عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6641 /
۱۳۹۹ شنبه ۱۵ آذر
|
امسال بهترین فرصت برای مهاجمان جوان ایران است
احسان محمدی
گاهی بعد از سوت پایان یک بازی لیگ برتر فوتبال، بینندهگان احساس میکنند اگر انتخاب با بازیکنان بود، توپ را روی همان نقطه وسط زمین میگذاشتند، بعد گوشیهایشان را درمیآوردند، سلفی میگرفتند، لایو میرفتند یا در فضای مجازی میچرخیدند. گل نزدن و گل نخوردن به هدف اول بسیاری از تیمها تبدیل شده است، جز دو، سه تیم که برای قهرمانی تقلا میکنند، بقیه انگار رسالتی جز کسب مساوی بدون گل برای خودشان تعریف نمیکنند. تعداد گلهای به ثمر رسیده در دو هفته گذشته و در 16 مسابقه لیگ برتر فقط 18 گل است؛ یک آمار فاجعه.
بیش از هر زمان دیگری به مهاجمان خرده گرفته میشود که گلزن نیستند. کسانی هم البته با اشاره به مهدی طارمی، علی علیپور، کریم انصاریفر، سردار آزمون، مهدی ترابی، کاوه رضایی، شهریار مغانلو
و ... میگویند بهترین گلزنان ایران به خارج از کشور رفتهاند و این افت طبیعی است اما بد نیست نگاهی به ادوار لیگ برتر بیندازیم.
بهترین گلزن تاریخ لیگ برتر غلامرضا عنایتی با 147 گل زده است. او در 13 دوره لیگ برتر لباس 7 تیم استقلال، صبا، ابومسلم، مس، پدیده، سیاهجامگان و سپاهان را پوشیده و سه بار فاتح عنوان آقای گل لیگ شده است.
پشت سر او مهدی رجبزاده قرار دارد. 115 گل برای سه تیم ذوبآهن، فجرسپاسی و مس در 15 دوره حضور در لیگ به ثمر رساند. یک بار به صورت مشترک با دنی اولروم آقای گل شد. این در حالی است که او بسیاری اوقات به عنوان مهاجم به کار گرفته نمیشد.
آرش برهانی هم 115 گل برای پاس و استقلال زد. 13 دوره در لیگ بازی کرد، یک بار آقای گل شد و احتمالاً دو، سه برابر این تعداد گل مسلم را هدر داده.
در ادامه این لیست فریدون فضلی با 85 گل برای صبا، استقلال اهواز، ابومسلم، تراکتوسازی، لوسیانو ادینهو با 82 گل برای مس و تراکتور و یک دوره آقای گلی، جلال رافخایی با 78 گل برای ملوان و ذوبآهن و یک دوره آقای گلی، کریم انصاریفر با 74 گل زده برای تراکتور و سایپا و پرسپولیس و دو دوره آقای گلی و ... قرار دارند. او این گلها را در هفت دوره زد و یکی از بهترین میانگینها را بین ایرانیها در اختیار دارد.
در میان 26 بازیکنی که 50 گل بیشتر زدهاند، نام علی دایی، مهدی طارمی و سردار آزمون وجود ندارد. اولی فقط 4 دوره در لیگ با لباس پرسپولیس، صبا و سایپا بازی کرد و گرچه یک بار آقای گل شد اما به حد نصاب 50 گل نرسید. طارمی هم قریب به چهار فصل در پرسپولیس بود، دو بار آقای گل لیگ شد و زود رفت و سردار در لیگ ایران اصلاً دیده نشد.
نکته دیگر اینکه در 19 دوره برگزار شده دنیل اولروم، عماد رضا، ادینیو، کیروش استنلی، لوسیانو پریرا و شیخ دیاباته به عنوان بازیکن خارجی بهترین گلزن لیگ شدهاند. شیخ استقلال سال پیش با 15 گل بهترین گلزن لیگ شد.
3 گل از این تعداد را از روی نقطه پنالتی زد و 22 بار در ترکیب استقلال بود. شیمبا و کیروش هم با 16 گل در فصل پیش آقای گل شدند. این آمار نشان میدهد که در دو فصل گذشته خارجیها این عنوان را بردهاند. گرچه استقلال و پرسپولیس در عقد قرارداد با مهاجمان بیکیفیت خارجی کارنامه شاهکاری دارند، امسال که بازیکن خارجی جدیدی به لیگ نپیوسته بهترین فرصت برای مهاجمان ایرانی است تا کیفیتشان را نشان بدهند اما حتی در این فقر گلزنی باز گادوین منشا در صدر ایستاده، کنار او طالب ریکانی قرار دارد که سه گل از چهار گلش را از روی نقطه پنالتی زده است.
مهاجمان ایرانی اگر کفش طلای لیگ را میخواهند باید دست از بهانهجویی بردارند، این فصل بهترین زمان برای آنهاست تا نشان بدهند گل زدن را بلد هستند، البته برخی از آنها معتقدند وقتی گل نخوردن هدف اول سرمربی تیم است، کسی رو کار هجومی و موقعیتسازی وقت نمیگذارد، در نتیجه گلزدن از کوه کندن هم دشوارتر است!
(خلاصه یادداشتی که در عصرایران منتشر شده بود)
حق با آقای مدیر است!
هومن جعفری
متوجه شدید چرا عادل از شبکه سه و برنامه نود حذف شد؟ چون اگر عادل ادامه میداد صدا و سیما به هم میریخت. الان عباس قانع میآید برای ما بازیها را گزارش میکند، نصفه شبها را هم میدهند جناب علیفر برای بینندگان خواب و تلویزیونهای خاموش فریاد بزند توی دروازه! الان میثاقی را گذاشتهاند توی برنامه خودشان، میزان مقبولیت برنامه از راز بقا هم کمتر است! اگر بیشتر بود که صدا و سیما به هم میریخت.
البته مهم این است که رئیس صدا و سیما خودش نظرسنجی بگذارد که همه مردم از صدا و سیما راضی هستند. کی به کیست مگر؟ همین که آقای فروغی با 30 سال سن و با سابقه داشتن پستهای مهمی چون داشتن نسبت فامیلی با جناب حدادعادل شده رئیس شبکه سه و صدا و سیما بههم نریخته ولی با عادل صدا و سیما به هم میریزد، نشان میدهد قصه چیست! قصه اینجاست که اگر خوب باشی همه چیز به هم میریزد. بقیه خوبها هم میخواهند پیشرفت کنند. بقیه خوبها هم میخواهند دیده شوند. خب اینطوری که صدا و سیما به هم میریزد. یعنی چه آدمها بر حسب شایستگی و توانایی خودشان پیشرفت کنند؟ یعنی چه آدمها موفق شوند بدون اینکه برای موفق شدن از کسی اجازه بگیرند؟ اینطوری که صدا و سیما بههم میریزد. اینطوری که تمام پایههای دیوانسالاری ما به هم میریزد. لابد از فردا انتظار دارند که آقازاده و باجناقزادهها سمت نگیرند؟ اینطوری صدا و سیما به هم میریزد که!
بله آقای فروغی حق داشت. عادل داشت صدا و سیما را بههم میریخت.
بلم آبی دور از کرانه موفقیت
استقلال، کشتی بدون ملوان
سام ستارزاده
پرده اول
نیمکت استقلال از سکاندار سابق اینترمیلان به چه کسی رسید؟ هنوز در ساختمان سعادتآباد، مدیرانی که حاصل اندیشه و عملشان دو ماه بلاتکلیفی سرنوشت کادر فنی تیم بود، در کنار آرپیجیزن سابق و محبوب آبیها طوری ژست گرفتهاند که گویی فتحالفتوح کردهاند اما حقیقت تلختر از آنی بود که با سرعت و سادگی هضم شود. محمود فکری با خود دو گروه دستیار آورده بود. گروهی که در روزگاران دور، در کسوت سرمربیگری استقلال نشان دادند به ته خط رسیدهاند و گروه دیگری که به جای تجربه و دانش، تنها محبوبیتشان در قامت یک تیم بلندپرواز بود. از فکری پرسیدند: «نقش برهانی، مرفاوی، مظلومی و عمرانزاده در کادرتان چیست؟» با خندهای از روی بیتفاوتی پاسخ داد: «همه دور هم هستیم تا به استقلال خدمت کنیم. وظیفه چندان برای افراد تعریف شده نیست.»
پرده دوم
چند ماه قبل، همین کادر فنی به اضافه وحید فاضلی، در قائمشهر و در وقتهای اضافه، هر سه امتیاز یک دیدار حساس را از جیب فولاد و جواد نکونام دزدیدند اما آن روز و در قلب اهواز، فکری که تیمش از پولادمردان عقب بود، بیش از میزبانش با کشتی ناآرام تیم خودش گلاویز بود. طرفدارانش میگفتند او آمده تا حواشی را در میان بازیکنان جارو کند اما اوضاع طور دیگری رقم خورد. دیاباته قرار بود به جای مطهری به زمین برود اما به جای احسان مرادیان (سنگربان فولاد)، با سرمربیاش مجادله لفظی پیدا کرد. 10 دقیقهای میشد که دانشگر از برخورد با تابلوهای تبلیغاتی کنار زمین آسیب دیده و برنگشته اما فکری و تمام دستیارانش در حال خدمت به استقلال بودند و وقت نکردند متوجه عدم حضورش در مستطیل سبز شوند.
پرده سوم
شوخی ناگوار هرساله استقلالیها مقابل وعده مدیرانشان برای جذب مربی نامدار این بود که نکند از آن نامهای دهان پر کن به عبدالصمد مرفاوی برسیم. در هفته چهارم لیگ اما این شوخی رنگ واقعیت به خود گرفت؛ استقلال از استراماچونی به صمد مرفاوی رسید! حاصل این سقوط آزاد هم در اواخر بازی رقم خورد. حنیف عمرانزاده با فریاد به مرادمند میگوید: «حسین؛ برو بالا» اما در لحظه مرفاوی سر مرادمند بینوا و حنیف فریاد دیگری میکشد که: «نمیشه که!» مرادمند چه باید میکرد؟ به حمله اضافه میشد؟ نمیشد؟
پردههای چهارم به بعد؛ به زودی
پاسخ بسیاری از سؤالات شما در مورد استقلال لیگ بیستم در همین سه پرده خلاصه میشوند. چرا استقلال برای برد به خلاقیت فردی بازیکنانش متکی شده؟ چرا پسران آبی در یک سوم دفاعی و میانی دهها پاس سالم رد و بدل میکنند؛ ولی به محوطه جریمه حریف که نزدیک میشوند، نمیدانند چه کنند؟ چرا مهدی قایدی، ارسلان مطهری و وریا غفوری که هر کدام در دست استرا و فرهاد مجیدی یک سلاح مخرب بودند، در دو بازی گذشته آبیها از تفنگ پلاستیکی بیخطرتر بودند؟ بیتعارف بگوییم؛ مدیران آبی دنبال یک نام برای پر کردن نیمکت تیمشان بودند؛ نه یک اندیشه برای حفظ میراث سرمربیان موفق فصل گذشته. حاصلش را هم میبینیم. مجموعهای از پیشکسوتان استقلال با تفکرات تاکتیکی متفاوت و حتی بعضاً متناقض. کشتی استقلال به توفانهای سهمگین فصل طاقتفرسای فوتبالی هنوز نزدیک هم نشده؛ ولی وقتی به جای ناخدا، صرفاً چند مسافر دارد که دور هم هستند و در حد بضاعتشان به کشتی خدمت میکنند، آخر و عاقبت این کشتی به گونهای رقم میخورد که حتی نوشتنش دردآور و ناراحت کننده است. پردههایی مشابه سه پرده که مرور کردیم در انتظار آبیهای پایتخت خواهند بود؛ مگر اینکه تغییری اساسی و هدفمند در ترکیب و وظایف دستیاران محمود فکری مشاهده کنیم.ز
ثبت رکورد ۱۰۰ روز مداوم ماراتن
اکبر نقدی دونده فوقاستقامت اهل مرند که مقام سوم طولانیترین اولترا ماراتن کویر دنیا در امارات بطول ۲۷۰ کیلومتر، قهرمانیهای متعدد در مسابقات اولترای کشوری، ثبت رکورد ۱۰۰ کیلومتر در کویر لوت و در گرمترین روز سال را در کارنامه دارد، در چالشی جدید و رکوردی جهانی صد روز مداوم هر روز یک ماراتن کامل (۴۲ کیلومتر) به تنهایی و در شهر مرند دویده است و برای صدمین ماراتن به دعوت جمعی از دوندگان تهران در بوستان ولایت به همراه یکصد نفر دیگر دوید و با رکورد ۲:۵۷ با موفقیت این مسابقه را به پایان رساند. عکس را خبرگزاری برنا منتشر کرده. در چنین روزی ۱۵ آذر ۱۳۹۳
پروین: کیروش برای وزیر ورزش هم تصمیم میگیرد!
علی پروین در گفتوگو با خبرنگار ورزشی خبرگزاری فارس، درباره بازداشت حمیدرضا سیاسی مدیرعامل باشگاه پرسپولیس گفت: «وقتی شنیدم سیاسی بازداشت شده با حمید استیلی تماس گرفتم و به او گفتم که اگر هر کاری لازم است به من بگوید تا انجام دهم اما استیلی گفت که تا فردا یا پسفردا سیاسی آزاد میشود اما به هر حال هر کسی که میآید در فوتبال خدمت کند به مشکل میخورد. من به استیلی گفتم اگر سیاسی شاکی خاصی دارد به من بگوید تا با او صحبت کنم اما اینطور که حمید استیلی میگفت سیاسی تا یکی، دو روز آینده آزاد خواهد شد.»
پروین درباره تعطیلی 50 روزه لیگ برتر اظهار داشت: «قطعاً این تعطیلات به فوتبال لطمه میزند. کیروش 50 روز لیگ را تعطیل کرده که این مسأله به ضرر فوتبال ماست. باید شرایط به گونهای باشد که فدراسیون به کیروش برنامه بدهد اما الان همه چیز برعکس شده و کیروش به فدراسیون برنامه میدهد و حتی به نظر میآید که کیروش برای وزیر ورزش هم تصمیم میگیرد. مگر میشود 50 روز در تعطیلات بازیکنان را آماده نگه داشت؟ بازیکنان این گونه وارد افت میشوند و کار برای مربیان در این شرایط بسیار سخت خواهد بود. من نمیدانم کفاشیان چه اختیاراتی به کیروش داده اما او برای فوتبال تصمیم میگیرد و این در حالی است که هیچ کجای دنیا اینطور نیست.»
آینده استقلال با فکری: چیزی شبیه همین
فکری برای آمدن به استقلال آماده بود اما برای کار در استقلال ایدهای نداشت چون برای خودش نیز غیرمنتظره بود و برای چنین پروژهای در مربیگری خود را آموخته و مجهز نکرده بود و چه بسا تا سالهای سال بعد نیز نشان فکری در مربیگری برای کار در استقلال اعتبار فنی لازم را به خود اضافه نمیکرد
فرشاد کاسنژاد
روزی که محمود فکری به عنوان تنها گزینه عالم برای سرمربیگری استقلال انتخاب شد، اینکه آبیها چالشهای فنی بسیاری را در این فصل پیش رو خواهند داشت، تقریباً از روز روشنتر بود. فکری در تجربههای پیشین خود در مربیگری هرگز به عنوان چهرهای صاحب ایده شناخته نشده بود. عملکرد او در لیگ یک و در نساجی هرگز قواره سرمربی استقلال را برای محمود فکری نساخته بود اما باشگاه استقلال توسط کسانی که تخصصی در انتخاب مربی نداشتند، اداره میشد و انتخابی بهتر و خلاقانهتر از فکری نباید از آنها انتظار میکشیدیم.
فکری هرگز برند مربیگری خود را به جایگاهی که سرمربی استقلال شود نرسانده بود اما در این موقعیت قرار گرفت و بدیهی بود که برای نشستن روی نیمکت استقلال قراردادش با نساجی را در یک چشم بر هم زدن فراموش کند. فکری برای آمدن به استقلال آماده بود اما برای کار در استقلال ایدهای نداشت چون برای خودش نیز غیرمنتظره بود و برای چنین پروژهای در مربیگری خود را آموخته و مجهز نکرده بود و چه بسا تا سالهای سال بعد نیز نشان محمود فکری در مربیگری برای کار در استقلال اعتبار فنی لازم را به خود اضافه نمیکرد.
بودند و همچنان هستند کسانی که فرهاد مجیدی را در مقابل نقد به انتخاب فکری مثال میزنند که حتی با تجربهای کوتاهتر از فکری در مربیگری، سرمربی استقلال شد اما توجه ندارند که در بازار فوتبال گاهی وجوه دیگری از کاراکتر یک چهره -حتی وجوه تجاری یک سلبریتی ورزشی- او را به موقعیت مربیگری میرساند و این از واقعیتهای بازار در این حرفه است و گریزی از آن نیست، همانچه محمود فکری در بازار حرفهاش از آن بهره چندانی ندارد. این موقعیت در فوتبال نامرسوم نیست و بسیاری از مربیان با چنین آغازی به موفقیتهای بزرگ یا ناکامیهای غمانگیز رسیدهاند. فرهاد مجیدی را میتوان در دستهبندی موفقها قرار داد. او در بحرانیترین وضعیت استقلال را تحویل گرفت، روندی موفقیتآمیز در نتیجهگیری داشت و نمایش تیمش نیز در مقایسه با مربیان پرکار ایرانی حتی کیفیتی بالاتر از بسیاری مربیان داشت. اگر آسیبهای مدیرعامل باشگاه و بحرانهای خودساخته مدیرعامل و هیأتمدیره نبود، میتوانستیم پیشگویی کنیم که فرهاد مجیدی با جام فصل را تمام میکند. تیم مجیدی قدمهای فنی بلندتری نسبت به دوره مربیگری آندرهآ استراماچونی برنداشت اما مجیدی توانست با محافظت از داراییهای فنی تیم، نقش خود را نیز در بازی استقلال تصویر کند و این در اولین تجربه مهم مربیگری، ارزشمند بود و یک سرمایه انسانی برای استقلال محسوب میشد. باشگاه استقلال اما نشان داده که این حرفها سرش نمیشود.
بعید به نظر میرسد از کادر فنی استقلال در آینده کاری برای کیفیت فوتبال استقلال برآید. اینکه چه نتایجی در آینده از این استقلال ببینیم الزاماً ارتباطی با این بحثها ندارد، اگرچه بدانیم سراسر مربوط است و حرف نزدن دربارهاش احتمالاً فقط مراعات و محافظهکاری است.
نیمکتی که بار خاطر شد
روزهای دور از آفتاب
سامان موحدی راد
مثل روز مشخص بود که لشگری که محمود فکری با خودش به استقلال آورده یار شاطر که نمیشوند هیچ بار خاطر تیم هم خواهند شد. اگرچه محمود فکری پیشتر و با قاطعیت گفته بود که اگرچه تعداد مربیهای تیمش زیاد است اما همه دستورالعملهای مشخصی برای فعالیت دارند اما یک ویدئوی کوتاه از نیمکت استقلال در روز بازی با پیکان کافی بود تا حاشیهها درباره کیفیت فنی نیمکت استقلال بالا بگیرد. در روزی که محمود فکری روی نیمکت استقلال نبود مظلومی و مرفاوی و حنیف عمرانزاده تلاش میکردند با بالا بردن صدایشان تیم را به پیشروی تحریک کنند اما لابد فراموش کردهاند که تیم با تاکتیک و نقشه پیش میرود نه با فریاد زدن بر سر مرادمند برای جلو کشیدن. حتی اگر آن ویدئو را تلاشی برای تخریب نیمکت استقلال بدانیم باید بپذیریم که نیمکت این تیم در حال حاضر هیچ ویژگی مشخصی ندارد. نیمکت مختصر اما کاربلد استراماچونی را به خاطر بیاورید. تعداد کمی مربی با کارکرد مشخص و سطح بالایی از تخصص در حرفه تخصصی خودشان که شاید آفتابیترین روزهای استقلال را رقم زدند. حتی نیمکت فرهاد مجیدی هم این ویژگی مشخص را داشت. یک مجید نامجومطلق خوشفکر و بازیخوان در کنار فرهاد مجیدی خیلی وقتها استقلال را از چاه بیرون میکشید و روند بازی را برای تیم عوض میکرد اما نیمکت فعلی استقلال چه ویژگی خاصی دارد؟ مرفاوی و برهانی و حنیف عمرانزاده چه برای این تیم کردهاند. اثری از کار تاکتیکی در این تیم دیده میشود؟ وقتی بازی گره میخورد کسی از این چهرهها که برخی چون مرفاوی و مظلومی عیارشان در این تیم مشخص شده میتوانند به تیم کمک کنند؟ تا اینجای کار که پاسخ به سؤالات منفی بوده. شاید مهمترین نکته مثبت تیم فکری این باشد که تیمش مثل تیمهای کلاسیک ایرانی با سیستم بکش زیرش بازی نمیکند اما همین که چنین کاری نمیکند هم دلیل نمیشود به سردرگمی، بدون هدف و برنامه بازی کردن و کم گل زدن تیمی که سه مهاجم تراز اول در فوتبال ایران را در اختیار دارد اشاره نکنیم. استقلال در این فصل دیگر بهانه نداشتن ستاره را ندارد و یکی از پرمهرهترین تیمهای لیگ برتری است. با این حال آنها تا اینجای کار ناامید کننده ظاهر شدند. حتی تیم استراماچونی که در هفتههای اول نتیجه نمیگرفت هم استقلالیها را با بازی امیدوار کنندهاش دلگرم میکرد اما این تیم بویی از آن روزها ندارد. محمود فکری در نساجی فوتبال زیبا و امیدوار کنندهای را به نمایش میگذاشت و شاید به همین دلیل آمدنش به استقلال در روزهای بحرانی مدیریتی این تیم باعث خوشحالی استقلالیها هم شده بود اما با این همه تیم او هنوز چشمهای امیدبخش و امیدوار کننده را به نمایش نگذاشته است.
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو