میعاد نیک
عدم موفقیت تیمهای ایرانی طی سالهای اخیر در مسابقات بینالمللی و حرفهای مانند لیگ قهرمانان آسیا یک تابع واضح و عیان از ناکارآمدی در استفاده از نیروهای انسانی خارجی است. موفقیتهای نسبی تیمهای پرسپولیس، استقلال و تیم ملی ایران در مسابقات داخلی و خارجی در روزها و سالهایی به دست آمده که تئوریسینهای کروات، آلمانی و پرتغالی روی نیمکتشان نشستهاند و مسیر پیروزی را ترسیم کردهاند. بشار رسن هم یکی از همان معدود خارجیهای خوبی است که فوتبال ایران را به میانبری برای رسیدن به آرزوهای دور و دراز خود تبدیل کرد، اما این فوتبال منفعل و مریض نتوانست یکی از الماسهای خارجی خود را بیشتر حفظ کند و یا استفاده بهتری از یک عراقی ببرد.
عراق بهعنوان یک کشور عقبمانده که هیچگونه زیرساخت مناسبی برای پرورش استعدادهای فوتبالی و ورزشی خود ندارد، کشورهایی مانند ترکیه، کویت، ایران، امارات، قطر و حتی اسرائیل را بهعنوان مقصدی برای گسیل ستارههای فوتبالش انتخاب کرده تا در یک سیستم حرفهایتر پروار و پخته شوند و در نهایت به کمک تیم ملی خود که رقیب مستقیم همین کشورهاست، بشتابند. تیمهای استقلال، پرسپولیس و مجموعه فدراسیون فوتبال ایران میتوانستند با قراردادهای بهتر و تصمیمات صحیحتر از ستارههای خارجی خود مانند سرور جباروف، بشار رسن، جاسم کرار، مامه تیام و امثالهم استفاده بیشتری بکشند و به اعتلای فوتبال خود فکر کنند؛ اما قانون خلقالساعه منع استفاده از عناصر خارجی در فوتبال ایران تنها لیگ برتر را در منجلاب انحطاط حرفهای و دورافتادگی محض بیشتر فرو برد و هیچ آورده مثبتی هم برای مجموعه فدراسیون و وزارت ورزش نخواهد داشت.
بشار هم مانند تمام ستارههایی که میآیند و میدرخشند، نوبت رفتنش فرا رسید تا درخشش این ستاره دیگر دنبالهدار نباشد. رسن یکی از معدود عراقیهای باکیفیتی بود که اخلاق هم داشت و در فوتبال ایران حتی بیشتر از بازیکنان ایرانی دوست داشته شد. خداحافظی رسن 24 ساله در اوج پختگیاش یعنی فوتبال ایران دیگر مقصد مناسبی نیست و دلیل این هم به تصمیمات دیکتاتورمآبانه بازمیگردد.