سمیه مهدی پور
خبرنگار
بله آقا! خارج فرق دارد. خارج اینجا نیست. آدمهایش خارجیاند و حرفهایشان هم به زبان خارجی بیان میشود و در نتیجه ما دلمان قنج میزند که بدانیم چه میگویند.
مترجمها اینجا به درد ما میخورند. فیلمها را برایمان ترجمه میکنند و کتابها را و مصاحبهها را. دیوانهوار همه چیز را میخوانیم تا بدانیم آن آدمهای شیک خارجی باکلاس، چطوری حرف میزنند و نتیجه جستوجوی ما به شیفتگی بیشتر منتهی میشود.
آنها با کلاستر صحبت میکنند. تحصیلکردهتر و محترمتر به نظر میرسند. آنها را با همتایان داخلیشان مقایسه میکنی. مربیانشان را با مربیانی که داریم. فیلمسازانشان را با فیلمسازانی که داریم. شاعرانشان را با شاعرانی که داریم و نویسندگانشان را با نویسندگانی که داریم. حتی بازیگرانشان را.
پای ورزش که به میان میآید، عقبیم. باز در شعر و ادبیات خیلی وضعمان بد نیست. در سینما گاهی چیزهایی داریم که رو کنیم ولی وای از وقتی میخواهیم مصاحبههای مربیان لیگ برتریشان را با مصاحبههای مربیان لیگ برتریمان قیاس کنیم. هر دو پرمیر لیگند اما آن کجا و این کجا!
مصاحبهها را میبینیم و گوش میکنیم و حسرت میخوریم و آنهم نه یکبار که سالها. سالها مصاحبههای فرگوسن و آنچلوتی و ونگر و مورینیو و امثال آنها را در تیمهای مختلف، وضعیتهای مختلف و بالاپایینهای شدن روزگار میخوانیم و حسرت میخوریم که چرا اینور، در کنفرانس مطبوعاتی ما از این خبرها نیست.
این صحبتهای پخته و حکیمانه، این نگرش خاص به زندگی، این حکمت نهفته لای صحبتهای به ظاهر عادی، چرا نباید به گوش من و تو برسند؟ چرا نباید مربیان ما اینگونه صحبت کنند؟ غنی؟ محترمانه؟ قدرتمند و پر اعجاز؟ قصه اینجا تلخ میشود. بلد نیستند...معلم نیستند که چیزی بیاموزند...