آیسان سعیدی
روزنامهنگار
استقلال دوباره در یک دور باطل قرار گرفته. تیمی که پس از قهرمانی دچار یک دگردیسی ناخواسته روی نیمکت شد و سرمربی قهرمان را با سودای مربیگری در آن سوی آبهای خلیج همیشه فارس از دست داد و جای خالی روی نیمکت را با یک مربی پرتغالی پر کرد. مردی که رزومه چندان پر و پیمانی ندارد اما در فوتبالی که مربیان پرتغالی به تأسی از حضور دیرپای کیروش هواخواهان بسیاری دارند، یک گزینه سهل و ممتنع محسوب میشد. باشگاه استقلال برای جذب مربی مثل تمامی باشگاههای ایرانی و به تأسی از دکترین فوتبال ایران هیچ طرح و پلنی نداشت و تنها به بازار رفت تا خرید کند. خریدی که نه با مطالعه و با ایده بلکه با میل و اراده ایجنتهایی صورت گرفت که در آن زمان کنار فامیل نسبی مدیرعامل وقت استقلال و همهکاره باشگاه حضور داشتند! این همان درد دیرپا و همیشگی فوتبال ایران است که به هنگام جذب مربی هیچگاه طرح و برنامهای ندارد و بدون مطالعه و برنامهریزی و ایدهپردازی مربی جذب میکند. در حقیقت در فوتبال ایران میل و خواسته دلالان و اطرافیان همیشه نقش اول را ایفا میکند. حالا در این میان شاید کاملاً به طور اتفاقی نفراتی چون کالدرون یا استراماچونی گذرشان به ایران بیفتد و از قضا تأثیری روی فوتبال ایران داشته باشند.
اینکه از مربی خارجی چه میخواهیم و با او چه هدفی را دنبال میکنیم و افق دید ما در نهایت به کجا خیره شده، نکات مهمی هستند که هیچگاه در فوتبال ایران و توسط هیچ مدیری رعایت نشده. فرقی نمیکند این مدیر که باشد؛ آجورلو، فتحاللهزاده، مددی، افتخاری، افشارزاده یا حتی تاج. همه تنها یک فرمول ثابت و کلیشهای برای استخدام مربی خارجی دارند؛ اعتماد به اطرافیان و ایجنتها! آنهایی که نقشه راه را ترسیم کرده و برای فوتبال ایران تصمیمسازی میکنند. افرادی که تنها پارامتر مهم و کلیدی برایشان در این معامله، درصد سود است و هرگز به انگارههای فوتبالی اهمیتی نمیدهند. نتیجه این استراتژی همیشگی استخدام بینهایت مربی به دردنخور و بیمصرف بوده که در فوتبال ایران هیچ تأثیری که نگذاشتهاند، هیچ بلکه مایه خسران بودهاند و تنها چمدانها را پر کرده و با خوشبختی از ایران رفتهاند. تا زمانی که این استراتژی برقرار باشد، فوتبال ایران هیچ نفعی از حضور خارجیها نخواهد برد و جذب مربیان خارجی هرگز سودی به فوتبال ایران نمیرساند. حالا چه ساپینتو باشد، چه شفر و چه حتی استراماچونی.