عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6654 /
۱۳۹۹ يکشنبه ۳۰ آذر
|
خبر
چه کسی حق شوخی با فرگوسن را داشت؟
ریو فردیناند فاش کرد یک نفر در طول 27 سال مربیگری سر الکس فرگوسن در منچستریونایتد اجازه داشته با او شوخی کند یا حتی دستش بیندازد. فرگوسن که در این دوران بینظیر 13 قهرمانی لیگ برتر را به دست آورد، معروف بود به سختگیری شدید در برابر بازیکنان وقتی طبق میل او بازی نمیکردند.
فردیناند که 11 سال مدافع میانی این مربی بزرگ بود گفت یکی از اعضای باشگاه میتوانست در چنین مواقعی با فرگوسن شوخی کند؛ خانم کارول مسئول شام: «کارول خیلی بامزه بود. من عاشق حرف زدن با او بودم و اینکه در زمین تمرین کنارش چای بخورم و کمی بخندم. او با همه بهگونهای رفتار میکرد؛ بازیکنان آکادمی، قهرمانهای لیگ برتر یا سر الکس فرگوسن، یکی از بزرگترین نامهای تاریخ فوتبال. او تنها کسی بود که میتوانست با سر الکس شوخی کند. یادم هست یکبار با کارول حرف میزدم که فرگوسن با یک شلوارک کرمی رد شد حرفمان را قطع کرد و به او گفت: این چیه پوشیدی؟ که باعث خنده همه ما شد.»فردیناند کارول را «خالهجون منچستر» توصیف کرد و از همه خواست در این کریسمس از کسانی که قبلاً با آنها ارتباط داشتند اما رابطهشان قطع شده و خبری از یکدیگر ندارند، خبر بگیرند.
فرگوسن همچنین پنج قهرمانی جام حذفی، چهار قهرمانی جام اتحادیه و دو قهرمانی لیگ قهرمانان را به دست آورد. بعد از جدایی او در سال 2013 دیوید مویس، رایان گیگز، لویی فانخال و ژوزه مورینیو مأمور بازگرداندن تیم به جاده موفقیت شده و ناکام شدهاند. اولهگونار سولشر آخرین کسی است که تلاش میکند انتظارات تعیینشده توسط فرگوسن را برآورده کند.
استیو بروس درباره بیماری بازیکنان نیوکاسل:
کرونا ترسناک است
استیو بروس، مربی نیوکاسل میگوید دو بازیکن تیم همچنان درگیر کووید-19 هستند و ممکن است چندین هفته دیگر به بازی نرسند؛ اگر بیشتر نشود. در حالی که بیشتر اعضای تیم بروس از ابتلای فراگیر به ویروس کرونا سلامت خود را باز یافتهاند اما به گفته او چهار یا پنج بازیکن هنوز درگیر هستند: «دوتا از آنها بشدت آسیب دیدهاند. یکی دو هفتهای هم خوب نمیشوند، خیلی بیشتر از اینها طول میکشد. فقط خستگی و ضعف نیست، علائم دیگری هم دارند. خیلیها بهبودی پیدا کردهاند اما بعضی نه. آن دو نفر فکر من را مشغول کردهاند.»
بروس شوکه شده از اینکه بازیکنانی در این سطح آمادگی چطور زمینگیر شدهاند: «اگر فکرش را بکنید که در اوج جوانی و آمادگی و سلامت چنین اتفاقی افتاده، موضوع ترسناک میشود. ما از نزدیک شاهد جدی بودن اثرات این ویروس بودیم. بعضیها هنوز ضعف دارند اما این دو فراتر است. شاید زمان زیادی لازم باشد تا به شرایط قبلی برگردند.»
نیوکاسل نام این دو بازیکن را بهخاطر رازداری پزشکی افشا نمیکند اما در تیم بروس طیف وسیعی از علائم و درجات بیماری بروز کرده: «ما همه نوعش را داشتیم؛ اسهال و استفراغ، درد گلو، زخم دهان و از دست رفتن حس بویایی و چشایی. ضعف، مشکل بزرگی است و همه کسانی که به این ویروس مبتلا شدهاند تا مدتها این حالت را دارند. بعد از نیم ساعت فعالیت سبک میخواهند بخوابند؛ به همین بیرحمی. چند هفته خیلی سخت داشتیم، مدیریت تیم در این وضعیت واقعاً دشوار شده.»
مورینیو: بیچاره فلیک!
ژوزه مورینیو یکبار دیگر جنگ روانی علیه یورگن کلوپ راه انداخت و گفت نباید این آلمانی جایزه بهترین مربی سال فیفا را دریافت میکرد. بعد از باخت 2 بر یک تاتنهام برابر لیورپول در آنفیلد، مورینیو گفت تیم بهتر بازی را باخت و حالا بعد از دو روز دوباره مربی قرمزها را هدف قرار داده است.
وقتی از مورینیو درباره رسیدن جایزه بهترین مربی سال به کلوپ سؤال شد، گفت هانس دیتر فلیک مربی بایرنمونیخ شایستگی بیشتری برای کسب این عنوان داشته: «فکر میکنم تنها شانس رسیدن فلیک به این جایزه این است که بایرن دو سه رقابت جدید پیدا کند و در آن به قهرمانی برسد. شاید اگر در یک فصل بتواند هفت قهرمانی به دست آورد، جایزه بهترین مربی را بگیرد. او فقط توانسته لیگ قهرمانان، بوندسلیگا، جام حذفی آلمان، سوپرجام اروپا و سوپرجام آلمان را بگیرد. او فقط پنج جام گرفته که شامل بزرگترین آنها هم میشود. فلیک بیچاره! فکر میکنم بایرن باید در دو یا سه جام دیگر قهرمان شود -البته اگر جامی باشد- تا او بتواند جایزه را بگیرد.»خود کلوپ هم از بردن این جایزه متعجب شد که برندگانش پنجشنبه در زوریخ معرفی شدند. مربی لیورپول گفت: «نمیدانم چرا به من رأی دادند، فلیک بهخاطر قهرمانیهایش شایسته این عنوان بود.»
عجیبترین مرد انگلیس در «شنا دور بریتانیا، سهگانه با درخت و با طناب تا اورست»
نگذارید مغز ترمزدستی بدنتان را بکشد
لوییس استیل
چیزهای زیادی نیست که بتواند «راس اجلی» را بههم بریزد، اما اگر یک چیز باشد، آن کلمه «غیرممکن» است. او مردی است که بخشی از زبانش در جریان شنای 2900 کیلومتری دور بریتانیا دچار فرسایش شدید شده، همزمان با کشیدن یک مینیماینر در ماراتن شرکت کرده، در سهگانه شنا، دوچرخهسواری و دویدن در حالی که یک درخت را به پشت میکشیده، مسابقه داده و با طناب تا ارتفاع اورست بالا رفته است.
اجلی که دو کتاب درباره هنر مقاومت و استقامت فیزیکی نوشته میگوید: «اگر کسی بگوید یک کار غیرممکن است، برایم جذابیت پیدا میکند. یک نفر گفت غیرممکن است که دور بریتانیا را شنا کنی و من گفتم خیلی خب، آن با من!»
آخرین چالش حیرتانگیز او «شنا با خورشید» بوده که در آن سعی کرده بین طلوع و غروب خورشید تا جایی که میتواند در ساحل «دورست» شنا کند. او توانست 53 کیلومتر را در هفت ساعت و 11 دقیقه شنا کند. خودش میگوید: «دو دلفین به دیدنم آمدند. این چیزها شما را سرحال نگه میدارد. نفستان بند میآید و اقیانوس هم کمکی نمیکند، اما دو دلفین برای تشویق میآیند. واقعاً شاعرانه است.»
ماهیت شاعرانه دریا دلیل پیوستن اجلی به یک کمپین زیستمحیطی بود که هدفش بازگرداندن سلامت حیات وحش به دریاهاست. مطالعات اخیر نشان میدهد تنها 13درصد اقیانوسهای جهان واقعاً دستنخورده هستند.
دریا همیشه بهترین دوست اجلی نبوده. در جریان شنای دور بریتانیا در سال 2018 او مجبور به مبارزه با یک ستاره دریایی شد و علاوه بر آن زبانش بهخاطر قرار گرفتن در معرض آب شور دچار آسیب شدید شد، همچنین به قول خودش پوست گردنش مثل کرگدن شد.
اجلی را یک قایق کمکی همراهی میکرد. او شش ساعت شنا میکرد بعد چیزی میخورد و شش ساعت میخوابید دوباره شنا به مدت شش ساعت و همینطور ادامه داشت. او روزی 15هزار کالری مصرف میکند؛ معادل 26 برگر بزرگ مکدونالد. در این شنای 157روزه 649 موز خورد.
اجلی 35ساله و متولد گرانتهام میگوید: «قبل از آن کسی برای این مقدار شنا تلاش هم نکرده بود و دکترها نمیدانستند چه اتفاقی برای بدن من میافتد. وقتی شما در دریا هستید، دیگر فقط شنا نیست، یک ورزش کاملاً متفاوت است. با توفانهای دریایی مواجه میشوید، درباره گرمازدگی نگرانی دارید، با ستارههای دریایی برخورد میکنید و گاهی میبینید یک دلفین یا کوسه فاصله زیادی با شما ندارد. یک شب داخل قایق نشسته بودم و سوپ سبزیجات میخوردم. پرسیدم چرا احساس میکنم گوشت گوساله توی سوپ است و به من گفتند گوشت گوساله نیست، قسمتی از زبانت است! وسط دریا از خستگی بهندرت فکتان را حس میکنید برای همین خوردن موز هم سخت میشود. گاهی مثل حلقههای سرآشپز روی کیک آن را قورت میدادم. گاهی هم کرال پشت میرفتم و کسانی که در قایق بودند، غذایی مایع را توی حلقم میریختند.»
او میخواهد با انجام این چالشها اشتباه دانشمندان علوم ورزشی را ثابت کند: «وقتی مغز به شما فرمان توقف میدهد شما در واقع فقط 40درصد از ظرفیت بدنتان استفاده کردهاید. ما به آن میگوییم ترمزدستی فیزیولوژیکی. اجازه ندهید مغزتان ترمز را بکشد! دانشمندان به سر راجر بنیستر گفتند دویدن ششونیم کیلومتر در کمتر از چهار دقیقه غیرممکن است. یک سال بعد از آنکه این کار را کرد، خیلیهای دیگر هم توانستند. ترمزدستی برداشته شد.»
دریا برایش جذابیتهای خاصی هم داشته: «بین بریستول و ولز در حال شنا بودم که یک نهنگ ماده حدود پنج ساعت کنارم شنا میکرد. وقتی مسیر باریک شد، او هم رفت.» او که کارش تمریندهنده شخصی و سخنران انگیزشی و همچنین تألیف است، رابطهای ناگسستنی با آب دارد. آلودگیهای پلاستیکی و خطوط کشتیرانی او را برای تلاش در جهت پاکسازی اقیانوسها مصمم کرده است.
اجلی قول داده در سال 2021 با یک چالش دیگر که با هیچ منطقی سازگار نیست، خودش را نشان بدهد.
منبع: دیلیمیل
مشکل ستاره آلمانی در چلسی
برنامه لمپارد برای هاورتز چیست؟
گراهام روتون
در تابستان بود که هفت بازیکن راهی استمفوردبریج شدند، اما انتقال هیچکدام به اندازه کای هاورتز سروصدا بهپا نکرد. این انتقال در حالی انجام شد که آبیها واقعاً نیازی به این بازیکن آلمانی نداشتند. جایگاه مشخصی در تیم فرانک لمپارد برای او وجود نداشت، هرچند هاورتز را از آن بازیکنانی میدانند که در هر نسل، یکبار میآیند. چلسی حس میکرد وقتی فرصت جذب چنین بازیکنی را دارد نمیتواند آن را از دست بدهد، به همین دلیل او را آورد.
انتقال 71میلیون پوندی هاورتز یکی از گرانترین خریدهای تاریخ باشگاه را رقم زد، ولی او بر خلاف دیگر خریدهای تابستانی چلسی، یعنی تیمو ورنر، تیاگو سیلوا، حکیم زیاش، بن چیلول و ادوارد مندی، نتوانسته در این تیم جا بیفتد و دچار مشکل است.
هاورتز 21ساله در این فصل لیگ برتر هفتبار در ترکیب ثابت قرار گرفته، اما تنها یک گل به ثمر رسانده است. پست او البته هافبک است، اما او بازیکنی است که پیشتر عادت به گلزنی داشته است. هاورتز در فصل گذشته 12 گل در بوندسلیگا برای بایر لورکوزن به ثمر رساند و فصل قبل از آن هم 17 گل زده بود.
اما لمپارد خصلتهای تهاجمی هاورتز را محدود کرده و او را در پست هافبک میانی صرف به کار میگیرد. این به این دلیل است که جای دیگری برای او در تیم چلسی وجود ندارد و اینکه او را نیمکتنشین کنند هم به معنای هدر دادن پول خریدش است و نمیتواند گزینهای برای لمپارد باشد، از اینرو هاورتز را بهاجبار در پستی بازی میدهند که واقعاً مناسبش نیست.
برای او در خط حمله سهنفره تیم هیچ جایی نیست و لمپارد برای این سه پست از تامی آبراهام، اولیویه ژیرو، کریستین پولیشیچ، ورنر و زیاش بهصورت متناوب استفاده میکند. هاورتز بیشتر در سمت راست خط حمله لورکوزن به میدان میرفت و حتی گاهی در وسط بهعنوان شماره 9 کاذب بازی میکرد. این کار بیشتر در نیمه دوم فصل گذشته انجام شد. اما لمپارد، هاورتز را بهعنوان یک مهاجم نمیبیند.
لمپارد در خط میانی دوست دارد از سه هافبک استفاده کند. انگولو کانته و میسون ماونت دو پست از این سه پست را از آن خود کردهاند و هاورتز در نقش هافبک سوم بازی میکند. به این ترتیب او باید فاصله بین دو محوطه جریمه را بارها طی کند؛ کاری که علاقهای به آن ندارد. هاورتز در جریان بازیها گم میشود و انتقادات زیادی از او شده است. لمپارد پس از شکست مقابل ولوز در لیگ برتر که هاورتز در آن نمایش بدی داشت، گفت: «در دوران مدرن، هر تیمی که ببازد از تمامی بازیکنانش انتقاد خواهد شد. ما باید از طرف باشگاه چلسی درباره هاورتز صبور باشیم، چون او بازیکنی با کیفیت بالاست که به لیگ ما آمده است. او میتواند در هر پستی در خط حمله سهنفره بازی کند و پیش از آنکه به چلسی بیاید بارها و بارها در سمت راست بازی کرده است. اما ما باید صبور باشیم، بهویژه هنگامی که بازیکن جوانی به تیم میآید که باید به سرعت لیگ برتر عادت کند. افرادی که دوست دارند بلافاصله دست به انتقاد بزنند باید صبر کنند و به این بازیکن جوان فرصت بدهند. من میدانم کای هاورتز چه بازیکنی خواهد شد.» هاورتز در 21سالگی فرصت زیادی برای رشد و پیشرفت دارد. این بازیکن آلمانی بیتردید اولین بازیکنی نیست که با انتقادات گسترده در لیگ برتر روبهرو شده است. رفتن به یک تیم جدید و بازی زیر نظر مربی جدید هم اوضاع فرد را بسیار تغییر میدهد. قضاوت درباره این بازیکن 71میلیون پوندی خیلی زود است. اما چیزی که نگرانکنندهتر است، این است که چلسی برنامهای برای استفاده از هاورتز ندارد. آنها او را خریدند چون امکانش را داشتند، نه به این دلیل که به او نیاز داشته باشند. اما چنین خریدهایی را نباید انجام داد. هاورتز بیتردید استعداد لازم برای درخشش در چلسی را دارد، اما باشگاه جدید او است که باید ثابت کند جای مناسبی برای پیشرفتش است.
منبع: فوربز
خط حمله قوی، دفاع پرچاله
رم، یک مسیر سنگلاخی
اوون دایانا
ذوق و شوق در نیمه سرخ شهر رم بالا گرفته است. جلوروسی در فاصلهای نزدیک تا صدر جدول قرار دارد و با حداقل دردسر هم به دور بعد لیگ اروپا راه یافته است.
بردهای اخیر مقابل بولونیا و تورینو هم قدرت خط حمله لا لوپا را نشان داده است. این باشگاه پایتختنشین حالا بخت خوبی برای راهیابی به لیگ قهرمانان اروپا و قهرمانی در این فصل لیگ اروپا دارد، البته به شرط آنکه خط حمله این تیم همچنان خوب کار کند. آنها در حملات درخشان هستند، اما مشکلات در دروازه و در مقابل تیمهای بزرگ ایتالیا ممکن است به آنها آسیب بزند.
رم در اولین فصل حضور پائولو فونسکا شروعی عالی داشت اما پس از کریسمس افت کرد. آنها اینبار بهاحتمال بسیار، در اوج میمانند. بازیکنان این مربی پرتغالی حالا بیشتر مطابق آنچه از نظر تاکتیکی از آنها خواسته میشود رفتار میکنند و این باعث شده همبستگی تیم افزایش یابد و درک متقابل بازیکنان، بهویژه در حمله خود را نشان میدهد.
آمار نشان میدهد رم در حملات یکقدم بزرگ به پیش برداشته است. آنها در فصل 20-2019، چهارمین خط حمله شبهجزیره با 03/2 گل در هر بازی بودند. آنها در این فصل بهصورت میانگین 25/2 گل در هر بازی زدهاند و تنها اینتر با 5/2 گل آماری بهتر از آنها دارد.
هرچند ادین ژکو مهاجم اصلی رم است، اما کار بازیکنان دیگر هم عالی بوده است. هنریخ مخیتاریان پس از حضور ناموفق در لیگ برتر احیا شده و با 7 گل و 5 پاس گل، در هر دو دسته در نزدیکی صدر جدول سری آ قرار دارد.
حضور پدرو هم مثبت بوده است، هرچند او برابر ساسولو اخراج شد. لورنتزو پلگرینی هم بهعنوان بازیکن شماره 10 در موتورخانه تیم خوش میدرخشد.
این انعطافپذیری خط حمله در ماههای پیشرو حیاتی است. مخیتاریان و پدرو 30سالگی را رد کردهاند و حضور پلگرینی میتواند به فونسکا این اجازه را بدهد که به این دو بازیکن کهنهکار استراحت بدهد.
اما کاش جلوروسی در دروازه هم همینطور بازیکن داشت. نه آنتونیو میرانته و نه پائو لوپس، که با قیمت 5/23میلیون یورو در تابستان 2019 به شهر ابدی آمد، دروازهبانان مطمئنی نیستند. عملکرد ضعیف دروازهبان اسپانیایی باعث شده نیمکتنشین شود و به میرانته بازی برسد که در ابتدا بهعنوان ذخیره به تیم آورده شده بود. اما میرانته 37ساله حالا مجبور است نقش اول را در دروازه ایفا کند و این برای باشگاهی که در زمانی نهچندان دور امثال آلیسون و وویچیخ شزنی در آن حضور داشتند یعنی افت.
شاید شکست دردناک 4 بر صفر مقابل ناپولی در صورت حضور یکی از این دو دروازهبان در کلاس جهانی، رقم نمیخورد. ضربه ایستگاهی لورنتزو اینسینیه از راه دور در حالی وارد دروازه میرانته شد که او جایگیری ضعیفی در سمت تیر نزدیکتر داشت. این گل اول بازی بود و اهمیت بسیاری داشت. دروازهبان سابق پارما در ادامه دیدار شوت راحت الیف الماس را نتوانست خوب کنترل کند و توپ در مسیر دریس مرتنس افتاد و او گل سوم را زد.
میرانته البته تنها بازیکن کمفروغ دیدار در سانپائولو نبود. رم در شش تیم بالای جدول سری آ با 17 گل خورده بدترین آمار دفاعی را دارد و آنها همچنین باید بدانند که چطور مقابل تیمهای بزرگ بازی کنند.
در سال گذشته تنها برد آنها مقابل چهار تیم بالای جدول در روز پایانی رقم خورد که یوونتوس را 3 بر یک بردند. البته یووه پیش از آن بازی، قهرمانیاش را قطعی کرده بود. عملکرد ضعیف مقابل بزرگان ایتالیا در این فصل هم ادامه داشته است. آنها بهجز شکست هولناک در خانه ناپولی، برابر ساسولو، میلان و یوونتوس هم خوب نبودهاند.
اینکه آنها بتوانند مقابل تیمهای بزرگ نتیجه بگیرند تأثیر زیادی بر سرنوشتشان خواهد گذاشت. رم برنامه زمانی فشردهای روبهروی خود میبیند که از دیدار امروز با آتالانتا آغاز میشود و آنها سپس باید با اینتر و لاتزیو بازی کنند. اوایل فوریه هم در خانه یوونتوس به میدان میروند.
چند پیروزی در این دیدارهای دشوار میتواند روحیه آنها را افزایش دهد و مردان فونسکا را در مسیر فصلی موفق قرار دهد.
منبع: فوتبال ایتالیا
مدافعان کناری باید بیشترین دستمزد را بگیرند
کافو: من درست وسط یک بازی به دنیا آمدم
بچه که بودیم جورابهایمان را از روزنامه و کاغذ کتابهای مدرسهمان پر و آنها را شبیه توپ میکردیم. با همان توپها در خیابان فوتبال بازی کردیم؛ با پای برهنه روی زمینهای سیمانی
پنج روز پیش بود که نشریه فرانس فوتبال نفرات تیم رویایی توپ طلا، تیمی متشکل از بهترین ستارههای تاریخ فوتبال را معرفی کرد و در آن کافو کاپیتان سابق تیم ملی برزیل در سمت راست خط دفاعی قرار گفت. پستی که او در آن بازی میکرد، زمانی به نظر جیمی کاراگر، مدافع سابق لیورپول که خودش هم مدتی بازی در آن را تجربه کرد، پستی چندان جذاب برای بازیکنان جوان نسل جدید نبود (نویل سال 2013 گفت دیگر خیلی از بازیکنان جوان انگلیسی رویای بازی بهعنوان دفاع راست و تبدیل شدن به یکی مانند گری نویل را ندارند). 7 سال از آن زمان گذشته و فوتبال انگلیس در این بخش از میدان پر از بازیکنان بااستعداد است. اما اگر نویلها نتوانسته الگوهای الهامبخشی برای این نسل جدید از دفاع راستهای انگلیسی باشند، چه کسی سبب شد بازیکنانی امثال ترنت الکساندر آرنلود، ریسه جیمز، کایران تریپیر، کایل واکر یا آرون وان بیساکا این پست را انتخاب کنند و در آن هم اوج بگیرند؟ شاید این مرد همان کسی باشد که نشریه دیلیمیل سری به خانهاش زد تا در کنار ویترین شخصی افتخاراتش که قابل رقابت با موزه افتخارات یک باشگاه تراز اول است، گپی صمیمانه بزند؛ کافو.
به او که میگویید هر دفاع راست آیندهای در انگلیس به کافوی بعدی ملقب میشود، دلیل متقاعدکنندهای برای آن میآورد و با فروتنی میگوید: «این مرا خوشحال میکند. من تنها بازیکن تاریخ هستم که در سه فینال متوالی جامجهانی بازی کردهام ( و او دوبار از آن سهبار قهرمان شده است؛ 1994 و 2002). پس امیدوارم الگوی این بازیکنان جوان انگلیسی باشم. قبل از این هیچ بازیکنی دوست نداشت دفاع کناری باشد. به همین دلیل ما در پست خودمان زندانی بودیم.»
در میان دفاع راستهای برجسته حال حاضر فوتبال جهان اما یک بازیکن بیش از سایرین توجه کافو را جلب کرده است؛ الکساندر آرنولد. کافو تشابه سبک بازی دفاع راست لیورپول با خودش را با تکان دادن سر و یک لبخند تأیید میکند و میگوید: «من میتوانم شباهتهایی میان سبک بازی او و خودم ببینم. او از شرکت در حملات ترسی ندارد اما در عین حال خوب هم دفاع میکند، پاسور خوبی است و ضربات کاشته را هم عالی میزند. او در جام جهانی بعدی یک ستاره خواهد بود.»
کافو اما برای آرنولد افتخارات بزرگتری مثل رقابت برای تصاحب توپ طلا بهعنوان بهترین بازیکن فوتبال دنیا متصور است. او ادامه میدهد: «او میتواند نگاه همه به پست دفاع راست را تغییر دهد و بازی در این منطقه را به سطحی متفاوت ارتقا دهد. به نظر ما توانستهایم تعریفی که از بازی بهعنوان دفاع کنار میشود را تغییر دهیم و نگاه مردم نسبت به این پست عوض شده است. به نظرم فقط گلزنان مدعی کسب جوایز بهترینهای فوتبال باشند. اینکه بعضی از بازیکنان بسیار بزرگ دنیا فقط بهخاطر پستشان هرگز نتوانستند توپ طلا را ببرند، کاملاً اشتباه است. امروز مدافعان کناری باید بهعنوان نقشآفرینان اصلی فوتبال به حساب آیند.»
طبق گفته کافو، در برزیل همیشه نگاه خاص و تمجیدآمیز به پست دفاع کناری وجود داشته است. او با فهرست کردن تعدادی از ستارههای فوتبال این کشور که بهعنوان مدافعان کناری بازی کردهاند مثل ژالما سانتوس قهرمان جامهای جهانی 1958 و 1962 و کارلو آلبرتو کاپیتان تیم رویایی جامجهانی 1970، آنها را الگوهایی دانست که کودکان برزیلی هنگام فوتبال بازی کردن در خیابانها و سواحل این کشور رویای تبدیل شدن به آنها را در سر میپرورانند. به نظر میرسد در سایر نقاط دنیا هم مردم با تأخیری چندینساله به رویاپردازی درباره تبدیل شدن به یک ستاره در دو جناح خط دفاعی میپردازند.
کافوی 50ساله میگوید: «این روزها دفاع راستها باید بیشترین حقوق را در هر تیمی بگیرند! وظیفه مهاجمان فقط گلزنی است. هافبکها فقط پاس میدهند. دروازهبانها توپ میگیرند اما مدافعان کناری باید همزمان بازیکنان حریف را مهار کنند، مدافعان میانی و هافبکها را پوشش دهند، در نقش بال پیشروی و توپ را سانتر کنند، شوت بزنند و کانالی ارتباطی با مهاجمان بسازند. پپ گواردیولا (سرمربی منچسترسیتی) به اهمیت این مسأله پی برده است. تیمی که دو مدافع کناری فوقالعاده داشته باشد، خطرش برای حریف بهمراتب بیشتر است. بدون چنین بازیکنانی شما نمیتوانید انتظار چنین چیزی را داشته باشید.»
تیمهایی که کافو در آنها بازی میکرد عملکرد بسیار خوبی داشتند. این دلیل خوبی بود که به او لقب «ریههای برزیل» و «قطار اکسپرس» داده بودند. اما آیا چیزی بود که او در دوران بازیاش حسرت آن را بخورد؟ او روی صندلیاش میچرخد، دستهایش را به سمت جامهایی که برده اشاره میکند و جوابش هم مشخص است؛ «نه.»
کافو یا اسم کاملش را بگوییم، مارکوس اوانجلیستا دمورایس، روز هفتم ژوئن سال 1970 متولد شده است. آن روز بهجز تولد او چه اتفاق دیگری افتاد؟ خودش میگوید: «برزیل در آن روز در جامجهانی مقابل انگلیس قرار گرفته بود!
شاید برای هر انسانی تولد فرزندش مهمترین اتفاق زندگی باشد اما برای یک برزیلی تماشای یک مسابقه فوتبال مخصوصاً اگر تیم ملی این کشور در میدان باشد، کماهمیتتر نیست. چیزی که کافو میگوید کافی است تا درک بهتری از این موضوع داشته باشد. او میگوید: «پدرم روز تولد من به پرستاری که داشت مرا به دنیا میآورد گفت «دست بجنبان! زود باش! من میخواهم بازی تیم ملی (برزیل) را تماشا کنم. این پسر همین الان باید دنیا بیاید.» اما نهفقط پدرم که خود آن پرستار هم به همان اندازه میخواست آن مسابقه را تماشا کند!» و این اینگونه شد که پرستار با گفتن جمله «زود باش پله کوچک» ستاره سالهای بعد تیم ملی برزیل را به دنیا آورد.
کافو ادامه میدهد: «من درست وسط یک بازی به دنیا آمدم و برزیل با گل ژرزینیو یک بر صفر پیش افتاد! فکر کنم از همان لحظه سرنوشت من طوری نوشته شد که قهرمان جهان شوم. بچه که بودیم جورابهایمان را از روزنامه و کاغذ کتابهای مدرسهمان پر و آنها را شبیه توپ میکردیم. با همان توپها در خیابان فوتبال بازی کردیم، با پای برهنه روی زمینهای سیمانی و گاهی اوقات بدون ناخنهای انگشت شستمان به خانه برمیگشتیم چون بهجای توپ زمین را شوت کرده بودیم. با این حال آن کار، لذتبخشترین کار دنیا بود.»کافو هرگز نتوانست بازیکنی که لقبش را از او گرفت ملاقات کند چون «کافورینگا» سال 1991 در 42سالگی بهخاطر عفونتی که ناشی از یک جراحت در زمان فوتبال بازی کردن بود، جان سپرد. او میگوید: «دوست داشتم میتوانستم ملاقاتش کنم. او الهامبخش من بود. هر دو به یک سبک بازی میکردیم.»
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو