سام ستارزاده
روزنامه نگار
فارغ از تمامی بحثهای فنی ممکن و تمام نتایجی که روی کاغذ ثبت میشوند تا عملکرد یک سرمربی را روی کفه ترازو بگذارند، جواد نکونام از نظر حرفهایگری یک شخصیت منحصر به فرد در بازار سرمربیان داخلی بهشمار میرود. رعایت اصول و چهارچوبهای حرفهای در فوتبال ایران شاید در تئوری ساده بهنظر برسد، اما در عمل، گاهی نیازمند گرفتن تصمیمات دشواری نظیر پسزدن پیشنهادهای وسوسهکننده است. در بازاری که سرمربیانش برای تصاحب یک نیمکت لیگبرتری حتی گهگاهی دست به اقدامات غیرفوتبالی و غیرحرفهای هم میزنند، نکونام جرأت رد کردن پیشنهاد دستیاری کارلوس کیروش در تیم ملی و جانشینی فرهاد مجیدی در استقلال را از خود نشان داده است.
فلسفه بزرگ جواد لالیگایی در انتخاب تیم، ساده است؛ وی در محیطی که ساختار مدیریتی و فنی آن تعریف نشده باشد، برای کوتاهمدت و درازمدت هدفگذاری روشنی نکرده باشد و امکانات لازم برای رسیدن به هدفهای تعیینشده را فراهم نکرده باشد، حاضر به فعالیت نیست. نکونام در لیگ بیستم از این فلسفه خود کوتاه نیامد و وقتی آیندهای برای خود در استقلال تحت مدیریت احمد مددی متصور نشد، قید سرمربیگری در جمع آبیهای پایتخت را زد و در فولادی که با سعید آذری چشمانداز چهار ساله خود را تعیین کرده بود، ماند. نکونام امسال شجاعانه قید پیوستن به استقلال و تیمملی را زد و این تصمیمش، جز احترام به فلسفه کاری خود و البته، احترام به پروژه نیمهکارهاش با فولاد که باید در لیگ قهرمانان آسیا به سرانجام برسد، نبود. هرچند فشار برای پذیرفتن دستیاری کیروش چه بهجای سرمربیگری در فولاد و چه در کنار آن بهطرزی غیرعادی تمرکز فولاد نکونام را چند هفتهای از هدفهای بلندپروازانه خوزستانیها دور کرد، اما نکونام با اعلام رسمی موضعش، وفاداریاش به قرارداد با فولاد را ثابت کرد؛ ویژگی که در فوتبال روز کشورمان کمیاب است. شاید فولاد نکونام نتواند بهسادگی از بحران مقطعی که گریبانش را گرفته خارج شود، ولی بیشک تصمیم حرفهای نکو در ذهن فولادیها نقشی زیبا از خود برجای خواهد گذاشت.