آیسان سعیدی
روزنامهنگار ورزشی
بلگراد سرزمین دفن آرزوها بود. سرزمینی که قرار بود ایستگاه خوشبختی باشد اما با شوربختی به پایان رسید. سرزمین نفرین زدهای که در آن تنها ناکامی درو کردیم.
نه! برهوت را پایانی نبود. در کویر بلگراد قرار نبود کشتی فرنگی، طلا درو کند. پیش از آغاز رقابتها همه چشم به درخشش سردارانش داشتند تا طلا خوشهچین کنند، اما ستارههای کشتی فرنگی یکی پس از دیگری به خاک افتادند تا در حسرت طلا باقی بمانیم.
۲ نقره و یک برنز بدرنگ، تنها دستاورد تیم ایران از صربستان بود تا یکی از بدترین نتایج تاریخ را کسب کنیم. تیمی که در تاریخ نزدیک و پس از رنسانس کشتی فرنگی، در میادین جهانی حداقل یک طلا را دشت کرده بود، اما در بلگراد نفرینشده با همه ستارههای ریز و درشت از چنگ زدن به یک طلا هم محروم ماند.
در این ناکامی بیسابقه، دلایل متعددی را میتوان ردیف کرد و برشمرد، اما بیتردید مشکلات فنی در سرلیست قرار میگیرد.
ضعف کوچینگ و پیوستهای آن از آنالیز تا بدنسازی، تمرینزدگی و... از مجموعه دلایلی هستند که هر کدام در ناکامی فرنگیکاران نقش ویژهای دارند و این پکیج تأثیرگذار ناکامی، جملگی به کادر فنی بازمیگردد. کادری که ژنرال آن محمد بناست. ژنرالی که قطعاً معمار نوین کشتی فرنگی ایران بوده اما حالا با این ناکامی، شمشیر انتقادات برای او آخته شدهاند. بنا در پایان مسابقات به شکل تلویحی از خداحافظی گفت. آنچه قابل پیشبینی به نظر میرسید. ناکامی تیم ملی کشتی فرنگی همه را سرخورده کرده اما فراموش کردن آنچه بنا ساخته، یک بیمعرفتی محض است. حتی اگر این بنا اشکالاتی داشته و از چشم افتاده باشد، باز هم نقش معمار آن را نباید نادیده گرفت. همانطور که اشکالات را باید دید و برطرف کرد.
اگر اتفاق خاصی رخ ندهد میتوان کرد.