رسا وثوقی
گزارش دیروز بازی تیم ملی کشورمان با گوام نکتهای داشت که به گمان من نمیتوان از آن به سادگی گذشت؛ هر چند مسأله بسیار بسیار ساده بود: میلیونها بیننده تلویزیونی دیروز در جریان گزارش بازی دیدند که گزارشگر محترم، بازیکن تیم ملی را نمیشناسد! به همین سادگی.
داستان نیز از این قرار بود که وقتی بیرانوند دروازهبان تیم ملی از بازی اخراج شد، به واسطه آنکه سرمربی تیم ملی هر سه تعویض خود را انجام داده بود، به ناچار میبایست یکی از بازیکنان حاضر در زمین رخت دروازهبانی میپوشید و در چارچوب دروازه قرار میگرفت که چنین نیز شد و یکی از بازیکنان رفت و در چارچوب ایستاد.
دوربین تلویزیونی نیز یک قاب بسته درشت از چهره این بازیکن نشان داد. شاید حرجی نباشد که یک تماشاچی عادی تلویزیونی بازیکن تیم ملوان را که دومین بازی ملیاش را تجربه میکند، نشناسد. کسی هم یقهاش را نمیگیرد که چرا بازیکن تیم ملی را نمیشناسی!
اما آیا به راستی نباید از مجری استخوان خرد کردهای که سالهاست فوتبال گزارش میکند، انتظار داشت که بازیکن تیم ملی را بشناسد؟ نمیخواهم مته به خشخاش بگذارم و از کاه، کوه بسازم اما در هر حال وظیفه ما است نقصهایی را که میبینیم بگوییم و بی تفاوت از کنارشان نگذریم. بیگمان، چنین خبطی از سوی گزارشگرانی که داعیهای در گزارشگری دارند، دل بسیاری از تماشاگران تلویزیونی را خالی میکند و تخم تردید را در دلها میکارد.
یکی دو سالی است که شبکه سه سیما مسابقهای در زمینه گزارشگری تلویزیونی فوتبال پخش میکند. در همین مسابقات، بارها و بارها دیدهایم د وستان و همکاران آقای یوسفی (و اگر اشتباه نکرده باشم، حتی خود او) در کسوت داور این مسابقهها، جوان علاقهمند کاملا آماتوری را که در این مسابقات شرکت کرده و در حین گزارش، احیانا اگر خدای ناکرده، بازیکنی را نشناخته باشد، به هزار تازیانه شماتت نواختهاند که «مگر میشود گزارش تلویزیونی کرد و مثلا بازیکنها را نشناخت و...»؛ با این حساب دررابطه با گزارشگر حرفهای و تهیهکننده و مجری باسابقه فوتبال تلویزیون ایران که «عزتا... پورقاز»، بازیکن ملوان و تیم ملی را نمیشناسد و بعد از تعللی دو سه دقیقهای تازه به صرافت نام بازیکن میافتد، چه باید گفت؟
شما بگویید.