علی فتحاللهزاده در چهارمین مقطع مدیرعاملیاش در استقلال همان نشان داده است که در مقاطع قبلی بود؛ مردی با وعدههای شیرین، مجهز به سلاحهای دلسوزی و پرکاری صاحب قوه جذب مخاطبان ولی بیبهره از القای این نکته به مخاطبانش که تمامی حرفهای او باید جدی انگاشته شود.
مهم نیست که فتحاللهزاده مدرک دکترایی را که مدعی داشتن آن است، واقعاً دارد یا خیر ولی این مسأله از کمال اهمیت برخوردار است که او چه کاراییهای تازه، کدام علوم نوین و کدامین روشهای به روز شده را برای اداره نهاد حساسی دارد که باز به دست وی سپردهاند. اگر او آمده است که با همان روشهای قدیمیاش و زبان شیرین و استعدادش در ربودن دل مخاطبان فقط کارها را به طور مقطعی راه بیندازد و روز به روز جلو برود و طرح کارآمد درازمدتی ندارد، اینها برای دوره جدید زمامداری او کفایت نمیکنند. وی میگوید هیچ پولی در بساط باشگاه نیست و باید در به در بگردد تا پول هنگفتی را بیابد که باید در کوتاهترین زمان ممکن به خیل طلبکاران خارجی «آبیها» به سرکردگی آندرهآ استراماچونی ایتالیایی بپردازد و از این طریق فیفا را از اعمال مجازاتهای تازه و سنگینتر برای استقلال باز دارد ولی حرفهای دیگرش نشان میدهد که او حتی از شرایط یکی دو ماه بعد استقلال بیخبر است و طرحهای مشخص و مؤثری برای ترسیم آن ندارد. مشکلساز اصلی برای سرخابیها در سالیان معاصر به واقع سران ورزش بودهاند که هرگز اجازه ندادهاند تکلیف آنها به طور قطعی و نهایی روشن شود و به شکلی کامل و واقعی خصوصی شوند و یا دولتی باقی بمانند. بنابراین اگر روند فعلی خصوصیسازی باشگاه را هم روال ناکارآمدی بینگاریم و حداقل توقع از مدیران منصوب شده توسط سران ورزش برای گرداندن دو باشگاه ترسیم خط مشیهای درازمدت، به روز آمد و مبتنی بر سیاستگذاریهای مؤثر اقتصادی است، با پول جور کردنهای روزانه و من بمیرم تو بمیری که از روشهای کهن و کم اثر شده است، میتوان امورات استقلال را در قرن تازهای که فقط دو سال از شروع آن میگذرد اداره کرد. متأسفانه فتحاللهزاده باز هم با رویکرد به همین روشها و از این دست گرفتن و با آن دادن به صحنه اداره باشگاه استقلال بازگشت و بنابراین اگر هم هر روز گوشهای از کار را بگیرد و قسمتی کوچک از انبوه نیازهای استقلال را تأمین کند. در درازمدت هیچ بهرهای به این باشگاه نخواهد رساند. حاجی فتحالله میتواند با حرفهای سرگرم کنندهاش درباره جذب لیونل مسی هواداران را هیجانزده کند و شنوندههای عادی را به خنده وادارد اما حاصل نهایی این روشها در عصری که استقلال هم مثل پرسپولیس همچنان دولتی است (و نه خصوصی) بر جای ماندن باشگاهی است که در زمان جدایی مجدد فتحاللهزاده باز به زمین و زمان بدهکار خواهد بود. این بار ضمانتی هم در کار نخواهد بود که بهانههای همیشگی فتحاللهزاده برای این بدهکاریها موجه جلوه کند و این حرف پذیرفته شود که «شما هم مثل من جام پشت جام برای باشگاه فتح کنید ولی انبوهی از بدهیها را به جا بگذارید.»