سعید زاهدیان
روزنامه نگار
فوتبال ایران با مربی داخلی به المپیک نرفت، با مربی خارجی به المپیک نرسید و حالا بدون سرمربی سرنوشتی مبهم دارد؛ اما چرا همواره تیم امید در رسیدن به هدف با مشکل مواجه شده است؟ در شرایطی که تیم فعلی سرمربی ندارد و قرارداد مهدویکیا به پایان رسیده، با حکم مهدی تاج، مهران فرقانی سرپرست تیم امید شد. به بهانه اوضاع آشفته این تیم، بد نیست نگاهی به ادوار گذشته و ناکامیهای قبلی بیندازیم تا دریابیم که این تیم خوشبخت میشود یا به سرنوشت تیمهای گذشته مبتلا خواهد شد.
تیم امید ایران در مقدماتی المپیک ۲۰۰۴ آتن با نسل طلایی متشکل از رحمتی، نکونام، نویدکیا، جباری، کعبی، برهانی، اکبرپور، مبعلی، کاظمیان، معدنچی، علوی، ستار زارع، امیرحسین صادقی، طالبلو، کاملی مفرد، بداوی، شجاعی و خیلیهای دیگر که اغلبشان به تیم ملی بزرگسالان دعوت میشدند، ناکام مطلق بود. از آن تیم، مصدومیت نویدکیا از ناحیه رباط صلیبی در بازی تشریفاتی آخر مقابل کرهجنوبی یا حاشیههای اردو- ماجرای تاس ریختن که در برنامه ۹۰ باعث مشاجره مایلیکهن و فدراسیون فوتبال شد و نداشتن غذای مناسب درکشور چین- ته ذهن ما به یادگار مانده است.
در تمام ادوار همکاری خوبی میان کمیته ملی المپیک و فدراسیون فوتبال شکل نگرفته و برای این دو نهاد که متولیان اصلی تیم امید هستند، هیچگاه حضور فوتبال در المپیک اولویت نبوده و نیست. از یاد نمیبریم صالحی امیری ابتدای کارش درکمیته المپیک در پاسخ به این سؤال که برنامه او برای تیم فوتبال چیست، بسیار واضح و شفاف اعلام کرد: «کمیته بینالمللی المپیک هم چندان علاقهمند به فوتبال نیست و ما نیز همسو با سیاستهای آنها در ورزش عمل میکنیم.»
از سوی دیگر همواره باشگاههای ایرانی بازیکنان خود را بدون چالش و حاشیه در اختیار تیم امید قرار نمیدهند. از یاد نبردهایم که فیروز کریمی بهدلیل اختلاف شخصی با مایلیکهن اجازه نداد خسرو حیدری و مجتبی جباری به اردوی تیم امید در مقدماتی المپیک ۲۰۰۴ آتن بروند. همان دوره مصطفی آجورلو مدیرعامل پاس بعد از اختلاف با دادکان، محمد نصرتی، برهانی، نکونام و هادی شکوری را برای مدتی از حضور در تیم امید منع کرد.
محمد خاکپور، از ابتدا سردار آزمون، جهانبخش و عزت الهی را نداشت چون کارلوس کیروش رابطه حسنهای با تیم امید و مربیانی که بعد از نلو وینگادا آمدند، نداشت. این نسل خوب هم که اخباری، حسین کنعانی، چشمی، ارسلان مطهری، محمد دانشگر، میلاد محمدی، فرشید اسماعیلی، محسن کریمی و مهدی ترابی را در اختیار داشت، شاید با حضور آزمون و جهانبخش مقابل ژاپن پیروز میشد و به این دایره حسرت پایان میداد اما از آن تیم هم جز افسوس چیزی نماند. یا تیم منصوریان بهدلیل استفاده از بازیکن دو اخطاره و محروم مقابل عراق بازنده شد. کامیابینیای محروم در آن مسابقه فقط 30 دقیقه بازی کرد و کادرفنی و سرپرست تیم که در جریان محرومیت او نبودند، هیچگاه بابت این اشتباه مواخذه هم نشدند؛ بلکه ارتقا یافتند! سرپرست آن تیم چه کسی بود؟ سرپرست دبیرکل فعلی فدراسیون فوتبال یعنی آقای پرهیزگار.
فوتبال ایران در رده نوجوانان و جوانان گهگاه موفقیتهایی داشته که دلایل روشنی دارد. در تمام دنیا رویکرد مربیان به تیم نوجوانان، توجه به زندگی اجتماعی، آموزش کار گروهی و آموختن مهارتهای ابتدایی فوتبال و زندگی دور از خانواده است. اما در ایران بهدلیل رویکرد نتیجهگرایانه در رده پایه، از بچهها بولدوزر میسازیم و با بدنسازی قوی و سنگین مقابل رقبای آسیایی گهگاه نتیجه گرفتهایم.
اما در رده جوانان کار متفاوت میشود؛ بازیکنان جوان کره، ژاپن، استرالیا در تیم بزرگسالان با مربیان بهتر کار میکنند و باشگاههای ژاپنی و کرهای برای ساختن و ترانسفر بازیکن برنامه دارند ولی باشگاههای ما به بازیکن جوان فرصت نمیدهند، چون پول دولتی هیچ مدیری را به فکر درآمدزایی نمیاندازد.
رقبای ما وقتی به سطح امید میرسند در تیمهای بزرگ جی لیگ و کی لیگ بازی میکنند اما مهدی طارمی ما در ۲۶ سالگی تازه به اروپا میرود.
در فوتبال روز دنیا امثال ساکا، سانچو، آنسو فاتی، بلینگهام، فران تورس پدری، گابی، کاماوینگا رودریگو وینیسیوس در باشگاهها ستاره میشوند اما محمد امین حزباوی ستاره تیم جوانان و امید که هفته گذشته از سوی کیروش به تیم بزرگسالان دعوت شد، چرا تا هفته دهم تنها باید ۱۰دقیقه برای فولاد بازی کرده باشد؟ این نکته را فراموش نکنیم که فولاد نسبت به سایر باشگاهها، اهمیت بیشتری برای تیمهای پایه قائل است.
با نگاهی به ادوار اخیر و اتفاقات جاری در فوتبال ایران، پس بیراه نیست اگر بگوییم که با مورینیو و گواردیولا هم صعود ما به المپیک بعید است.