عناوین این صفحه
جستجو بر اساس تاریخ
نظرسنجی
شماره : 6641 /
۱۳۹۹ شنبه ۱۵ آذر
|
گزارش
بازخوانی یک جنجال تازه
پارادوکسی به نام «زوج نیمار- مسی»
صحبتهای نیمار بعد از پیروزی 3 بر یک پاریسنژرمن در خانه منچستریونایتد جنجال تازهای درست کرده که پسلرزههایش ادامه دارد. او به ESPN گفت: «چیزی که من بیش از هر چیزی میخواهم، دوباره بازی کردن در کنار مسی است. میخواهم فصل بعد کنار او بازی کنم.» درست کمی بعد از اینکه نیمار این حرفها را زد، کارس توسکتس، رئیس موقت باشگاه بارسلونا هم اعتراف کرد که اگر او جای خوسپ ماریا بارتومئو، رئیس مستعفی این باشگاه بود، با فروش مسی در تابستان موافقت میکرد. مسی 33 ساله تابستان میخواست برود اما به عنوان بازیکن آزاد و بارتومئو هم گفت تنها به شرط پرداخت شدن 700 میلیون یورو این اتفاق امکانپذیر است. به این ترتیب هیچ تیمی برای خرید مسی پا پیش نگذاشت و او هم ماندنی شد هرچند که قراردادش در انتهای این فصل به پایان میرسد و میتواند برود بدون آنکه حتی یک یورو عاید بارساییها شود. توسکتس که تا انتخابات ریاست باشگاه در ماه ژانویه رئیس باشگاه است، به رادیو کاتالونیا گفت: «از منظر اقتصادی، من اگر در تابستان رئیس باشگاه بودم، مسی را میفروختم. فروش مسی با حقوق بالایش، به کم شدن هزینههای باشگاه کمک میکرد و هم درآمد خوبی را عاید باشگاه میکرد. البته نظر کادر فنی هم در این میان شرط است و در این حیطه من نمیتوانم نظر بدهم.» مسی تا پایان فصل با بارسلونا قرارداد دارد و طبق ادعای «گییم بالاگه» خبرنگار سرشناس اسپانیایی، کاپیتان آرژانتینی هنوز هم میخواهد برود. پس آیا انتقال او به PSG را میتوانیم محتمل بدانیم؟
فروش امباپه و خرید مسی؟
ژولین لارنس، خبرنگار فرانسوی میگوید اینکه نیمار برای خروج از زیر سایه مسی بارسلونا را ترک کرد و حالا دارد به او التماس میکند که دوباره کنار هم بازی کنند، بزرگترین پارادوکس تاریخ است. نیمار سال 2017 بارسلونا را در حالی ترک کرد که بارسلونا موافق فروشش نبود. به همین دلیل PSG، 222 میلیون یوروی فسخ قراردادش را پرداخت و کاری هم از دست بارسا برای نگه داشتن او برنمیآمد. آن زمان گفته شد او برای فرار از زیر سایه مسی این کار را کرده تا بتواند به تنهایی لیگ قهرمانان و توپ طلا را ببرد. هیچکدام از این دو هدف اما برایش محقق نشد و او تابستان پارسال عملاً تلاش کرد به بارسلونا برگردد. ژولین اما میگوید شرایط حالا فرق کرده است. او گفت: «از نیمار پرسیده شد «آیا دوست داری مسی به تو در PSG ملحق شود؟» و او هم پاسخ مثبت داده. پس اینطور نبوده که بگوید میخواهد کنار مسی بازی کند و حاضر است با او به هر تیمی برود.» لارنس معتقد است که PSG برای خرید مسی میتواند کیلیان امباپه 21 ساله را بفروشد و آنخل دیماریای 32 سال را هم به عنوان بازیکن آزاد رد کند تا بتواند از عهده هزینههای جذب مسی برآید چون از نظر مالی پرداخت حقوق سه ستاره مانند مسی، نیمار و امباپه ممکن نیست. حتی در این صورت هم باز کلی موانع دیگر به خاطر قانون بازی جوانمردانه مالی وجود دارد. با این حال طبق اعلام لورنس، اگر نیمار از مالکان باشگاه بخواهد که بنشینند و به حرفهای او گوش کنند، ممکن است این اتفاق بیفتد.
شانس کم نامزدهای انتخاباتی
برای خوان لاپورتا و ویکتور فونت به عنوان دو نامزد اصلی انتخابات باشگاه، اولویت با حفظ ستاره آرژانتینی است. بالاگه میگوید: «مسی منتظر روی کار آمدن رئیس جدید نیست اما رئیس جدید مجبور است مسی را به ماندن متقاعد کند. مسی خیلی واضح حرفش را زده است. او میخواست برود و هنوز هم میخواهد برود. نیمار یک سال و نیم دیگر قرارداد دارد. پس جدا کردن او از PSG برای رساندنش به مسی در منچسترسیتی، یوونتوس، اینتر یا چلسی عملاً غیرممکن خواهد بود. تابستان سال بعد هم رئال مادرید برای متقاعد کردن امباپه برای بازی در مادرید دست به کار خواهد شد و اگر این اتفاق رخ دهد، جدایی نیمار غیرممکنتر هم خواهد شد. به نظر من، اینکه ما شاهد تغییر مسیر مسی به سمت پاریس باشیم محتملتر است و این جالب است. PSG برای مسی جایی است که میتواند خودش باشد. آنجا کلی بازیکن اسپانیاییزبان هست. آنها پتانسیل قهرمانی هم دارند. برای بارسلونا با این وضعیت غیرممکن است که برای بازگشت به اوج رقابت کند. مسی و نیمار برای به هم رسیدن کلی تلاش کردند. بارسلونا به درخواست نیمار برای برگرداندن او پاسخ منفی داد. مسی به او گفته به بارسلونا بیاید چون به هر حال تا چند ماه دیگر او از این تیم میرود و آن وقت نیمار میتواند ستاره بارسا باشد اما بارسا قبول نکرد و حالا نیمار میخواهد مسی را به پاریسنژرمن ببرد.»
منبع: BBC
اوضاع تیم ملی آلمان مانند سابق نیست
لوتار ماتئوس: لواندوفسکی بهترین بازیکن دنیا است
به نظرم لوو دیگر آن اقتدار و راحتی قبل را ندارد. او به سرعت حالت تهاجمی میگیرد و دیگر مانند سابق جوابهای دوستانه به خبرنگاران نمیدهد. درکش میکنم
پویایی، قدرت بدنی بالا و عطش سیریناپذیر به پیروزی: لوتار ماتئوس در دوران بازی، تمام ویژگیهایی که برای فوتبالیستهای آلمانی میگفتند را داشت. او در جام جهانی 1990 قهرمان شد و از آن جام به عنوان «داستان جذاب تابستان» یاد میکند. تقریباً 30 سال پیش، در 8 دسامبر 1991 بود که ماتئوس، که حالا 59 سال دارد، فاتح اولین جایزه بهترین بازیکن سال فیفا شد. کاپیتان تیم ملی آلمان در جام 1990 درباره جوایز بهترینهای فیفا در سال 2020 صحبت کرده است.
لوتار، به زودی فهرست نامزدهای جایزه «بست» معرفی میشود. به نظرت چه افرادی بیشترین بخت را برای عنوان بهترین بازیکن سال دارند؟
از دید من این جایزه فقط باید به روبرت لواندوفسکی برسد. حق او برای دریافت جایزه نسبت به سالهای پیش آشکارتر شده است. او همه قهرمانیها را کسب کرده، گلهای سرنوشتساز زیادی زده و در صدر جدول گلزنان بوده است. او هر چیزی که یک بازیکن برای فتح این عنوان نیاز دارد را داراست. هیچکس نزدیک به او هم نیست، چه در آلمان و چه در اروپا.
اگر او نشود، اتفاق عجیب و غریبی روی داده است. او ویژگیهایی دارد که حتی نسبت به قبل هم او را متمایزتر میسازد. او برای تیم کار میکند و برندهای واقعی است. او کسی است که تیم را از جلو رهبری میکند و برای دفاع هم به عقب برمیگردد. او هرگز مثل حالا عالی نبوده است. شیوه زندگی او حرفهای است. او با توجه زیاد به جزئیات خود را آماده میکند و هرگز هم مصدوم نمیشود. به همین دلیل است که او تقریباً در همه بازیها به میدان میرود و این کار را در بالاترین سطح انجام میدهد.
مربیان چطور؟
مربیان آلمانی در حال حاضر شهرت واقعاً خوبی دارند اما همیشه اینطور نبوده است. شما دیدید که مربیان برجستهای داشتهایم. یواخیم لوو شش سال پیش فاتح جام جهانی شد. فوتبال آلمان حالا نسبت به پنج، شش سال پیش احترام بیشتری دارد. خوشحالم که مربیان آلمانی تا این حد موفق هستند. هانسی فلیک در بایرن مونیخ، یورگن کلوپ در لیورپول و توماس توخل در پاریس، همه موفق بودهاند اما من در اینجا بیشتر طرف بایرن را میگیرم. نه اینکه عینک بایرنیها را به چشم زده باشم، بلکه مسأله این است که فلیک کسی است که از غیرممکن، ممکن ساخت. او در وضعیت دشواری تیم را در دست گرفت و آن را موفق کرد. او خونسردی و موفقیت را به تیم آورد و بازیکنان جوان را در تیم جا انداخت. مسأله فقط تعداد جامهایی که کسب میکنید نیست، بلکه این است که چطور با تیم تعامل دارید. سلطهای که بایرن در داخل و در اروپا نشان داده و سبک تهاجمی آنها با گلهای فراوان و رکوردهای جدید، واقعاً تأثیربرانگیز است. من نمیخواهم دستاوردهای دیگر مربیان را کوچک بشمارم اما یک نفر کمی موفقتر بوده و او فلیک است.
آیا دروازهبانان باید تلاش کنند که با مانوئل بر سر عنوان بهترین دروازهبان دنیا رقابت کنند؟ چون او همه جامها را مانند فلیک و لواندوفسکی فتح کرده است.
به نظرم پس از لواندوفسکی، نویر حتی باید در رقابت بر سر بهترین بازیکن سال هم روی سکو برود. مانوئل به شکلی حیرتانگیز عالی بود. او کاملاً شایسته آن است که عنوان بهترین دروازهبان دنیا را بگیرد.
به جز لواندوفسکی و نویر، نفر سومی که باید روی سکو برود، کیست؟
من میگویم رونالدو یا مسی. اولی با یوونتوس قهرمانی کسب کرده است. او هنوز در ایتالیا گل میزند و بیشترین بازی ملی را با پرتغال دارد اما او مانند سالهای قبل چیره نیست. من بیشتر از نظر سبک بازی طرفدار مسی هستم و مسی هم به گلزنی ادامه داده است. هر دو نفر بازیکنانی در کلاس جهانی هستند. محمد صلاح هم یک گزینه دیگر است. او فاتح لیگ برتر شده است. نیمار و کیلیان امباپه در پاریسنژرمن هم هستند، هرچند که من لیگ فرانسه را قوی نمیدانم.
از سال 1991 که برنده عنوان بهترین بازیکن دنیا شدی، چه خاطرات و چه احساساتی داری؟
وقتی به آن جایزه فکر میکنم، همچنان حس غرور بسیاری به من دست میدهد. این یعنی من متعلق به گروهی بسیار نخبه از فوتبالیستهای تمام تاریخ هستم. من در گروهی هستم که در آن بزرگترین و بهترین بازیکنان تاریخ حضور دارند. به همین دلیل است که خیلی خوشحال و سپاسگزار هستم که این جایزه را دریافت کردهام. آن سال برای من عالی بود و این جایزه تنها به دلیل دستاوردهای فردی نبود؛ بلکه اعتبار آن به کل تیم ملی آلمان برمیگشت. مشخص است که وقتی یک جایزه انفرادی دریافت میکنید جذاب است. جام جهانی 1990 بهترین دوره ورزشی من را رقم زد. بهترین بازیکنان در ایتالیا رودرروی هم قرار گرفتند و ستارگان بینالمللی بسیاری حاضر بودند. آن رقابتها و چالشها باعث شد قویتر شوم.
ارلینگ هالند در بوروسیا دورتموند دارد مسیر لواندوفسکی را میپیماید و در 20 سالگی، چندین رکورد را به نام خود ثبت کرده است. آیا او همین حالا بهتر از لواندوفسکی است؟
اگر او را با لواندوفسکی در 20 سالگی مقایسه کنم، بله، هالند همین حالا از آن بازیکن بهتر است. لواندوفسکی در آن سن داشت دسته دوم لیگ لهستان را ترک میکرد تا به دورتموند برود، در حالی که هالند حالا در لیگ قهرمانان بازی میکند و در کنار لواندوفسکی بهترین گلزن این رقابتها است. او در ده بازی 12 گل زده است. او پدیده است و در این سن پایین، همه چیز دارد. او رهبر تیم است، سریع است و فرارهای مناسبی انجام میدهد. او شور و هیجان بالایی هم دارد. او همه چیزهایی که یک مهاجم کلاس بالا نیاز دارد را داراست. اگر به همین ترتیب ادامه دهد و مصدوم نشود، روزی جزو بهترین بازیکنان اروپا خواهد شد، البته اگر همین حالا نباشد! او روزی پا جای پای رونالدو یا لواندوفسکی خواهد گذاشت. او ویژگیهای بسیاری دارد که دیگران در 20 سالگی نداشتهاند.
برای آخر مصاحبه، بیا درباره تیم ملی آلمان صحبت کنیم. و البته یواخیم لوو که پس از شکست شش بر صفر مقابل اسپانیا با انتقادات فراوانی روبهرو شده است.
مسأله اصلی این است که او در آرامش باشد. اگر دریابید که دیگر نمیتوانید با تیم ارتباط برقرار کنید و جو تیم علیه شماست، این روی تیم تأثیر میگذارد. من این حس را دارم که او دیگر آن اقتدار و راحتی کار را ندارد. او بهسرعت حالت تهاجمی میگیرد و دیگر مانند سابق جوابهای دوستانه به خبرنگاران نمیدهد. درکش میکنم، چون وقتی موفقیت را تجربه میکنید، کار برایتان آسانتر است. زمانی که اوضاع علیه شماست، کمی عقب مینشینید. او حالا باید از خود بپرسد که آیا فرد مناسبی برای این کار است یا نه. هر چه باشد، همه کارهای او بد نبوده و در 16 بازی اخیر تنها دو شکست را تجربه کرده است. نتایج اسپانیا و فرانسه هم بهتر از آلمان نیست اما حس کلی این است که اوضاع مثل سابق نیست.
به توماس مولر، ژروم بواتنگ و متس هوملس گفته شد که دیگر در تیم ملی جایی نخواهند داشت اما بسیاری خواهان بازگشت آنها به تیم شدهاند. به نظرت آنها میتوانند برگردند؟
آنها در صورتی بیشترین بخت را برای بازگشت دارند که عالی بازی کنند. به نظرم لو در این زمینه اشتباه کرد. او میتوانست بگوید که این بازیکنان در جام جهانی 2018 ناامیدکننده بودند و البته آنها در باشگاههایشان هم خوب بازی نمیکردند و به همین دلیل کنار گذاشته شدند اما او نباید درها را به روی این بازیکنان میبست. این کار او شتابزده بود. او میتوانست بگوید که بازیکنان دیگر، بهویژه جوانان، فرصت بیشتری خواهند داشت. او پتانسیل را در بازیکنانی که فاتح جام کنفدراسیونها در سال 2017 شدند، میدید اما میتوانستید بگویید که آنها نیاز به کمی هدایت دارند. شما برای موفقیت نیاز به بازیکنانی باتجربه دارید. در بازی مقابل اسپانیا، میتوانستید ببینید که تونی کروس و ایلکای گوندوغان، در هنگامی که اوضاع سخت شده بود، نمیتوانستند تیم را رهبری کنند.
منبع: فیفا
بازگشت تماشاگران به لیگ برتر
ماسکت را برندار
طرفداران در لیگ برتر به ورزشگاهها برگشتهاند. قرار است تا پایان فصل، تعداد تماشاگران حاضر در ورزشگاهها به یکسوم ظرفیت استادیوم برسد. البته تماشاگران باید در تمام طول بازی ماسک بزنند.
در هنگام ورود تماشاگران، باید دمای بدنشان چک شود. آنها همچنین نمیتوانند به شکلی مداوم شعار بدهند و باید رفتارشان متعادل باشد و نمیتوانند هم را در آغوش بگیرند یا با هم دست بدهند.
در جلسه سهامداران لیگ برتر بود که این مقررات تصویب شد. آنها میخواهند به دولت بریتانیا نشان دهند که میتوان طرفداران را به شکلی ایمن به ورزشگاهها برگرداند.
امید به این است که تا پایان فصل، تا 20 هزار تماشاگر در هر بازی حضور داشته باشند، بهویژه حالا که قرار است واکسن کرونا به افراد زده شود. طرفدارانی که ماسک دارند، میتوانند در فاصله یکمتری هم بنشینند، در حالی که طبق قوانین، اگر دو نفر ماسک نداشته باشند باید دو متر از هم فاصله داشته باشند.
تماشاگران همچنین نمیتوانند در ورزشگاه چیزی بخورند. از آنها هم خواسته میشود که در زمان شلوغی، یعنی بین دو نیمه و در آخر بازی، به دستشوییها نروند. آنها همچنین در صورت امکان، باید در تمام طول بازی روی صندلی خود بنشینند.
اولین باشگاه لیگ برتری که اجازه آمدن هوادارانش به ورزشگاه را پیدا کرد، آرسنال بود و این اتفاق در بازی با راپید وین در لیگ اروپا روی داد. آرسنال دوهزار بلیت برای این بازی فروخت و افرادی موفق به خرید بلیت شدند که زودتر از بقیه اقدام کرده بودند.
این تیم شمال لندنی به این ترتیب بعد از گذشت 8 ماه، اولین تیمی در بین باشگاههای لیگ برتر انگلیس شد که توانست بعد از همهگیری ویروس کرونا، تماشاگرانش را به ورزشگاه ببرد. وقتی هواداران در جایگاه نشستند، مأموران کنار زمین رفتند و برایشان دست زدند.
نگاهی به بحران رئال مادرید در آستانه بازی امروز با سویا؛ ساعت 18:45
زیدان خودش تصمیم میگیرد
گابریله مارکوتی
بعد از باخت 2 بر صفر رئال مادرید مقابل شاختار دونتسک در لیگ قهرمانان، زینالدین زیدان گفت استعفا نمیکند؛ با وجود پنجمین باخت در 11 بازی اخیر و اینکه احتمال دارد برای نخستین بار در تاریخشان از مرحله گروهی لیگ قهرمانان حذف شوند.
این به خاطر آن است که زیدان دریافته اخراج نمیشود یا اینکه حداقل باید چند طبقه در جهنم پایینتر بروند تا این اتفاق بیفتد. مثل بدباختن به بوروسیامونشن گلادباخ در بازی چهارشنبه -که با پیروزی صعود میکنند و تساوی کافی است اگر شاختار به اینتر ببازد- یا گندزدن در دو بازی پیش روی لیگ، امشب برابر سویا و هفته آینده در دربی مادرید مقابل اتلتیکو. شاید اینها هم کافی نباشد که فلورنتینو پرس، رئیس رئال مادرید ماشه را بچکاند. چرا زیدان اینطور به کارش چسبیده است؟ نه، به خاطر نزدیک به دو دهه حضور در باشگاه به عنوان بازیکن، مربی یا کمک مربی نیست یا حتی سه قهرمانی اروپا و دو قهرمانی لیگ در پنج سال. به خاطر این است که جدا از نتایج اخیر، زیدان کاملاً به رئال مادرید میآید. او باعث جنجال نمیشود. چهره باشگاه را در میان مردم مخدوش نمیکند و در جمعهای خصوصی با دوستانش درباره باشگاه درددل نمیکند. ستارهها را نمیآزارد. با مربیهای دیگر در نمیافتد. داورها را نمیترساند. باشگاه را مجبور به خانهتکانیهای گرانقیمت نمیکند. در واقع از آن شب در برلین در فینال جام جهانی 2006 دیگر عصبانی نشده. زیدان آرام و کنترلشده است و این چیزی است که فلورنتینو در حال حاضر میخواهد. این تغییر نمیکند مگر همانطور که گفتیم اوضاع بد شود، واقعاً بد. در عین حال، چیزی که میتواند تغییر کند این است که زیدان خودش بخواهد برود. کاری که قبلاً کرده و میشود تصور کرد لحظهای برای او برسد که از خودش بپرسد، آیا بازیکنانش پیامش را دریافت نمیکنند. یا اگر حس کند دیگر نمیتواند از بازیکنانش بازی بگیرد. یا اگر کارش پراسترس باشد و نتیجه کافی را به همراه نداشته باشد.
خب، الان وقتش است؟
شاید باید مقامات رئال را مقصر دانست. بعد از خرید تونی کروس در سال 2014 تنها فوقستاره جذب شده توسط رئال، تیبو کورتوآ است؛ یک دروازهبان. رئال مادرید یک ستاره همیشه مصدوم را با 140 میلیون دلار خریده (ادن آزار) که در 16 ماه دو گل در لیگ زده، 120 میلیون دلار برای دو برزیلی آیندهدار اما ناامیدکننده (رودریگو و وینیسیوس جونیور) خرج کرده -نباید فراموش کنیم به ترتیب 19 و 20 سال سن دارند- و 70 میلیون دلار پول داده برای مهاجمی که کم بازی میکند و کم گل میزند (لوکا یوویچ). رئال در شش سال گذشته 350 میلیون دلار دیگر هم برای بازیکنانی پول داده که بیسر و صدا آمدهاند و رفتهاند یا آنقدر معمولی هستند که هیچوقت چیزی نمیشوند (ادر میلیتائو، فرلان مندی، آلوارو اودریوسولا، ماریانو دیاس، تئو هرناندس، براهیم دیاس، دنی سبایوس، آلوارو موراتا، ماتئو کوواچیچ و دانیلو). اشکال این منطق این است که رئال مادرید در این مدت جامهای مهمی برده، سه قهرمانی اروپا و دو قهرمانی لیگ. انتقاد دیگر این است که تیم به اندازه کافی برای جوانسازی فعالیت نداشته هرچند بعضی از بازیکنان جوان مثل فدریکو والورده و مارتین اودگارد قابل اعتماد نشان دادهاند. آنچه واقعاً به رئال ضربه زده مصدومیتها است مثل اتفاقی که رشد ایسکو و مارکو آسنسیو را متوقف کرد. اینها برای تبرئه فصل زیدان نیست بلکه عوامل روند فوقالعاده رئال در فصل گذشته بعد از تعطیلات ناشی از ویروس کرونا است که با کسب 31 امتیاز از 33 امتیاز ممکن به قهرمانی تیم انجامید. چرا شش ماه پیش توانستند و حالا نه؟
مصدومیتهایی که برای سرخیو راموس و دنی کارواخال و دیگران پیش آمده، بخشی از پاسخ است اما معلوم نیست چرا رافائل واران 27 ساله و برنده جام جهانی ناگهان مثل رافائل بنیتس 60 ساله که تنها میتواند به عنوان مربی قهرمان جهان شود یا یک جام پلاستیکی برای خودش بخرد، بازی میکند. چرا تیم دائماً اشتباهات ذهنی احمقانه مرتکب میشود و چرا مثل بازی سهشنبه به زدن چند گل نزدیک میشوند و ناگهان گلهای بد میخورند. میانگین گلزنی تیم با فصل گذشته یکی است، 53/1 در برابر 52/1. دفاعشان بدتر است و متوسط یک گل خوردهاند در حالی که فصل قبل 83/0 گل بود و حتی زمانی که بعد از تعطیلات کرونا بازیها از سر گرفته شد، این رقم 7/0 بود اما بررسی اعداد به تنهایی کافی نیست و باید با آنچه میبینیم، تلفیقشان کنیم و این دو چیز را نشان میدهد. اول تیمی که خیلی تلاش میکند، گاهی نتیجه میگیرد و گاهی نه و بعد برای مدتی طولانی خودش را به زحمت میاندازد. دوم تیمی که زیاد گل میخورد و به حریفان فرصت گلزنی میدهد. دلیل آن بخشی به خاطر ناکامی سیستماتیک در زمین است و بیشتر ریشه در اشتباهات فردی در دفاع و دروازه دارد.
دوباره سراغ زیدان میرویم. او باید این بحران را بیرون از زمین تمرین مدیریت کند. هم از نظر عملی -دفاع در قالب تیم تا اشتباهات پوشش داده شود- و شاید مهمتر از آن آمادگی روانی، شناخت بازیکنانی که سرحال نیستند (بله منظورم واران است) و ایجاد آرامش و آمادگی لازم برای عبور از بازیهای سخت. اگر مسأله را حل کند، تا وقتی بخواهد در تیم میماند. در کوتاه مدت رئال اینطوری درست میشود و در بلندمدت به سرمایهگذاری و برنامهریزی و صبر و سلامت نیاز دارد.
خب، زیزو، به خودت مربوط است، فکر میکنی آمادهای؟
فراز و نشیبها تمام شده است؟
دلیخت، فرمانده جدید یووه
روکو فاسانو
صخره نفوذناپذیر، جوان قابل اتکا، پسر طلایی. اینها بخشی از صفاتی است که در توصیف کیفیت ماتیس دلیخت به کار رفته. این بازیکن هلندی در 21 سالگی توانسته در کمتر از یک سال حضور خودش را به عنوان بازیکن ثابت در یوونتوس جا بیندازد. یکی از چیزهایی که نقشی عمده در این واقعیت داشته، مصدومیتهای مکرر و آزاردهنده اعضای افسانهای گارد قدیمی، لئوناردو بونوچی و جورجو کیلینی بوده اما آیا او میتواند در یک تیم بازیکنان سالم به چنین جایگاهی برسد؟ این مدافع میانی چه زمانی نفر اول میشود؟ دلیخت بهترین شروع را در سری A نداشت. 20 ساله بود و به خاطر مصدومیتی که تا پایان فصل کیلینی را کنار زد، به ترکیب اصلی راه پیدا کرد. در حالی که بازیهای خوبی انجام داد اما یک ضعف بزرگ در کارش وجود داشت و آن توپهایی بود که به دستش میخورد و باعث میشد پنالتیهای متعدد به رقبا بدهد. اگر قانونی وضع میشد که خطای هند منجر به پنالتی به نوعی تفسیر میشد، او از بهترینها بود.
گلزنی خیلی برای مدافعان آرزو و هدف نیست اما سال اول این هلندی ثابت کرد او یک تهدید هوایی در محوطه جریمه تیمهای حریف است بخصوص روی ضربات شروع مجدد، او در 47 بازی چهار گل زد و یک پاس گل داد. به عنوان یک مدافع، تنها پنج کارت زرد گرفت و هرگز اخراج نشد. یک ضربالمثل قدیمی میگوید: «قدر داشتههایت را نمیدانی تا وقتی از دستشان بدهی» و نبود دلیخت در یک ماهی که دور از مسابقات بود، به خوبی احساس شد. آسیبدیدگیهای مکرر شانه باعث شد کادر پزشکی یوونتوس برای حل آن عمل جراحی را توصیه کنند. چند روز بعد از آخرین مسابقه رسمی یوونتوس در فصل 2020-2019 دلیخت زیر تیغ جراحی رفت و دوران طولانی ریکاوری را آغاز کرد. در این دوره، بونوچی مجبور شد چند «شیفت اضافه» کار کند و تا جایی که میتواند خط دفاعی یووه را حفظ کند. کیلینی، دیگر ضلع مثلث مشهور «بارتزالی، بونوچی، کیلینی» که زمینهساز سلطه بیچون و چرای یووه بر فوتبال ایتالیا شدند، نتوانست آمادگی بدنی خود را حفظ کند. بازگشت او به مسابقات و رهبری ناموزونش چه در تیم باشگاهی و چه در تیم ملی کاملاً به چشم آمد. غیبتهای کوتاه و بلندمدت او (که در حال حاضر دوران 30 روزه بعد از مصدومیت عضلانی را سپری میکند) باعث شد یوونتوس بیش از پیش نبود دلیخت را احساس کند.
دلیخت قدبلند و مستحکم است و با زمانبندی درست تکلها و اعتماد به نفس بالا اما در کنار مجموعه مهارتهای کلاس جهانیاش، پختگی و کیفیت رهبری او فراتر از سنش است. او اخیراً در یک مصاحبه با «آیکون» تواناییهای فوتبالیاش را به باشگاه سابقش، آژاکس نسبت داده: «فکر میکنم سبک کار آژاکس را بشود در دو کلمه خلاصه کرد: انگیزه و نظم. آنجا از تو میخواهند با توپ درست و بدون نقص بازی کنی و بیاموزی که تواناییات به عنوان یک فوتبالیست و یک انسان را ثابت کنی. این، با تو میماند و ذهنیت شکل گرفته در آژاکس کمک زیادی به من در یوونتوس کرد.» او در 18 سالگی خودباوری لازم برای کاپیتانی تیم بزرگی مثل آژاکس را نشان داد و حالا در 21 سالگی یکی از بهترین مدافعان میانی جهان شده که پای ثابت خط دفاعی یووه است. او دقیقاً یک «بازیساز از خط دفاع» نیست اما تیم را مقتدرانه از عقب زمین هدایت میکند آن هم به زبان ایتالیایی. بعد از بازگشت او یووه سه برد و یک تساوی داشته.
بعد از غلبه بر مشکلات اولیه انطباق با فوتبال ایتالیا، دلیخت در آذر گذشته تعیینکننده دربی دلاموله بود که در نهایت به تثبیت جایگاهش در میان بهترین بازیکنان یووه انجامید. آینده یوونتوس در دستان استعداد جوان لایدردورپ است. دلیخت در بازگشت جای خود را در ترکیب اصلی پیدا کرده بدون در نظر گرفتن اینکه بونوچی و کیلینی در دسترس هستند. زمان و استعداد به نفع او است و قدیمیها باید برایش جا باز کنند. دوران جدیدی شروع شده است.
منبع: فوتبال ایتالیا
|
|
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
آدرس مطلب:
|
ویژه نامه | آرشیو