عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6656 /
۱۳۹۹ سه شنبه ۲ دي
|
هواداران ایرانی چه زمانی حق انتقاد از بازیکنان را دارند؟
احسان محمدی
معمولاً گفته میشود هوادارانی که در استادیوم یا خانههایشان یک مسابقه فوتبال را دنبال میکنند بعد از شکست، بیشتر از بازیکنان رنج میکشند. برای همین بعد از سوت پایان بازی، بازیکنان به هم تبریک میگویند، لباسشان را با هم عوض میکنند و گاهی با لبخند به هم خسته نباشید میگویند در حالیکه بسیاری از هواداران پر از بغض و خشماند و با قرص استامینوفن میخوابند!
متر و معیاری برای سنجش این ادعا نیست ولی شاید دلیلش این باشد که بازیکنان و مربیان تمام تلاششان را کردهاند و دیدهاند که نشده و شکست را پذیرفتهاند و در نهایت نم اشکی ریختهاند و آماده شدهاند برای مسابقه بعد. بعد از شکست پرسپولیس، مهدی عبدی گلزن 23 ساله این تیم با خونسردی کنار زمین گفتوگوی تلویزیون انجام داد و در حالیکه یکی از مهمترین جامهای زندگیاش را از دست داده بود، بدون اینکه اشک بریزد خیلی عادی با ماجرا برخورد کرد.
فیلم خداحافظی بشار رسن با بازیکنان این تیم در هتل محل، حاوی یک نکته بود؛ بازیکنان با او خداحافظی میکردند و لبخند میزدند. حتی با غمی در پس چهره. نزدیک به 20 ساعت بعد از یک بازی تلخ، آنهایی که به سختی خوابیدند، صبح دیدند که باز آفتاب از شرق طلوع کرد و زندگی ادامه دارد، حتی با وجود جامی که به جای ایران به کرهجنوبی رفت.
شبی که برزیل در خانه 1-7 به آلمان باخت یا بارسلونا 8 گل از بایرنمونیخ خورد، بازیکنان تیمهای بازنده چنان مغموم بودند که انگار جهان به آخر رسیده است اما بعد از اولین بازی و گلزنی چنان شادی کردند که انگار آنها نبودند که با اشک، ورزشگاه را ترک کرده بودند. این ذات فوتبال است. بعد از هیچ مسابقهای نباید مُرد اما نکتهای که وجود دارد این است که هواداران چه زمانی حق دارند از بازیکنان انتقاد کنند؟
پرسپولیس، مغلوب دو ضربه پنالتی شد که با ناشیگری بازیکنان خودی به دست حریف افتاد. آیا هواداران حق دارند از احمد نوراللهی و مهدی شیری گلهمند باشند که رؤیای میلیونها نفر را بر باد دادند؟ مقصودم پرخاش و فحاشی نیست، همین که با صدای بلند بگویند از عملکرد آنها ناراضی هستند و انتظار داشتند به عنوان بازیکنانی که در مهمترین بازی باشگاهی آسیا حاضر شدهاند، حق ندارند این همه آماتور رفتار کنند.
در ایران روال این است که قبل از اعزام تیم نباید از بازیکنان انتقاد کرد چون «روحیه آنها خراب میشود»، در خلال مسابقات هم نباید انتقاد کرد چون «تمرکز آنها به هم میریزد» و بعد از مسابقات هم نباید انتقاد کرد چون «چه فایدهای دارد و باید از بازیکن حمایت کرد تا عملکرد بهتری داشته باشد و جبران کند!»
اما آیا از بازیکنانی که دستمزدهای میلیاردی میگیرند، نباید انتظار داشت که عملکردی 50 هزار تومانی داشته باشند؟ مهدی شیری طفل نیست، 30 سال دارد، در ملوان، نفت، پیکان و پرسپولیس سالها بازی کرده، چرا باید مرتکب خطای کودکانهای شود که در لیگ محلات هم انجام نمیدهند؟
آیا هوادار حق ندارد بپرسد که وظیفه مدافع تبدیل موقعیت 80 درصد حریف به 20 درصد است نه اینکه موقعیت 20 درصدی آنها را با ناشیگری به موقعیت 90 درصدی تبدیل کرد؟ حق ندارد بپرسد که احمد نوراللهی با این همه تجربه چرا باید در آن ثانیه حساس یک خطای غیرضروری مرتکب شود؟ حق ندارد بپرسد که چرا بازیکنان تیمی که صاحب 8 کرنر میشوند حتی یک ضربه سر نیمه مؤثر نمیزنند؟ حق ندارند بپرسند که سعید آقایی چرا این همه سانترهایش بیاثر است؟
حضور پرسپولیس در فینال بیشتر شبیه معجزه بود؛ پیروزی بر النصر در ضربات پنالتی با یک یار کمتر. درست مثل سال 2018. تساوی 1-1 مقابل السد در ورزشگاه آزادی، جایی که علیرضا بیرانوند با یک عکسالعمل رؤیایی در آخرین ثانیه ژاوی را تسلیم کرد. تحسینها سر جای خودش اما نقدها چطور؟
عادت داریم برای دلداری بازیکنان بعد از شکست چیزی نگوییم که یکوقت ناراحت نشوند اما واقعیت این است که آنها دستمزد بسیار خوبی میگیرند، تمام زندگیشان فوتبال است، تغذیه و استراحت عالی دارند، از وزیر و وکیل گرفته تا نگهبان هتل تلاش میکنند همه چیز را برایشان فراهم کنند، مردم در خیابان به آنها لطف دارند و تقریباً در هیچ صفی نمیایستند، کاملاً در شرایط ایزولهای به مسابقات بینالمللی میروند، در بهترین هتلها مستقر میشوند، بهترین پزشکها را در کنار خودشان دارند، در مجهزترین سالنها تمرین میکنند و قرار است بهترین کیفیت را به نمایش بگذارند. این تنها کاری است که در تمام زندگیشان برایش تمرین کردهاند و آن وقت وقتی مرتکب چنین خطای فاحشی میشوند، نباید نقدشان کرد که ناراحت نشوند؟!
«تمرکز نداشت» توجیه مناسبی است؟ بازیکنان بسیار بزرگتر از مهدی شیری هم اشتباهات بزرگ کردهاند اما آبشار زدن به توپ فوتبال درون محوطه جریمه آن هم در فینال لیگ قهرمانان واقعاً قائل شماتت نیست؟ چطور کری خواندن و قرارداد حرفهای و پول حرفهای خواستن را خوب بلدند اما پای رفتار حرفهای که وسط میآید آماتور میشوند؟ قرار نیست برای او دادگاه صحرایی تشکیل بدهند اما لازم است در کنار تحسینها، تلخی نقدها را هم تحمل کند.
(این مطلب پیشتر در سایت عصرایران منتشر شده است)
خانه ناامن
هومن جعفری
وسط هاگیر واگیر دعوای آبی و قرمز سر فینال آسیا، فقط حواشی خانه امن را کم داشتیم. از روز گذشته که تصاویر یک تروریست در پوشش لباس هواداران استقلال در سریال خانه امن منتشر شد تا همین الان، ملت در فضای مجازی مشغول خوردن همدیگر هستند. اولش پرسپولیسیها دست گرفتند که تصویر واقعی هواداران استقلال را باید اینطوری دید. بعد استقلالیها دست گرفتند که این کار توهین به ماست. کار به جای رسید که کارگردان ناچار شد صحنههایی از قسمت بعدی را هم منتشر کند که یک تروریست دیگر در پوشش هواداران پرسپولیس مشغول بررسی ورزشگاه بود.
از فردا بحث کارشناسی بین پیجهای هوادارای اینطوری پیش میرود:
پیجهای استقلالی: دقت کردیم تروریست استقلالی را پنجاه و دو ثانیه نشان دادید اما تروریست پرسپولیسی را چهل و هشت ثانیه. دقیقاً منظورتان چه بود؟ پیجهای پرسپولیسی: چرا وقتی تروریست استقلالی وارد جایگاه آنها شد، جایگاهشان شلوغ بود ولی جایگاه ما خالی بود؟ منظورتان این است که ما کمتر طرفدار داریم؟ محال ممکن است!
پیجهای استقلالی: چرا تروریست استقلال از بین جایگاههای 18 و 19 وارد شد که ناصرخان را آنجا تشویق میکنیم؟ نکند تیم امیر قلعهنویی این سریال را ساختهاند؟ نکند که فکر کردهاید ما حواسمان نیست چه کسانی به ناصرخان در زمان حضورش خیانت کردند و طرح بیست و هفت سالهها را راه انداختهاند تا او را از تیم ملی خط بزنند و بعد هم باعث مهاجرت فرزندش به ترکیه شدند؟ پیجهای پرسپولیسی: هدفتان از اینکه تروریست نامرد پرچمی را دور گردنش آویخته بود که ما با آن وارد مرحله یک هشتم نهایی آسیا شدیم چه بود؟ نکند داشتید افتخارات آسیایی ما را مسخره میکردید؟ از الان گفته باشیم نایب قهرمانی در این لیگ از صدتا قهرمانی در مسابقات چهارجانبه بیشتر اعتبار دارد. ... . و این داستان تا بازی دربی ادامه دارد.
درآمدهای ناچیز در فوتبال پرهزینه
داستان تکراری از دست دادن ستارهها
بشار باتعصب رفت و یادش تا ابد در درخشانترین گوشه تالار افتخارات پرسپولیس تاکنون باقی خواهد ماند. اما این پرسپولیس است که مانده؛ تیمی که از شکست شنبهعصرش آموخت برای کامل پیمودن راه قهرمانی در آسیا، باید اسکوادش را با ستارههای درجهیک عمیق کند.
ممنوعیت استخدام بازیکن خارجی در لیگ برتر باعث شده که اهمیت تکستارههای خارجی تیمها بیش از همیشه باشد، چه بشار رسن در پرسپولیس، چه دیاباته و میلیچ در استقلال یا هر بازیکن خارجی به جا مانده دیگری در لیگ برتر. جدایی بشار رسن در این شرایط که پرسپولیس فرصت جذب بازیکن خارجی را ندارد، میتواند دردسری بزرگ برای قرمزها باشد، اما فارغ از این ممنوعیت در فوتبال ایران نیز جدایی بشار رسن برای پرسپولیس گران تمام میشد. اما مهمتر این نکته است که چرا باشگاههای ایرانی درآمدهای بزرگی از فروش ستارههای خود به دست نمیآورند و چرا به درآمدهای حداقلی قانع هستند؟ چرا قراردادها حافظ منافع باشگاهها نیست و چرا بازیکنان به آسانی جدا میشوند؟
برای پرسپولیس جدایی بشار رسن تازگی ندارد. در همین چند فصل موفق پرسپولیس، بسیاری از ستارههای تیم رفتند و جدایی آنها برای موفقترین تیم دهه اخیر فوتبال ایران درآمد چندانی نساخت. پرسپولیس بازیکنان دیگری را نیز ارزان از دست داد و این میتواند مسأله مهمتری باشد، اینکه چرا به رغم گزاف شدن هزینههای باشگاهداری و پرداخت مبالغ هنگفت به بازیکنان، باشگاهها هنگام فروش بازیکن درآمدهای بزرگی به دست نمیآورند؟ یحیی گلمحمدی حق دارد ادامه مسیر بدون بشار رسن را برای تیمش سخت بداند. او متکی به این ستاره بود و رسن بخش مهمی از ایده پرسپولیس در بازی را میساخت یا اجرا میکرد.
پرسپولیس بدون رسن بخش زیادی از زیبایی بازیاش را از دست میدهد و مهمتر اینکه در اجرای ایدهها بازیکنی نخواهد داشت که قدرت فکری لازم را داشته باشد. پیدا کردن جانشین برای بشار رسن در فوتبال ایران کار آسانی نیست و پرسپولیس به سختی میتواند این مشکل را حل کند. گلمحمدی حق دارد منتقد مدیران باشگاه باشد که چرا آسان بشار رسن را از دست دادهاند. این قراردادهایی که اجازه جدایی آسان را به بازیکنان میدهد، محصول خطاهای مدیریت است و میتواند برای باشگاه آسیبهای مالی پرشمار داشته باشد اما انگار چندان مهم نیست که باشگاه دچار چه خسارتهایی میشود. کاش پرسپولیس حتی اگر ستاره میفروشد، درآمدهای هنگفت به دست آورد، نه آنکه فقط خود را تضعیف کند.
چوب حراج به ستون پنجم
زخمـــیتر از همیشـــه
دلمان برای بشار خیلی زود تنگ میشود؛ ولی باید با واقعیت تلخ پیش رویمان کنار بیاییم و بهفکر ساختن و خریدن بشارهای بعدی باشیم تا باصلابتتر از گذشته پرچم پرسپولیس را در فوتبال ایران و آسیا افراشته نگاهداریم.
سام ستارزاده
بدون احتساب برزیل، عراق برای فوتبال ایران پرمشتریترین بازار بازیکن خارجی بوده. بشار رسن بنیان بیستوچهارمین عراقیای بود که پیوند برادری عمیق میان ایران و کشورش را در چارچوب مستطیل سبز به تصویر کشید؛ پس از مهند مهدی النداوی که در آخرین دوره لیگ آزادگان، نخستین آقای گل خارجی ادوار فوتبال باشگاهیمان نام گرفت، عمادرضا و عبدالوهاب ابوالهیل که بخشی از نسل رویایی سپاهان بودند، خلدون ابراهیم، هوار ملامحمد که هر دو پیراهن سرخابی را بر تن کرد، علا عبدالزهرا که ماجرای جنجالی شایعه دوپینگش در سال 2015 را بهیاد داریم، و طارق همام و کرار جاسم پرحاشیه.
بشار را بیشک یکی از جنتلمنترینها در لیست عراقیهای فوتبال ایران میدانیم. بازیکنی خلاق با قدرت دریبلینگ و فیزیک بدنی مثالزدنی، که بیش از قابلیتهای فنی فوقالعادهاش، با منش و تعصبش قلب پرسپولیسیها را تسخیر کرد. برخلاف هموطنان پیشینش، حضور در لیگ نیمهآماتور عراق مانع دستیابی زودهنگامش به یک شخصیت پخته و حرفهای نشد. در لیگی که داخلیهایش بهسختی دو سال در یک باشگاه بند میشوند، بشار سه و نیم فصل در جمع سرخپوشان با نبود دلار و سوءمدیریتها ساخت و پا روی پیشنهادات وسوسهکنندهاش گذاشت. عجیب نبود اگر میماند و نشان کاپیتانی پرسپولیس را روی بازوانش میدیدیم.
جدایی بشار طعنهآمیز است؛ نه برای پرسپولیس، بلکه برای فوتبال ایران. چه بر سر ما آمده که تیمی با چهار قهرمانی متوالی در لیگ، آنقدر استطاعت مالی ندارد که از بین بیرانوند، ترابی، علیپور، شجاع و بشار که پنج ستون موفقیتش در لیگ نوزدهم بودند، حتی یکی را برای تمام فصل نگاه دارد؟ یحیی گلمحمدی هرکدام را که ازدست میداد، غیرت و استقامت را جایگزینش میکرد تا تیم محبوبش حماسه سروری بر غرب آسیا را تکرار کند. حال، آشفته از جدایی شماره پنج دوستداشتنیاش، میگوید نتایج خوب نباشد، هیأتمدیره مقصر است.
سرپرست سابق پرسپولیس در ازای کشیدن دندان تیز تیمش زیر 400 هزار دلار عاید خزانه خالی باشگاهکرد. بابت چوب حراجی که مهدی رسولپناه به بشار و پیشتر، به ترابی، علیپور، و خلیلزاده زد، کک رسانهای نگزید. گویا فقط در صورتی که پرسپولیس ماریو بودیمیر بخرد است که باید فریاد واحسرتا سردهیم و با ذکر جمله فلانی آمده تا دلارهای ما را بقاپد و برود جامه بدریم.
مدیرانی که بیتوجه به پروتکلهای بهداشتی به ساختمان پک رفتند تا در روزهای شادی ارتش سرخ، در کادر عکسهایشان گوشهکناری به خود اختصاصدهند، حالا باید از پرسپولیس حمایت عملی کنند. رویارویی پرسپولیس فقط برابر اولسان نبود که جنبه ملی داشت، بلکه امسال نیز قرمزها در کنار استقلال، فولاد و تراکتور تیمهایی هستند که برای درخشششان در لیگ قهرمانان 2021، باید به آنها نگاه ملی داشتهباشیم. اما اکنون برعکس این داستان در حال رخدادن است کمکی به سرخپوشان نمیکنیم که هیچ، برایشان قانون مصوب میکنیم که دو میلیون پاداشتان از لیگ قهرمانان را حق ندارید صرف خرید خارجیهای باکیفیتی در اندازه جونیور نگرائو بکنید.
بشار باتعصب رفت و یادش تا ابد در درخشانترین گوشه تالار افتخارات پرسپولیس تاکنون باقی خواهد ماند. اما این پرسپولیس است که مانده؛ تیمی که از شکست شنبهعصرش آموخت برای کامل پیمودن راه قهرمانی در آسیا، باید اسکوادش را با ستارههای درجهیک عمیق کند. دلمان برای بشار خیلی زود تنگ میشود؛ ولی باید با واقعیت تلخ پیش رویمان کنار بیاییم و بهفکر ساختن و خریدن بشارهای بعدی باشیم تا باصلابتتر از گذشته پرچم پرسپولیس را در فوتبال ایران و آسیا افراشته نگاهداریم.
وقتی خرج میکنی و استفاده نمیبَری
خاموشی ستاره دنبالهدار
میعاد نیک
عدم موفقیت تیمهای ایرانی طی سالهای اخیر در مسابقات بینالمللی و حرفهای مانند لیگ قهرمانان آسیا یک تابع واضح و عیان از ناکارآمدی در استفاده از نیروهای انسانی خارجی است. موفقیتهای نسبی تیمهای پرسپولیس، استقلال و تیم ملی ایران در مسابقات داخلی و خارجی در روزها و سالهایی به دست آمده که تئوریسینهای کروات، آلمانی و پرتغالی روی نیمکتشان نشستهاند و مسیر پیروزی را ترسیم کردهاند. بشار رسن هم یکی از همان معدود خارجیهای خوبی است که فوتبال ایران را به میانبری برای رسیدن به آرزوهای دور و دراز خود تبدیل کرد، اما این فوتبال منفعل و مریض نتوانست یکی از الماسهای خارجی خود را بیشتر حفظ کند و یا استفاده بهتری از یک عراقی ببرد.
عراق بهعنوان یک کشور عقبمانده که هیچگونه زیرساخت مناسبی برای پرورش استعدادهای فوتبالی و ورزشی خود ندارد، کشورهایی مانند ترکیه، کویت، ایران، امارات، قطر و حتی اسرائیل را بهعنوان مقصدی برای گسیل ستارههای فوتبالش انتخاب کرده تا در یک سیستم حرفهایتر پروار و پخته شوند و در نهایت به کمک تیم ملی خود که رقیب مستقیم همین کشورهاست، بشتابند. تیمهای استقلال، پرسپولیس و مجموعه فدراسیون فوتبال ایران میتوانستند با قراردادهای بهتر و تصمیمات صحیحتر از ستارههای خارجی خود مانند سرور جباروف، بشار رسن، جاسم کرار، مامه تیام و امثالهم استفاده بیشتری بکشند و به اعتلای فوتبال خود فکر کنند؛ اما قانون خلقالساعه منع استفاده از عناصر خارجی در فوتبال ایران تنها لیگ برتر را در منجلاب انحطاط حرفهای و دورافتادگی محض بیشتر فرو برد و هیچ آورده مثبتی هم برای مجموعه فدراسیون و وزارت ورزش نخواهد داشت.
بشار هم مانند تمام ستارههایی که میآیند و میدرخشند، نوبت رفتنش فرا رسید تا درخشش این ستاره دیگر دنبالهدار نباشد. رسن یکی از معدود عراقیهای باکیفیتی بود که اخلاق هم داشت و در فوتبال ایران حتی بیشتر از بازیکنان ایرانی دوست داشته شد. خداحافظی رسن 24 ساله در اوج پختگیاش یعنی فوتبال ایران دیگر مقصد مناسبی نیست و دلیل این هم به تصمیمات دیکتاتورمآبانه بازمیگردد.
آنها که میروند
ستارههای سربی
سامان موحدیراد
از دست دادن جام با از دست دادن یک ستاره دیگر در پرسپولیس همراه بود. بشار رسن که نزدیک به چهار سال در این تیم بازی کرده بود و البته پیشتر گفته بود بازی در فینال آخرین حضورش با پیراهن سرخهاست با تیم به تهران بازنگشت تا تیم جدیدش به زودی در لیگ قطر مشخص شود. از دست دادن بشار شاید یکی دیگر از اتفاقات ناخوشایندی است که برای پرسپولیس در چند ماه اخیر رخ داده است چرا که بشار رسن در سالهای حضورش در پرسپولیس توانسته بود نمایش کیفی و فنی بالایی از خود به جا بگذارد و بسیاری او را یکی از ستونهای موفقیت پرسپولیس در سالهای اخیر میدانستند. آن هم در فوتبالی که بازیکن خارجی با کیفیت کم در آن ظهور پیدا میکند و در این فصل هم به مدد قانون عجیب سازمان لیگ دیگر خبری از بازیکن خارجی نیست از دست دادن رسن یک ضربه بزرگ به حساب میآید.
پرسپولیس در شهریور ماه امسال وقتی به فینال لیگ قهرمانان آسیا رسید با مجموعهای از اخبار ضد و نقیض درباره از دست دادن ستارههایش مواجه شد. سرانجام هم این محمد نادری و شجاع خلیلزاده بودند که از باشگاه جدا شدند. در آن زمان صحبت از دست دادن بشار رسن هم مطرح بود. در ابتدای فصل جدید و بعد از پایان مرحله نیمه نهایی لیگ قهرمانان آسیا، او در شرایطی به تهران بازگشت که بحث دریافت رضایتنامهاش برای رفتن به قطر مطرح بود. رضایتنامه این بازیکن در آن مقطع حدود 500هزار دلار تخمین زده میشد اما مخالفت یحیی گلمحمدی موجب تداوم همکاری رسن و پرسپولیس شد. به این ترتیب بشار رسن تبدیل به مهمترین نیروی پرسپولیس در فینال شد. آن هم در حالی که آنها در فینال لیگ قهرمانان آسیا وحید امیری، شجاع خلیلزاده، عیسی آلکثیر و احسان پهلوان را از دست داده بود. شاید همین مسأله هم مهمترین چیزی بود که در مذاکرات ابتدای فصل منجر به ماندن بشار در پرسپولیس شد.
به هر حال باید در نظر داشت که بعد از تصویب قانون منع به کارگیری خارجیها در لیگ ایران بازیکنانی چون رسن و بوژیدار رادوشویچ در پرسپولیس و دیاباته و میلیچ در استقلال به چهرههای شاخص تیمشان تبدیل شده بودند که میتوانستند کیفیتی بینالمللی به تیم بدهند. با این حال اکنون با جدایی بشار رسن و تداوم این قانون، آنها دیگر قادر به جذب بازیکن خارجی جایگزین برای این بازیکن نیز نخواهند بود. بوژیدار رادوشویچ نیز بار دیگر به یک نیمکت نشین صرف در این تیم تبدیل شده تا این تیم سیمای کاملاً داخلی به خود بگیرد و برای رقابت با دیگر مدعیان جام فصل بیستم را دنبال کند. رفتن رسن پرسپولیس را هم با چالشی برای پر کردن جای خالیاش مواجه میکند. آنها در خط میانی در حال حاضر، نعمتی، عالیشاه، امیری، پهلوان و شجاعی را در اختیار دارند. از آنجایی که تیم مهاجم هم ندارد امیری بیشتر در نقش مهاجم به تیم کمک خواهد کرد و نعمتی هم شاید به دلیل خلأهایی که در خط دفاعی وجود دارد به این خط کمک کند از این رو شاید کار برای پر کردن جای بشار سخت باشد. در حال حاضر اگر کسی در پرسپولیس مصدوم یا محروم نشود باید از بین عالیشاه، شجاعی، نعمتی یکی در نهایت جای بشار را در ترکیب بگیرد. اگرچه با توجه به کیفیتهای تاکتیکی، ارسال و اضافه شدن به حمله و کمک به فاز هجومی شاید از دست رفتن بشار ضربه بزرگی باشد که جبرانش سخت باشد.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو