وصال روحانی
روزنامه نگار
آوردن رضا عنایتی به نفت مسجدسلیمان طبعاً با این هدف صورت پذیرفته که وی دریای سهمگین مشکلات این تیم را کنترل و با نجات نفتیها از قعر جدول لیگ برتر فوتبال کشور، آنها را از سقوط به دستهای پایینتر نجات بدهد و او نیز در روزهای اخیر 5،4 بازیکن جدید در راه رسیدن به این هدف جذب و به جمع نفرات این تیم اضافه کرده است. با این حال باید پرسید آیا تغییر مربی، سیاست کارسازی در راه رسیدن به مقصود فوق است؟
درست است که رضا مهاجری سرمربی ابتدای فصل نفتیها در کارش بسیار ناموفق بود و تیمش رکوردهای گل خوردن در لیگ را شکست و کلکسیونی کمنظیر از آمار منفی را به ثبت رساند و این هم صحت دارد که ابراهیم اشکش که جای او را گرفت بیش از آنکه کارهای مؤثر بکند، حرف زد و ادعا کرد (و به همین سبب فقط یک ماه در این تیم دوام آورد) اما شرایط این تیم و مشکلات موجود گواهی میدهد که شاید فقط با تعویض مربی بتوان نفت را به هدفش رساند. شرایط پیرامونی و آنچه به یک تیم تحمیل میشود و مسائل مالی- مدیریتی هم در بهبودی امور تیمهای بحرانزده تأثیرگذار است و اصولاً معضلات و کاستیهایی از همین دست است که موجب ایجاد بحران در یک باشگاه میشود و این وضعیت برای باشگاه نفت مسجدسلیمان کاملاً مصداق دارد. اینها بدین معنا نیست که عنایتی هیچ شانسی برای نجات مسجدسلیمانیها ندارد و سقوط به «لیگ یک» سرنوشت محتوم آنها است اما اگر هم عنایتی این تیم خوزستانی را امسال به ساحل نجات رهنمون کند، تضمینی در دست نیست که در فصل بعدی عوارضی از همین دست دوباره در نفت ظهور نکند و باز پاپیچ این تیم نشود. اگر باشگاهی طالب راهحلهای ریشهای و دائمی برای مشکلات خود است، باید تصمیمگیریهایش نیز در همین راستا باشد و نه فقط حوزه بازیکنان و مربیان بلکه کادرهای تشکیلاتی و مدیریتی را هم در بر بگیرد و محیطهای پیرامونی باشگاه را هم از ایرادات مبرا و تا سرحد امکان ایمن و نظاممند کند.
نفت مسجدسلیمان البته کاستیهای مالی فراوانی دارد و وزارت نفت این تیم و سایر باشگاههای ورزشی تحت پوشش خود را به سبب برخی قواعد بازدارنده به اندازهای حمایت مالی نمیکند که برای ادامه فعالیت مثمرثمر آنها مورد نیاز است. این مسأله موجب دلسردیهایی در وجود پرسنل باشگاه و اعضای تیم و بهتبع آن سبب پایینآمدن سطح کارایی نفتیها شد. اما مشکل بزرگتر آنها نداشتن خطمشی مشخص و تأثیرگذار برای درازمدت و اکتفا به روزمرگی است. نتیجه این فرایند حرکت روز به روز یک تیم و نداشتن چشماندازی است که فردای باشگاه را هم بسازد و به قالبهای فعلی رنگی از استمرار و هدفمندی بزند. تیم نفت مسجدسلیمان هر روز که بیدار میشود، برای همان روز زندگی میکند و نگاهش به فردا نیست و طبعاً دستخوش طوفانهایی میشود که هر روز ممکن است در باشگاههای فاقد «فردانگری» روی بدهد و ساختههای ولو اندک امروز را هم نیست و نابود کند.
مشکل مسجدسلیمانیها زندگی با هر محنتی در «امروز» فقط به قصد زنده ماندن و رسیدن به «فردا» بدون ساختن آیندهای محکم است که آنها را از تلاطمهای سخت رهایی بخشد. در چنین باشگاههایی تغییر چند باره کادر فنی و جذب کرور کرور بازیکن جدید هم معمولاً ثمر نمیدهد و تیم همچنان با سر به سوی سلب اعتبار خواهد شتافت. چیزی در مورد نفتیها هم به وضوح قابل حس کردن است.