نمیانجامد.
کیومرث هاشمی که نشستنش بر صندلی اصلی ساختمان سئول در پاییز 85 گردباد تعلیق را بهسوی پایههای فدراسیون هدایت کرد، شهابالدین عزیزی خادم که با حیدر بهاروند، رئیس موقت فدراسیون در بلاتکلیفترین و بیبرنامهترین سال تاریخش در یک جبهه قرار دارد و مصطفی آجورلو که هواداران تراکتور بهخوبی به یاد دارند چگونه گلایههای بیپایانشان از وی از زبان مجری شبکه استانی تبریز به صندلی خالی وی منتقل میشد، هر 3 گزینههایی هستند که انتخاب یا انتساب آنان به ریاست فدراسیون، مصداق آزمودن دوباره خطاست.
اما نگرانکنندهتر آن که اکثریت مجمع فدراسیون که تعیینکننده غیرمردمی پیروز انتخابات است، همچنان در اختیار غیرورزشیهاست. حواشی انتخابات رئیس هیأت فوتبال استان تهران را احتمالاً شنیدهاید؛ انتخاباتی به دور از پوشش رسانهای که حاصل آن ابقای چندباره حبیبالله شیرازی بود. بخش اعظمی از 32 رئیس هیأت فوتبال که حدود 40 درصد مجمع را تشکیل میدهند به همین صورت و با مداخلههای نامرئی انتخاب میشوند. به اینها، رؤسای باشگاههای مطرح فوتبال ایران (در سطوح مختلف) که عمدتاً به بخش دولتی تعلق دارند را بیفزایید. در نهایت، حساب کنید که چند درصد از آنان ورزشیهایی هستند که به مردی از جنس ورزش رأی میدهند؛ و چند درصد نیز به مردی از جنس ساختار پوسیده قبلی فوتبال رأی میدهند.
ما به انتظار نتایج انتخابات یکشنبه خواهیم نشست. دقیقتر بخواهیم بگوییم، به انتظار یک معجزه خواهیم نشست. در عین حال، این حقیقت بر ما پوشیده نیست که برای احیای واقعی فوتبال کشورمان، باید کوبید و از نو ساخت. با وجود ساختار غلطی که بر حفظ آن پافشاری و حتی با فشارهای فیفا مقابله میشود، یک صندلیبازی قرار نیست تحول شگرفی در فوتبال کشورمان ایجاد کند.
انتصاباتی با طعم دموکراسی
باجگیری در روز روشن
میعاد نیک
در چارچوب یک سیستم شفاف و سالم، انتخابات روز یکشنبه میتوانست به نقطه عطف تاریخ چند سال اخیر فدراسیون فوتبال تبدیل شود اما ساختار اداری و اجرایی فدراسیون چنان فشل مانده که ۱۰ اسفند هم هیچ تفاوتی با سایر روزها نخواهد داشت.
نامزدهای احراز کرسی ریاست ساختمان شیخبهایی پیش از هرگونه فعالیت تبلیغاتی و انتخاباتی، میبایست نویدبخش بازگشت روزهای پرفروغ فوتبال کشورمان میبودند اما از همان زمان ثبتنام و تأیید صلاحیتها، مشخص شد که نباید به چنین افرادی دل بست.
نامهایی که قرار است سرنوشت حداقل ۴ سال آینده فوتبال ملی و باشگاهی کشورمان را رقم بزنند، هیچکدام از سابقه درخشانی در سطوح مدیریتی برخوردار نیستند و در واقع مجمع فدراسیون فوتبال قرار است آرای خود را بین بد و بدتر تقسیم کند. تنها نکته بارز این انتخابات، اعلام کاندیداتوری علی کریمی برای پست ریاست بود که آنهم صرفاً برای تغییر بازیها و معادلات پشتپرده صورت گرفت و در این مأموریت هم ناکام بود. کریمی خودش خوب میدانست که مقبولیتی بین رؤسای هیأتهای استانی فوتبال ندارد و تعداد آرایش به حد نصاب هم نخواهد رسید اما سراسیمه وارد گود شد تا همهچیز را تحتالشعاع حضورش قرار دهد.
جادوگر هرچه در مستطیل سبز جادو میکرد، در ساختمان فدراسیون فوتبال کاری از پیش نبرد. علی کریمی آمد اما معادلات پنهانی انتخابات و لابیهای پشتپرده هیچ تغییری نکرده و چه بسا که بیشتر هم شده باشد.
رقابت انتخاباتی برای رسیدن به اتاق ریاست طبقه پنجم فدراسیون فوتبال قطعاً بین ۲ نفر بهطول خواهد انجامید و قدرتهای مهمی که نامشان هنوز به میدان نیامده، نقش مهمی در تعیین رئیس آتی فدراسیون خواهند داشت. نامزدها برای ارضای شهوت ریاست خود به هر باجی تن دادهاند و هر کدام از آنها اگر به ۵۱ درصد آرای مجمع برسند، فدراسیون را به محلی برای تأمین خواستههای همان قدرتها خواهند کرد. دود این سهمخواهیها الان که نه، از سال آینده ابتدا به چشم تیمهای ملی و سپس به چشم باشگاهها خواهد رفت.
اتصال ابدی به شیر نفت
فوتبال دولتی، مدیر دولتی
سامان موحدی راد
فوتبال ایران یکبار دیگر در چند سال اخیر دستخوش تغییراتی از سوی نهادهای بالادستی خودش شده است. تغییراتی که معمولاً با دخالتهای فیفا و برای اصلاح ساختار فدراسیونهای فوتبال در کشورهای غیرحرفهای انجام میشود. یکبار و در زمان دولت محمود احمدینژاد این اتفاق با برکناری سیاسی محمد دادکان منجر به تعلیق فدراسیون فوتبال و نوشتن اساسنامه جدید شد. بار دیگر این موضوع در جریان استعفای تاج و افتضاح قرارداد مارک ویلموتس رخ داد تا سرانجام روز شنبه دهم اسفند ماه انتخابات ریاست فدراسیون فوتبال با حضور چهار کاندیدا برگزار شود.
تجربه اولین دخالت سفت و سخت فیفا را به خاطر داریم. همین چند ماه پیش بود که علی کفاشیان اعتراف کرد که در جریان آن مذاکرات فدراسیون فوتبال ایران بر سر فیفا کلاه گذاشت تا مجوزهای رسمی را به دست بیاورد. میدانیم که این فشارهای اخیر هم نتیجهای بهتر از آن اتفاقات دهه 80 در فوتبال ایران ندارد. چرا که فلسفه نگاه به فوتبال در ایران با نگاه جهانی آن در کلاس مدیریتی کاملاً متفاوت است. همین فضای متفاوت هم موجب شده تا حضور 4 کاندیدای انتخابات امروز چندان امیدواریهایی در دل ایجاد نکند. 3 کاندیدا از بدنه مدیریتی فوتبال و ورزش ایران که کارنامه قابل دفاعی ندارند.
آنها بارها در این زمین بازی کردهاند و همه و همه میدانیم که چه نگاه و کارنامهای دارند و فرقی بین حضور تاج در رأس فدراسیون با حضور عزیزی خادم، کیومرث هاشمی و آجرلو نیست. تنها کاندیدایی که این روزها همه از آن به نیکی یاد میکنند هم علی کریمی است که چه محبوبیتش در زمین و چه منشش در سالهای اخیر موجب شده تا خیلیها او را مرد مبارزه با فساد در فوتبال ایران بدانند اما همه به خوبی میدانیم که علی کریمی هم با همه خوبیها و محبوبیتش گزینه مناسبی برای نشستن روی صندلی ریاست نیست. به ویژه اینکه سابقه حضور او در بخش فنی فوتبال این تصویر را در ذهن ایجاد میکند که احتمالاً او بیشتر از 6 ماه روی صندلی فدراسیون ننشیند اما حتی اگر علی کریمی بتواند با محبوبیتش مجموعه مدیریتی کارآمدی در فوتبال ایران دور خودش ایجاد کند هم امیدی به بهبود اوضاع نیست چون مشکل در مدیریت فوتبال ما ریشهای است. در واقع تفاوت در یک نگاه کلی به فوتبال است. در دنیا نگاه هیأت حاکمه فوتبال چنین است که آن را مانند یک شرکت اقتصادی میبینند.
فوتبال محصولی دارد که باید از سوی مشتریهایی خریده شود و از محل درآمد آن اموراتش بگذرد. اگر این محصول در بازار فروخته شود ادامه حیات دارد و اگر کسی خواهان آن نباشد و آنقدر با کیفیت نباشد که کسی برایش پول بدهد، از دور خارج میشود. تجربه جهانی که به خوبی نشان میدهد فوتبال محصول پرطرفداری است و به خوبی هم فروخته میشود و دخل و خرجش چنان است که سود سرشاری هم نصیب مدیران و گردانندگان آن میکند اما در ایران نگاه به فوتبال چنین نیست. فوتبال قرار است همچنان به شیر نفت وصل باشد و پول قرارداد ویلموتس را شرکتی مثل شستا تأمین کند. همین نگاه بنیادین موجی میشود تا بهترین مدیرها هم نتوانند تغییری در حال آن ایجاد کنند.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو