آیسان سعیدی
روزنامهنگار ورزشی
تمام شد. زودتر از حد تصور. جامی که برای درخشش در آن رؤیا میبافتیم و سرخوشانه آرزو داشتیم. رؤیا اما تا یک قدمی تعبیر رفت. این بار یک نیم قدم تا هاشور زدن آن باقی مانده بود اما باز هم نشد. نشد تا با حسرت نظارهگر درخشش چشم بادامیها در گروهی باشیم که غولها آن را محاصره کرده بودند. چشم بادامیها با اقتدار و صدرنشین صعود کردند و ما مثل همیشه بعد از پایان دور گروهی چمدان آرزوها را بستیم و به ایران بازگشتیم. یک قصه گس همیشگی که از جامی به جام دیگر تکرار میشود.
این بار برای رسیدن به آرزوها، سراغ یک مرد امتحان پس داده رفتیم و همه راهها را امتحان کردیم اما باز هم نشد. غریبه آشنا آمد اما او هم پس از دو ناکامی در کلمبیا و مصر بیحوصلهتر از آنی بود که برای ما یک تردستی تازه رو کند. او همان مسیری را رفت که پیش از این 8 سال از او دیده بودیم؛ یک محافظهکاری تمام عیار. آنچه آرزوهای ما را کشت.
حالا و پس از پایان جام جهانی، بحث قدیمی دوباره آغاز شده؛ پیرمرد پرتغالی بماند یا برود؟ برای پاسخ دادن به این پرسش کلیدی باید بسیاری از الزامات را در نظر گرفت و بررسی کرد و پس از آن به این پرسش کلیدی پاسخ قطعی داد. در ابتدا اگر بخواهیم کارنامه کیروش را در جام جهانی ارزیابی کنیم، بیتردید نمره مردودی میگیرد. یک شکست شرمآور برابر انگلیس و یک شکست تلخ برابر امریکایی که به وضوح از ما ضعیفتر بود و حذف از مرحله گروهی، قطعاً کارنامه موفقی نیست. اما همه ماجرا این نیست. در چرایی این ناکامی میتوان دلایل بسیاری را برشمرد که البته انگارههای فنی و اشتباهات تاکتیکی در آن سهم بسزایی دارد که تمام و کمال بهنام کیروش نوشته میشود اما این بدان معنا نیست که دلایل دیگر را به کناری نهاد و آنها را مؤثر ندانست. شاید اگر هر مربی دیگری هم به جای کیروش بود، با این همه حاشیه و فشار نتیجهای بهتر از این نمیتوانست بگیرد.
نکته بعدی اما به آینده بازمیگردد. اینکه بر فرض رفتن کی روش قرار است چه کسی جای او بنشیند؟ نقشه راه چیست؟ مربی ایرانی میخواهیم یا بهدنبال یک خارجی دیگر خواهیم رفت؟ پاسخ این پرسشها در حقیقت کلید جواب معادله اصلی است. ما یک بار پس از جدایی کیروش این مسیر را پیمودهایم و البته با یک اشتباه ویرانگر یک خسران بزرگ مالی گریبان ما را گرفته. یک انتخاب غلط کار را به جایی رساند که تیم ملی در لبه پرتگاه حذف از جام جهانی بود و بابت همین شاهکار حالا باید به یک شیاد بلژیکی غرامت 2 میلیون یورویی بپردازیم. بنابراین نقشه راه آینده تکلیف را روشن میکند.
اگر قرار است دوباره بعد از کیروش به مربی ایرانی برسیم و یا مربی خارجی بازنده و کلاهبردار را بیاوریم، قطعاً جدایی کیروش با همه مشکلات و ناکامیاش اشتباه است. اما اگر برای بعد از کیروش با یک فلسفه و یک استراتژی بهدنبال یک مربی خارجی باکیفیت و مؤلف برویم، درنگ جایز نیست. اگرچه در فدراسیون فعلی بعید به نظر میرسد کسی اهل فکر، مطالعه و استراتژی باشد!
کیروش بدون تاریخ، بدون امضا
سینا فتوت – دوحه
روزنامهنگار ورزشی
دوباره یک تورنمنت تمام شد و دوباره وارد یک سؤال تکراری شدیم؛ کیروش بماند یا برود؟ این سؤال، پشت سر خود هزاران تردید در پی دارد که پاسخ دادن به همه آنها، سختتر از کار کردن در معدن است. آنهایی که میگفتند اگر کیروش بازگردد، حتماً از این گروه آسان به دور بعدی صعود میکنیم، حالا کمتر به ما سر میزنند چون تردیدها برطرف شد و دیدیم که کیروش تفاوتی با گذشته ندارد. همان ترسها، همان تاکتیکها، همان بازیکنان و همان اشتباهات گذشته. آنهایی که امروز میگویند کیروش باید تا سال آینده و جام ملتها با ما بماند، احتمالاً نکته تاکتیکی جدیدی کشف کردهاند که جزئیاتش را به ما نمیگویند! هر چه هست، تیم ملی به یک خون تازه، بازیکنان جوان و جسور، حاشیه امن، حمایت کامل و روحیه جنگنده احتیاج دارد. تیم ملی نیازمند آن است که وقتی با برد – مساوی به دور بعدی میرسد، فقط گزینه کسب پیروزی را انتخاب کند نه اینکه برای یک امتیاز بجنگد. نتیجه بازی با امریکا، همین ترس و واهمه بیجهت بود. ترسی که ما را جلوی ژاپن در جام ملتها سکه یک پول کرد و مقابل پرتغال، کمرمان را شکست. کاش با واقعیتهای ادامه همکاری با کیروش هم مواجه شویم.