سینا فتوت
روزنامهنگار
وقتی شیشه بشکند، خطرناکتر است. خرده شیشهها میتوانند دست هر کسی را ببُرَند و این سرنوشت منتظر افرادی است که قصد نزدیک شدن به خرده شیشهها را دارند. حالا اوضاع استقلال مانند شیشهای است که شکسته و هر قطعه از آن، بُرَنده است. هیچکس نمیتواند به راحتی به سمت این خرده شیشهها برود. وضعیت عجیبی است. باشگاه با انواع و اقسام مشکلات مواجه شده و این شرایط میتواند آبیها را به دورترین نقطه از صدر جدول برساند. آنها که تا همین چند هفته قبل، صدرنشین لیگ بودند، بعد از چند نتیجه ضعیف، حالا در حال عقبگرد هستند و با تمام انرژی مشغول سقوط به ردههای پایین. این استقلال، آن تیمی نیست که بتوان دوستش داشت. آن تیم قهرمان که باختن را با فرهاد مجیدی از یاد برده بود. وقتی فرهاد با مشت روی میز کوبید و جمله معروف «من به اینها نمیبازم» را به زبان آورد، خیلیها خندیدند اما تیمش بدون باخت، قهرمانی تاریخی را ساخت. حالا و یک فصل بعد، ساپینتو آمده تا از استقلال، یک شیر بی یال و اشکم بسازد. استقلال آسیبپذیر، بدون انگیزه و پر ایراد. تیمی که بیرون و داخل زمین، پر از دعوا و درگیری است. ساپینتو هم عوض شده. دیگر آن مربی محبوب ابتدای فصل نیست. او را وقتی دوست داشتیم که با مصاحبههایش به تیم انرژی میداد و رفتار جدیدی با بازیکنان را به نمایش گذاشت. این ساپینتو، غمگین، عصبانی و بدون ایدههای فنی است. هر تیمی میتواند با چند پاس کوتاه و بلند، دروازه تیم تحت هدایت ساپینتو را تهدید کند. همه بازیکنان او هم افت کردهاند و این شرایط، روی اعصاب هواداران است. نه! اینطور نمیشود ادامه داد. یا باید بادی بوزد و ابرهای دعوا و حاشیه را از آسمان کمپ استقلال دور کند، یا بعضیها با یک خداحافظی، وضعیت را تغییر بدهند!
گاهی اوقات یک پایان تلخ بهتر از تلخی بی پایان است. این تلخی حالا فضای استقلال را تلخ کرده. سایه های تردید از هر سو به سوی آبی ها هجوم میآورند. شایعات استخوان سوز کم کاری برخی از بازیکنان کیان استقلال را آزار می دهد و فضا را تلخ کرده. هوادار در روزهایی که سکوها خالیست حوالی کمپ حجازی حاضر می شود تا انتقادهایش را در قالب فریاد بیان کند. پیشکسوتان همیشه مدعی دوباره به خروش آمده اند و با زبانی تلخ به نیمکت حمله می کنند. هیات مدیره انتقاد نرم می کند تا زهر تلخی های پیرامون تیم گرفته شود. این تلخی ها آیا قرار است پایان پیدا کند؟