سعید زاهدیان
خبرنگار ورزشی
همه ما در جامعهای زندگی میکنیم که خصلتهای خوب و بد متفاوتی دارد؛ من، تو و تکتک ما بخشی از این جامعه هستیم. از این جامعه، یکنفر بقال سر کوچه میشود، گروهی پزشک و کادر درمان را تشکیل میدهند و یکی ممکن است نماینده مجلس یا مدیرکل در یک نهاد باشد. یکی فوتبالیست میشود و دیگری رئیس یا عضو هیأت رئیسه فدراسیونهای ورزشی.
فوتبال ایران انعکاس روشنی از جامعهایست که در آن زندگی میکنیم: کم تحمل و بیطاقت، کمحوصله، عجول و شتابزده، احساساتی و البته در مواردی عصبانی یا حاضریخور.
در چنین جامعهای، چه فردی با چه ویژگیها و خصلتهایی برای هدایت تیمملی مناسب است؟ آیا فوتبال پذیرش یک مربی کمآوازه مثل برونو متسوی سال 2000 را دارد؛ مردی که با سنگال در جامجهانی 2002 درخشید و مشهور شد؟ اهالی ایران میپذیرند که یک مربی بهنام فیلیکس سانچز که تنها در آکادمی لاماسیا روی تیمهای جوانان کار کرده، هدایت تیمملی بزرگسالان را برعهده بگیرد؟ واکنش ما به چنین انتخابهایی چیست؟
در تمام این سالها، فوتبال ایران پول هنگفتی برای حاضریخوری خرج کرده است؛ سراغ کارلوس کیروش رفت که کارنامه روشن و رزومه کاملی داشت و خودش را قبلاً در تیمهای رئال مادرید، تیمملی پرتغال و منچستریونایتد اثبات کرده بود. پس از او، همواره صحبت از انتخاب مربیان بزرگ بود تا آنجا که مازیار ناظمی مدیر روابط عمومی وزارت ورزش در توئیتر خود نوشت: «باشکوهتر طلوع میکنیم؛ بزرگان مربیگری فوتبال در صف مذاکره برای فوتبال ایران.» او زیر نوشتهاش این نامها را هشتگ زده بود: زیدان، کلینزمن و مورینیو!
خروجی این تفکر، رسوایی ویلموتسگیت بود؛ مربی مغرور و پرمدعایی که برخلاف دوران فوتبالش، در مربیگری کارنامهای درخشان نداشت و خبرنگاران فرانسوی و بلژیکی از انتخاب او حیرتزده بودند و یکی از آنها در گفتوگو با روزنامه ایرانورزشی گفته بود: «در بلژیک همه از انتخاب ویلموتس برای هدایت ایران شگفتزده شدهاند و متعجبند که چگونه ایران از کیروش به ویلموتسی رسیده که در اروپا به یک مربی مغرور و تنبل شهرت دارد. او از مربیانی نیست که تیم بسازد. او بازیکن بزرگی بود اما در مربیگری از نظر تاکتیکی بسیار ضعیف است. هنر بزرگ او تهییج بازیکنان است به شرطی که همزبان او باشند!» در فوتبال باشگاهی هم رفتارهای مشابهی دیدهایم. به ندرت یاد دارم که باشگاههای ایران به مربی خارجی بیش از یک یا دو سال فرصت داده باشند بیآنکه جامی کسب کند. اما در دنیا یک یا دو ساله نمیشود تیم ساخت. به میکل آرتتا نگاه کنید یا یورگن کلوپ بهترین نمونه از فرصت دادن به مربی در فوتبال حرفهای دنیاست که در سال پنجم قراردادش قهرمان انگلیس شد.
آرتتا که پیش از حضور در آرسنال تنها دستیاری پپ گواردیولا را در کارنامه داشت، با قراردادی سه ساله هدایت یکی از بزرگترین تیمهای دنیا را برعهده گرفت و بهدلیل پیشرفتی که در آرسنال ایجاد کرد، قراردادش تمدید شد، بیآنکه جامی برده باشد. او حالا در سال سوم کارش تیمی ساخته که مدعی قهرمانی در انگلیس است و نمایشهای فوقالعاده او بدون خرید ستارههای بزرگ تحسین دنیا را به همراه داشته.
حالا تصور کنید این مربی را سه سال پیش به فوتبال ایران پیشنهاد میدادند؛ بیشک واویلایی بود که چرا سراغ مردی رفتهایم که تنها افتخارش دستیاری پپ گواردیولا است و به کمتر از خود پپ و مورینیو راضی نیستیم! در فوتبال ایران همه دنبال نامهای بزرگ هستند و از نخستین بازی از او برد میخواهیم و از یک باخت فاجعهای ملی میسازیم. در چنیم فضایی، وقتی نام هکتور کوپر مطرح میشد، پیش از آنکه به رزومه و نداشتن تیم بزرگ در 10 سال اخیر فکر کنیم، یاد برخورد تند او با خبرنگاران در ورزشگاه البیت میافتیم که وقتی یک خبرنگار برای گفتوگو رفت، با دست دوربین تلویزیونی را پس زد و چنان عصبانی از کنار رسانهها گذشت که انگار او سرمربی انگلیس بود که در مرحله یکچهارم به فرانسه در البیت بازی را باخته است. چنین رفتاری با رسانهها در ایران چه غوغا و جنجالی برپا میکند؟
فوتبال ایران هنوز نمیداند که کسی با چه خصلت و خصوصیاتی برای تیمملی مناسب است و برای چه آیندهای باید سراغ مربی خارجی برود و چقدر به یک مربی زمان میدهد. پیش از هر چیز از هیأت رییسه فدراسیون باید پرسید که چقدر فوتبال بلدند و قادرند یک مربی را سوای نتایج تحلیل کنند و دریابند که او در مسیر درستی حرکت میکند یا نه. از چنین فوتبالی با چنین مدیرانی، ممکن است کیروش، برانکو یا استراماچونی بیرون بیاید یا هدایت تیمملی براساس بخت و اقبال به تومیسلاو ایویچ برسد که در آستانه جامجهانی اخراج میشود. از یاد نبریم که دراگان اسکوچیچ یک مربی گمنام - شبیه متسو یا رنار قبل از حضور در مراکش بود- که تیم ایران را در بدترین شرایط به جامجهانی رساند. او برای اسم و رسمدار شدن دنیایی انگیزه داشت که از ترس شکستهای سنگین به انگلیس و امریکا او را هم دم جامجهانی اخراج کردیم و با کیروش کبیر هم 6 گل از انگلیس خوردیم. از این باخت بدتر هم میشد؟ حالا منتظریم تا بعد از مدتها نام سرمربی جدید معرفی شود و اگر خوششانس باشیم، کیروش یا برانکو نصیبمان میشود و اگر بدشانسی بیاوریم، ویلموتسگیت دیگری در راه است! از این فدراسیون هیچ اتفاقی بعید نیست.