سام ستارزاده
روزنامهنگار ورزشی
دنبالکردن آوردگاههای بزرگ فوتبال جهان، نهتنها زمانی ایدهآل برای لذتبردن از رویارویی ستارگان بزرگ فوتبال در مستطیل سبز، بلکه فرصتی بینظیر برای آشنا شدن با سازوکار اقتصادی این ورزش در عصر حاضر است. ما در جامجهانی پیشرو، ردپای ۲۳ اسپانسر از ۵ قاره را نهتنها در پخش زنده بازیها، بلکه در جوایزی نظیر بهترین بازیکن زمین، توپ و دستکش طلایی و بودجه ۷۰۰ میلیون دلاری برای پاداش به تیمهای حاضر در جامجهانی که ۵۰ میلیون آن متعلق به قهرمان تورنمنت است، میتوانیم ببینیم.
از اواخر دهه ۷۰ میلادی، سرازیر شدن اسپانسرهای گوناگون نظیر شرکتهای تولید مواد غذایی، ساعت، تنباکو و لوازم فیلمبرداری، موجب افزایش حیرتآور توجهات به مسابقات جامجهانی شدهاند؛ به گونهای که برآوردها حاکی از تماشای فینال جامجهانی ۲۰۰۶ توسط بیش از ۱۱ درصد مردم جهان بود. نگاهکردن به این آمار، ما را به این فکر درباره جایگاه این اسپانسرها در مسابقات داخلی کشورمان فرو میبرد.
اسپانسرهایی نظیر ایرانسل که لوگوی آنها در مسابقات لیگ برتر بهوفور دیده میشود، از چه جوایزی در انتهای بازی یا فصل حمایت میکنند؟ چرا از محل درآمد این اسپانسرها پاداشی برای کسب رتبههای بالا در لیگ یا شرکت در آن به تیمهای لیگبرتری اختصاص نمییابد؟ اسپانسرهای لیگ چه میزان درآمدی در اختیار فوتبال ایران میگذارند؟ و از هر سؤالی مهمتر، چرا معمولاً جامعه فوتبال با پاسخهای شفاف چنین سؤالهایی مواجه نیست؟
شاید طعنهآمیزترین حقیقت در مورد وضعیت اقتصادی فاجعهبار فوتبالمان همین موضوع باشد که ما برای تأمین منابع مالی خود قویاً چشم به درآمدی داریم که از طریق حضور در جامجهانی نصیبمان میشود؛ درآمدی که البته تحریمها میتوانند مانع رسیدن آن به چرخه فوتبالمان شوند. آنچه نگاه دقیقتر به سازوکار اقتصادی جامجهانی به ما یادآوری میکند، این است که جای ایدهپردازی اقتصادی در سازمان لیگ و فدراسیون تا چه اندازه خالی است. از عدم ورود اسپانسرهای خارجی به فوتبال ایران که دلایل آن به تحریم محدود نمیشود بگذریم. اینکه نزدیک به سه دهه است که برای پیادهسازی ساختاری مشابه جهت درآمدزایی از طریق اسپانسرهای داخلی تلاش قابلتوجهی صورت نمیگیرد، عیب بزرگ فوتبال ایران است و عامل شنیدن مکرر این جمله: «دستمزد یک بازیکن یک تیم عربی از کل بودجه باشگاه ما بیشتر است.»