محسن ذاکری
خبرنگار ورزشی
چند روز قبل بهصورت اتفاقی، یکی از پیشکسوتان موسپیدکرده فوتبال را دیدم. گپی زدیم و حال و احوالپرسیمان رسید به اینجا که «چهخبر از فوتبال؟» و بعد اتفاقات جام جهانی را مرور کردیم. هر دو دلمان برای تیم ملی سوخت! قبل از جام جهانی، رفتار غیرحرفهای با این تیم مظلوم داشتند، در جام جهانی، حاشیههای فراموشنشدنی رقم خورد و بعد از جام جهانی رسیدیم به تیمی بدون سرمربی، بدون امید و بدون برنامه. این پیشکسوت خوشنام گفت: «کاری کردند که آدم فکر میکند تیم ملی ارث پدرشان است!» مهدی تاج، رئیس فدراسیون فوتبال در تازهترین مصاحبه خود گفته امیدوارم سرمربی تیم ملی و تیم امید زودتر انتخاب شود! طوری این واژهها در رسانهها جابهجا میشود که انگار مهمترین تیم این مملکت، بازیچه دست آقایان است.
وقتی این بحثها و مسائل را به یکدیگر میچسبانیم، به یک پازل عجیب میرسیم: «انگار هیچکس دلش برای تیم ملی نمیسوزد» اگر این طور بود، اگر تیم ملی یک دلسوز درست و حسابی داشت، کارمان به اینجا نمیکشید که امروز بنشینیم و غصه فردا را بخوریم. حسرت قطر، امارات، عربستان و تیمهایی که با سرعتی سرسامآور از کنارمان عبور میکنند و فقط نظارهگرشان هستیم.
نه آقا! این فوتبال، تکیهگاه و ستون میخواهد نه آدمهای مدعی و طلبکار.