سام ستارزاده
روزنامهنگار
یکی از حماسیترین خاطراتی که کارلوس کیروش در دوره اول سرمربیگریاش در تیمملی بهجای گذاشت، در سئول و پیش از رویارویی سرنوشــــــــــــــتساز ایران و کـــــــــره جنوبی در مقدمــــــــــــاتی جامجهانی ۲۰۱۴ رقم خــــــــــــورد. مجادله لفظیکیروش و چوی کانگ هی، سرمربی وقت چشمبادامیها که سه سال بعد مربی سال آسیا نیز لقب گرفت، آتش ایران-کره به یادماندنی آن سال را از کنفرانس مطبوعاتی پیش از بازی افروخت.
پیش از بازی اصلی در مستطیل سبز، چوی کانگ بازی روانی را با آرزوی صعود برای ازبکستان (بهجای ایران) و اعلام نفرت از کشورمان آغاز کرد؛ اما این جمله «برای چوی کانگ پیراهن ازبکستان را میخرم» کیروش و از آن زیباتر، مشتهای گرهکرده وی در انتهای بازی بود که در کنار گل خاطرهانگیز رضا قوچاننژاد، در برگ تاریخ فوتبالمان ثبت شد.
حتی اگر شما سیکیو را از لحاظ فنی قبول نداشته باشید و سبک بازی تیمهایش را نپسندید، به احتمال قوی وی را یک استاد ماهر در جنگهای روانی میدانید. ژوزه مورینیو جمله معروفی دارد که میگوید «وقتی من به کنفرانس مطبوعاتی پیش از یک بازی قدم میگذارم، احساس میکنم که آن بازی آغاز شدهاست». کارلوس کیروش از جنبه روانشناسی شباهت زیادی به هموطن مشهور خود دارد و این توانایی خود را در مصاحبههایش بهعنوان سرمربی تیمملی بارها بهنمایش گذاشته است. از این جهت که بعد روانی رویارویی یوزهای پارسی با انگلیس و امریکا از بعد فنی آن نیز بیشتر میتواند باشد، کارلوس کیروش میتواند یک انتخاب مثبت و تأثیرگذار تلقیشود. واکنش دراگان اسکوچیچ به تیتر مشهور و طعنهآمیز روزنامه سان را به یاد داریم. هر چند آن واکنش تا حدی سازنده بود، اما قابل مقایسه با انگیزه و اعتمادبهنفسی که کیروش با تکیه بر شخصیت کاریزماتیکش در جنگهای روانی شدید به شاگردانش تزریق میکرد، نبود. اگر فرصت اندک تیمهای ملی جهت آمادهسازی برای جامجهانی را هم در نظر بگیریم، میتوانیم قبول کنیم که ما در این مقطع و با توجه به رقبایمان، بیشتر از یک مغز متفکر تاکتیکی، به یک روانشناس فوتبالی نیاز داشتیم؛ کسی که پیشتر توانسته ملیپوشان را برای رقابت پایاپای با اسپانیا و پرتغال بشوراند و خاطره چوی کانگ را برای ما بر جای بگذارد.