آیسان سعیدی
روزنامهنگار
تفاوت از فاصله چند صد کیلومتری هویداست. حتی با چشمان بسته! شما نیاز نیست چهرهای ببینید یا سبک و مدل مربیگری آنها را رصد کنید. همین که دهان باز میشود، میتوان شخصیت و کیفیت و کمیت سرمربی را تحلیل کرد. آنچه مصداق عینی جمله معروف «تا مرد سخن نگفته باشد...» است. تفاوت مربیان داخلی و خارجی را میتوان در همین ادبیات و گفتمان آنها جستوجو و لمس کرد. آنجا که مربیان ایرانی تقریباً در تمامی گفتوگوهای خود بویژه در نشستهای خبری حرفهایی تکراری و کلیشهای را استفاده میکنند که بارها و بارها در طول دوران مربیگری آنها از هفتهای به هفته دیگر تکرار شده. مصاحبههایی که همه کپی یکدیگر هستند و هیچ نکته تازهای ندارند. گویی یک مصاحبه با یک کاربن چند بار مصرف شده چندین بار در صفحات بعدی و هفتههای بعدی تکرار شده باشد؛ مو به مو و نعل به نعل. آنقدر شبیه و تکراری که میتوان متن مصاحبه هفته سوم را با فاکتور گرفتن از نام حریف برای هفته مثلاً بیست و چهارم هم استفاده کرد! نه نوآوری، نه خلاقیت، نه جملات و واژگان جدید و نه حتی عبارات تازه و نو. همه چیز تکراری است و این تکرار مکررات بدل به کلیشه دلآزاری شده که شنیدن و خواندن مصاحبههای مربیان در نشستهای مطبوعاتی قبل و بعد از هر بازی لیگ را را بدل به زجرآورترین و ملالآورترین کار دنیا کرده.
این اما تازه روی خوشایند سکه است. آنجا که تکرار واژهها و حرفها و عبارات روی زیبای ماجرا را عیان میکنند و روی زشت و پلشت آن در سمت دیگر سکه است. آنجا که مربیان فوتبال سخیفترین و حتی رکیکترین واژهها و جملات را در نشستهای رسانهای بدون خجالت به کار میبرند. آنچه برای مخاطب و شنونده یک توهین تمامعیار است. آنها که در گفتوگوهای خود بدون واهمه و بدون شرمساری عبارات شنیع و رکیکی را در نقد حریف و رقیب استفاده میکنند که ابتدا توهین به مخاطب است و سپس حریف را مینوازد. رفتاری که مدتهاست باب شده و از نطفههای ناسالم تا تجاوز با واژه رکیک انگلیسی تا مدفوع در نشستهای مطبوعاتی مطرح میشود. گویی اینجا چالهمیدان است که در آن بر زبان راندن هر واژهای مجاز است!
شگفتی زمانی کاملتر میشود که مصاحبههای مربیان وطنی و نشستهای مطبوعاتی آنها را با همین خارجیهای شاغل در ایران قیاس میکنیم. همانهایی که در ایران راه و رسم زندگی و مربیگری را آموختهاند و میدانند در این فوتبال بیمایه صحبت از تاکتیک و سیستم بیمعناست اما در میان جملات آنها همیشه نکات بدیع و تازهای وجود دارد که شنونده و خواننده را سر ذوق میآورد. آنها که در ایران، ایرانی بازی را فرا گرفتهاند اما این سلوک هم سبب نشده تا آنها در مصاحبههایشان به سبک مربیان ایرانی گلواژههای رنگارنگ و زشت بر زبانشان جاری شود. قیاس آنچه در ایران رخ میدهد با خارج از ایران یک شوخی مضحک به سبک فیل و فنجان است اما این بساط عجیب و شنیع در فوتبال ایران با مربیان خارجی شاغل در ایران نیز به اندازهای تلخ و تأثربرانگیز است که نمیتوان آن را هضم کرد. اتمسفری که باید تغییر کند. بله، تغییرات همیشه از همین جزئیات به ظاهر ساده اما کلیدی آغاز میشود.