میعاد نیک
روزنامه نگار
نه؛ تو دیگر هیچ شباهتی به آن آقای همیشه خاصِ کشتی فرنگی ایران نداری. از آن شیر درندهخو و بیرحم مقابل روسها، آذریها، ارمنیها و صربها، حالا فقط شیری بییال و کوپال مانده که به حسرت خوردن عادت کرده و با ناامیدی همنشین شده. شبیه به المپیک نحس ۲۰۱۶ ریو شدهای آقای بنا. بیرمقی صورتات که از نتایج افتضاح شاگردانت روی تشک قهرمانی جهان نشأت گرفته، تو را تبدیل به پیرمردی خسته کرده که انگار پزشکها از او قطع امید کردهاند و هیچ راه فراری هم برایش باقی نمانده.
پسرانت یکی یکی روی تشک نحس بلگراد پَرپَر زدهاند و تو کاری از دستت برنیامده. در غیاب روسها باید تیم ملی ایران را قهرمان جهان میکردی اما حالا حتی از سکوی سومی هم دور ماندهای. عقبگرد کردهای آقای بنا، اُفت کردهای آقای خاص.
همیشه تعصب شاگردانت را کشیدهای و حتماً تمام استخوانهایت با خاک شدن گراییها و نجاتی و دادمرز و محسننژاد و مختاری به یکباره خُرد شده اما تو امسال یک بحران دیگر هم داشتی؛ بحرانی به اسم علی ارسلان که خودت برای خودت ساختهای. همهجا پُر شده از مصاحبهات علیه ارسلان، علیه کسی که مدال او را بیارزش خواندهای، کسی که او را در حد مدال جهانی ندیدهای، کسی که حالا قهرمان جهان شده و تو شرط کرده بودی استعفا بدهی. چه قمار بدی کردی آقای مربی. دورهات شاید هنوز نه ولی استراتژی مربیگریات دیگر تمام و قدیمی شده سرمربی. سلطهات بر کشتی فرنگی جهان دیگر پایان یافته و از تاج و تخت به زیر افتادهای. انتقادها علیه تو زیاد شده آقای خاص؛ تو دیگر در نگاه مردم ایران خاص نیستی. تو را عادت نداریم این شکلی ببینیم سرمربی؛ تو را همیشه با شوخیهایت بهیاد داشتهایم، با لحن جالب صدایت که با نزدیکتر شدن به مسابقات جهانی یا المپیک، رفته رفته مضطرب و عصبیتر میشد. ما از این محمد بنایی که الان هستی، هیچ شناختی نداریم.