آرمن ساروخانیان
خبرنگار
اولین و آخرین بازی هفته هشتم لیگ برتر با تساوی بدون گل به پایان رسید. اگر تساوی بدون گل نساجی و ذوبآهن غیرعادی نبود، بازی کمحادثه سپاهان و پرسپولیس، دو مدعی قهرمانی همه را ناامید کرد. لیگ بیست و دوم با میانگین 75/1 گل در هر بازی یکی از کمگلترین لیگهای دنیاست. میانگین گل در لیگهای اروپایی بالاتر از دو گل است و این عدد برای فصل جاری لیگ برتر انگلیس حتی به عدد 09/3 رسیده. فقر گل با بررسی نتایج لیگ برتر هم آشکار میشود. تا پایان هفته هشتم، بیشترین نتیجه ثبت شده تساوی بدون گل است. 17 بازی لیگ بیست و دوم یا به عبارت دیگر 98/26 درصد مسابقات با تساوی بدون گل به پایان رسیده. ضعف فنی بازیکنان، مشکلات تاکتیکی و کیفیت پایین زمین بعضی ورزشگاهها در آمار پایین گل زده مؤثر بوده، ولی مهمترین نکته محافظهکاری بیشتر مربیان است که تیمهایشان را برای نباختن به زمین میفرستند و برای گل زدن امیدشان به اتفاقات بازی است.
تساوی ذوبآهن برابر نساجی هفتمین تساوی این تیم در 8 بازی است. نیمی از بازیهای این تیم با تساوی بدون گل به پایان رسیده و تنها برد این تیم با حداقل گل مقابل پیکان بوده.
ذوبآهن در کنار فولاد و مس رفسنجان تنها تیمهای بدون شکست لیگ هستند، ولی بیشتر بازیهایشان با تساوی به پایان رسیده. بعد از ذوبآهن که با 7 تساوی رکورددار است، مس رفسنجان و فولاد به ترتیب 6 و 5 تساوی دارند و با وجود حفظ روند شکستناپذیری جایی در جمع تیمهای بالای جدول ندارند.
تارتار بعد از تساوی تیمش مقابل نساجی که یکی از بازیهای خستهکننده پرشمار لیگ بود، در دفاع از عملکرد تیمش گفت: «ما با توجه به بودجهمان یک جایگاه مناسب میخواهیم که هم سال قبل و هم امسال به آن دست پیدا کردیم. من سبک خودم را دارم و در عین حال به سبک باقی تیمها احترام میگذارم. ما ضمن تقویت ساختار دفاعی خوبمان، موقعیت هم ایجاد میکنیم. این هم یک سبک است و باید به آن احترام گذاشته شود.»
بیتوجهی به علایق تماشاگران
دفاع از این سبک خنثی و نتیجهگرایانه که آرام آرام فراگیر میشود، گمشده بزرگ لیگ یعنی هوادار و تماشاگر را یادآوری میکند.
سالهاست که فوتبال ایران در اختیار تیمهای دولتی و صنعتی نوظهور قرار گرفته که بدون پشتوانه اجتماعی قدم به لیگ برتر و لیگ یک گذاشتهاند و نه برای هواداران که برای خواستههای مدیران بازی میکنند. مربیانی که تیمشان را در برابر سکوهای خالی به زمین میفرستند به هیچ هواداری پاسخگو نیستند و توجهشان فقط به نتایج است، چرا که ماندن یا رفتنشان تنها به عدد داخل ستون امتیازات بستگی دارد.
بازیهای لیگ برتر انگلیس تهاجمی و پرگل است، چون باشگاهها و مربیان میدانند که باید مطابق میل هواداران و بینندگان تلویزیونی که آبونمان ماهانه میپردازند، پیش بروند. آنها بابت همین رویکرد بیشترین بیننده تلویزیونی در سراسر جهان را دارند و طرفداران تیمهای انگلیسی در قاره امریکا، ایران یا خاور دور برنامه روزانهشان را طوری تنظیم میکنند که بتوانند مهمترین بازیهای هفته را ببینند.
آفت فوتبال دولتی
تارتار معتقد است که باید به سبک بازیاش احترام بگذارند، ولی از این نکته غافل است که ذوبآهن قبل از اینکه با خواستههای او یا مدیران باشگاه هماهنگ شود، باید طوری بازی کند که بینندگان تلویزیونی از دیدن بازیاش به هیجان بیایند و لذت ببرند.
باشگاهها چند سال است که به صداوسیما برای پرداخت نشدن حق پخش تلویزیونی اعتراض میکنند، ولی به کیفیت محصولی که قرار است بابتش پولی پرداخته شود، توجهی ندارند. بینندگان تلویزیونی که دو ساعت از وقت آخر هفتهشان را برای تماشای هر بازی لیگ برتر پای تلویزیون میگذارند، حق دارند که از تماشای این فوتبال لذت ببرند، نه اینکه بعد از تماشای بازی احساس پشیمانی کنند.
در معادلات مربیانی که تیمشان را صرفاً برای نباختن به زمین میفرستند و آمار مساویها و بازیهای کمگل لیگ را بالا میبرند، هواداران، بینندگان تلویزیونی و لذت تماشای فوتبال جایی ندارد. در یک اکوسیستم طبیعی فوتبال چنین تفکری محکوم به حذف و نابودی است، ولی تا زمانی که فوتبال ایران از بودجه دولتی تغذیه میکند، این مربیان میتوانند بر خلاف جهت جریان رایج فوتبال جهان پیش بروند.