جاناتان ویلسون
روزنامهنگار
ای کاش جام جهانی فقط درباره فوتبال بود. هفته گذشته فیفا نامهای برای 32 تیم حاضر در مسابقات نوشت و از آنها خواست «روی فوتبال تمرکز کنند» و مطمئن شوند «به سمت دعواهای ایدئولوژیک یا سیاسی کشیده نشوند». این حرف قابل قبول است، به شرطی که شما یک زن، کارگر مهاجر، انسان باوجدان یا یکی از کسانی نباشید که جیانی اینفانتینو در مصاحبه ریاکارانهاش خودش را یکی از آنها دانست.
این همان رئیس فیفا است که امسال در اجلاس داووس حاضر بود و هفته گذشته در اجلاس گروه 20 در بالی خواهان آتشبس در اوکراین همزمان با جام جهانی شد؛ موضعی بیطرف و قابل تمجید، اگر شما مطلع نباشید که اوکراین به تازگی خرسون را پس گرفته، جریان جنگ به نفع آنهاست و هر توقفی به نفع روسیه و ولادیمیر پوتین خواهد بود. اینفانتینو کاملاً بهصورت اتفاقی در سال 2019 «نشان دوستی» از پوتین دریافت کرد، یک سال بعد از اینکه روسیه میزبان جام جهانی بود.
بیایید حرف او را بپذیریم و روی فوتبال تمرکز کنیم، موضوعی که به هر حال دلیل وجودی فیفا است، ولی تصور اینکه این مقامات در دلشان به فکر خیر فوتبال هستند، سادهلوحانه است. هر گروه تصمیمگیرندهای که به فکر فوتبال بود، تورنمنتی مثل یورو را برگزار نمیکرد که پاداش مضحک صعود برای سومین تیمهای برتر گروه را در نظر بگیرد. این یعنی تعداد زیادی از بازیها حساسیت کافی ندارند و تیمهایی که دیرتر بازی میکنند با اطلاع از نتایج بازیهای قبلی میدانند که با چه نتیجهای صعود میکنند. هنوز مشخص نیست که 48 تیم جام جهانی بعدی با چه فرمولی صعود میکنند، ولی به نظر نمیرسد که روش مناسبی وجود داشته باشد و احتمالاً باید در این دوره که هنوز فرمول ساده هشت گروه چهار تیمی برقرار است از آن لذت ببریم.
در یک دنیای ایدهآل تیمها میتوانستند هماهنگ و شاداب به جام جهانی قطر بروند. تیمها در پایان لیگهای داخلی تعطیلات کوتاهی داشتند و بعد از آن چند هفته میتوانستند برای رسیدن به سیستم ایدهآل تمرین کنند. بعضی از تیمها توانستند این کار را بکنند، ولی تمام بازیکنانی که در انگلیس، آلمان، ایتالیا، فرانسه، پرتغال و هلند بازی میکنند فقط یک هفته فرصت داشتند. واضح است که این زمان کافی نیست. هرگز فاصله بین فینال لیگ قهرمانان کمتر از 16 روز (معمولاً 20 تا 24 روز) نبوده است، یعنی بیشتر بازیکنان چهار هفته برای آمادهسازی وقت داشتند.
برای بیشتر تیمهایی که تابستان گذشته در یورو یا کوپا آمهریکا و در سالجاری در جام ملتهای آفریقا بازی کردند، این تورنمنتها حکم آمادهسازی را داشت، ولی تیمها بعد از آن فرصتی برای تجربه روشهای جدید یا اعمال تغییرات نداشتند. انگلیس هم مثل اکثر تیمهای اروپایی شش بازی آخرش در لیگ ملتهای اروپا بود که چهار تای آن در ماه ژوئن و در اوج خستگی بازیکنان در پایان فصل برگزار شد.
دو بازی آخر لیگ ملتهای اروپا در ماه سپتامبر حکم آمادهسازی برای جام جهانی را هم داشت. گرت ساوتگیت بهعنوان مثال سر این دوراهی بود که هری مگوایر افتکرده را دوباره تست کند یا گزینههایی را برای دفاع مرکزی سمت چپ بیازماید. او ترجیح داد پای بازیکنی که از قبل میشناخت بایستد و به همین خاطر فیکایو توموری و مارک گهی جایی در فهرست نهایی انگلیس ندارند، در حالی که مگوایر باوجود نمایشهای ضعیفش با منچستریونایتد خیالش بابت حضور در ترکیب اصلی راحت است.
ساوتگیت ترجیح میداد دو یا سه بازی دوستانه داشته باشد تا ایوان تونی یا جیمز مدیسون را در سیستم تیم ملی انگلیس ببیند، ولی بدون هیچ تستی اولی را خط زد و دومی را به قطر برد.
آیا این موضوع اهمیت دارد؟ برای تیمهایی که هماهنگی خوبی داشتند، شاید نه. آرژانتین قهرمان کوپا آمهریکا شد و روی همان موج ادامه خواهد داد. سنگال قهرمان جام ملتهای آفریقا شد و در چهار سال آینده با همان تیم پیش خواهد رفت. مصدومیتهای جووانی لوسلسو و سادیو مانه روی برنامههایشان تأثیر میگذارد، ولی آنها نقشه راه مشخصی دارند. ولی غنا بعد از جام ملتهای آفریقا کادر فنی جدیدی دارد و برای انتخاب فهرست نهایی تابستان امسال فقط یکی دو بازی دوستانه داشت.
جام ملتهای آفریقا نمونه خوبی از تأثیر زمان کم آمادهسازی روی کیفیت تورنمنت است. تیمها به خاطر تقویم فشرده و پروتکلهای کووید بیش از یک هفته فرصت آمادهسازی نداشتند و خیلی از آنها بدون تیم کامل تمرین کردند. تیمها در دور اول مسابقات با حداقل ریسک بازی کردند، ترجیح دادند عقب بنشینند و فرصتی برای نمایش تاکتیکهای هماهنگ نداشتند. میانگین گل زده این دور تنها 1/12 بود، در حالی که در ادامه تورنمنت به 2/06 رسید.
این نشانههایی است که فوتبال بینالمللی در حال حرکت به کدام سمت است. با یک نمایش نتیجهگرایانه و غیرجذاب که شامل فوتبال فشرده و استفاده از ضربات ایستگاهی یا نبوغ مهاجمان بود، پرتغال قهرمان یورو 2016 شد و فرانسه که به فینال این تورنمنت رسیده بود، دو سال بعد به قهرمانی جام جهانی 2018 رسید. ساوتگیت هم عموماً از همین مدل بازی که شامل پرسینگ محدودی است پیروی میکند.
بقیه مدعیان اما به نظر میرسد که از این روش عبور کردهاند. اسپانیا و آلمان و حتی برزیل و آرژانتین نوعی از پرسینگ را پیاده میکنند، هرچند احتمالاً به پیچیدگی تیمهای باشگاهی نباشد. شاید حافظه عضلات قوی باشد و آنها بتوانند این سبک را پیاده کنند، در غیر این صورت برتری با تیمهایی مثل انگلیس، فرانسه و پرتغال خواهد بود که از فوتبال کمانعطاف با بلوک دفاعی در عقب زمین استفاده میکنند.
نکته مهمتر از اینکه کدام سبک میتواند در جام جهانی موفقتر باشد، تأثیر تقویم مسابقات روی کیفیت آن است و شاید بتوان گفت که تحول فوتبال را به تعویق میاندازد. اگر از مسائل جدیتر بگذریم، فیفا در مدیریت و محافظت از فوتبال مردود شده است.
مترجم: آرمن ساروخانیان