printlogo


کد خبر: 255564تاریخ: 1401/6/28 00:00
رونالدوی اصلی؛ رونالدوی چاق و ستاره‌ای که باید عاشقش باشیم
افســــــــانه یــــــک پـــــــــدیـــــــــده


سید علی بلندنظر
روزنامه‌نگار

 در دهه 90 پسری از بنتو ریبیرو پیدا شد که اروپا را مبهوت کرد و بهترین مهاجم دوران مدرن فوتبال شد. در آوریل 2008، یک نفر را به اتهام تهدید سه زن به پلیس ریودوژانیرو معرفی کردند و اگرچه او تبرئه شد اما همین اتهام برایش خیلی گران تمام شد چون قراردادهای تجاری‌اش به ارزش 8/4 میلیون دلار فسخ شد، همسرش برای مدتی او را ترک کرد و رسانه‌های برزیل به‌شدت از او انتقاد کردند. برای هوادارانش البته اهمیتی نداشت چون فقط می‌خواستند زودتر از جراحی زانو ریکاوری شود و پیراهن تیم باشگاهی‌اش در برزیل را بپوشد.
آن مرد، رونالدو لوییز نازاریو دلیما بود که به پدیده، رونالدوی اصلی یا از نظر برخی به رونالدوی چاق مشهور است؛ بهترین مهاجم عصر جدید فوتبال که سه جایزه بازیکن سال فیفا، دو توپ طلا و بیش از 400 گل در کارنامه‌اش دیده می‌شود.
ما البته لحظات بزرگ او را به یاد داریم، آن گل استثنایی برای بارسلونا، اشک‌هایش در فینال جام جهانی 1998 که به نمایش خارق‌العاده چهار سال بعد منجر شد. هت‌تریک او در اولدترافورد و تشویق ایستاده هواداران و قهرمانی جام یوفا با اینتر. زمان گذشته و از دوران حرفه‌ای درخشان او مجموعه‌ای از ویدیوهای یوتیوب باقی مانده اما نباید فراموش کنیم او هیجان‌انگیزترین فوتبالیست 25 سال گذشته است که هر وقت به زمین می‌آمد لذتی کودکانه داشت و این چیزی است که امروز نایاب شده.
 رونالدو در تمام ششصد و چند بازی‌اش مثل کودکی بود که برای اولین بار آب می‌بیند و می‌خواهد سرش را در آن فرو کند، شما هم هر چقدر می‌خواهید برایش سوت بزنید، او کار خودش را می‌کند و لذت می‌برد. حتی در اواخر دوران بازی‌اش که وضع مالی خوب و زانوهای بدی داشت، مشتاق بازی بود.

 جام جهانی 1994
تیم قهرمان برزیل در جام جهانی 1994 ترکیب عجیبی بود. دونگا با آن تکل‌های کارساز و فوتبال ساده‌اش، برانکو با آن ضربات از 40 متری و روماریو، سلطان محوطه جریمه و در این تیم رونالدو به دنیا لبخند زد. دقایقی بعد از به آسمان رفتن پنالتی روبرتو باجو، یک پسر 17 ساله جام قهرمانی جهان را لمس کرد. گزارشگر امریکایی می‌گفت: «این هم شماره 20، رونالدوی شگفت‌انگیز. او را ندیده‌ایم اما می‌گویند بازیکن خاصی است.»
در 14 ماه منتهی به جام جهانی امریکا، رونالدو در 47 بازی برای کروزیرو 44 گل زد. این گل‌ها را ببینید، پرتره زیبایی از یک هنرمند جوان هستند، ترکه‌ای و سرتراشیده که مدافعان برزیلی را سرگردان می‌کند. در نوامبر 1993 رونالدو با زدن پنج گل در برد 6 بر صفر تیمش مقابل باهیا به شهرت رسید. چند ماه بعد در بازی کوپالیبرتادورس با بوکا جونیورز سختی‌های یک پسر 17 ساله به اوج رسید. در بازی رفت در لابومبونرا تیم سزار لوییس منوتی او را نشان کرده بود با همان خشونت رایج در امریکای جنوبی اما برای انتقام زیاد صبر نکرد. سه هفته بعد در بازی برگشت در آوریل 1994 توپی را در فاصله 50 متری دروازه میهمان گرفت و با عبور از سه مدافع و دروازه‌بان حریف گل زد، گلی که بعدها خیلی تکرار شد و او را در فهرست برزیل در جام جهانی 1994 قرار داد و استعدادیاب‌های اروپایی به دنبالش افتادند.

 سرنوشت متفاوت
اگر او در جام جهانی بازی می‌کرد شاید سرنوشت متفاوتی برایش رقم می‌خورد. سر الکس فرگوسن تازگی‌ها گفته می‌خواسته او را به اولدترافورد بیاورد اما نخواسته درگیر ماجراهای اجازه کار در انگلیس شود. تصور کنید تیمی که رونالدو در نوک حمله‌اش باشد و رایان گیگز و اریک کانتونا تغذیه‌اش کنند. لویی فان‌خال هم می‌خواست او را به آژاکس ببرد تا جای پاتریک کلایورت و نوانکو کانو را بگیرد اما به توصیه روماریو، به پی‌اس‌وی آیندهوون رفت با 83/3 میلیون پوند به همان اندازه‌ای که لیورپول برای فیل باب پول داد.
در پیروزی 5 بر 4 پی‌اس‌وی مقابل بایرلورکوزن در جام یوفا سه گل زد و برای نخستین بار به هواداران اروپایی معرفی شد. این بازی را نگاه کنید، کار هیچ نوجوانی نیست بخصوص که یک ماه از آمدنش به اروپا بیشتر نگذشته و هیچ یک از حرف‌های هم‌تیمی‌ها را نمی‌فهمد. فصل با 35 گل در 36 بازی در رقابت‌های مختلف به پایان رسید اما یکی از بازی‌های خاطره‌انگیز او در آن فصل مقابل آژاکس بود که تیمش 4 بر یک باخت و او موفق به گلزنی نشد. فان درسار، رایزیگر، بلیند، رایکارد و دی بوئر شاید بهترین خط دفاعی تاریخ باشگاه را تشکیل داده بودند و تیم پایتخت بدون شکست قهرمان شد اما جوان قرمز و سفیدپوشی روی یک صحنه چهار ستاره جهانی را به حیرت وا داشت. ابتدا مایکل رایزیگر، بعد رایکارد، بعد دی بوئر و در آخر ادگار داویدز. اگر واکنش در کلاس جهانی ادوین بزرگ نبود، بازی عالی رونالدو با یک گل تکمیل می‌شد.

 یک فصل استثنایی
به دلایل مختلف فصل دومش در پی‌اس‌وی با موفقیت کمتری همراه بود اگرچه در 21 بازی 19 گل زد و قهرمانی جام حذفی را به دست آورد. به خاطر بی‌نظمی در تمرین، با دیک ادووکات اقتدارگرا درگیر شد و مهم‌تر اینکه نخستین مصدومیت جدی دوران حرفه‌ای خود را در زانوی راست تجربه کرد. خوشبختانه به آمادگی رسید و فصل را خوب تمام کرد. حالا دیگر همه تیم‌های بزرگ اروپا او را می‌خواستند.
 یک سال حضورش در بارسلونا استثنایی بود. هر بازیکن و تیمی که مقابلش قرار می‌گرفت و قرار بود متوقفش کند، ناکام بود و اگر الان تکه فیلم‌های آن موقع را تماشا کنید، از کار پا و تکنیک‌های جذابش ذوق‌زده می‌شوید. مربی بارسلونا در آن فصل سر بابی رابسون بود و دستیارش ژوزه مورینیو.
در تابستان 1997 به تیم ملی برزیل ملحق شد تا در کوپا امریکای بولیوی شرکت کند. او بازی در تیم ملی را در سال 1994 و بازی دوستانه با آرژانتین شروع کرده و با 20 گل زده برای تیم امید و بزرگسالان برزیل به کوپا آمد. فرم بارسلونا را به تیم ملی آورد و ستاره تورنمنتی بود که پنجمین قهرمانی برزیل در آن به دست آمد. در دقیقه 78 فینال مقابل میزبان هم در حالی که بازی یک-یک مساوی بود، با رد و بدل کردن پاس با دنیلسون گل زیبایی زد که زبان گزارشگر بازی را بند آورد؛ مثل همیشه دست‌هایش را به نشانه شادی باز کرد مانند یک ققنوس بر فراز استادیوم.

انتقال به اینتر
درباره جدایی رونالدو از بارسلونا چیزهای زیادی گفته می‌شود، برخی می‌گویند ایجنت‌های او خواستار قرارداد جدیدی بوده‌اند که باشگاه قبول نکرده و دیگران می‌گویند وقتی قرار شده اینتر دو برابر به او دستمزد بدهد، مذاکرات را رها کرده‌اند. به هر حال با 47 گل در 49 بازی و قهرمانی در جام برندگان جام، اینتر مبلغ فسخ قرارداد بازیکن سال فیفا را پرداخت و با 19 میلیون پوند به میلان رفت. در 22 مارس 1998 هفدهمین گل خود در سری A را در دربی دلا مادونینا مقابل میلان زد. بعد از 75 دقیقه دوندگی دسایی، مالدینی و دونادونی و البته تلاش‌های پاتریک کلایورت و ژرژ وه آ برای گلزنی به اینتر، نوبت رونالدو رسید. فرانچسکو مورینو در سمت راست صاحب توپ شد و رونالدوی در حال حرکت را دید که دسایی و ابراهیم اطرافش بودند اما در کسری از ثانیه خودش را از آنها جدا کرد و گل زد.
البته شگفت‌انگیز نبود. اگر فصلش در بارسلونا به خاطر استفاده از فضاهای به دست آمده از مدافعان حیرت‌زده شهرت پیدا کرد، در اینتر واقعاً توقف‌ناپذیر شد. در فضاهای بسته مقابل تیم‌های دفاعی و مدافعانی که ترجیح می‌دادند در برنامه‌های تلویزیونی توبیخ شوند تا اینکه در زمین بازی تسلیم شوند، رونالدو انواع حقه‌هایی که در زمین‌های فوتسال ریودوژانیرو یاد گرفته بود، به نمایش می‌گذاشت تا همیشه سه گام جلوتر از دیگران باشد. او تقریباً همه جور گل در آن فصل زد و شاید مهم‌ترین گل از 34 گل او در آن فصل در فینال جام یوفا برابر لاتزیو به ثمر رسید.

 بهترین بازیکن جهان
او به‌عنوان بهترین بازیکن جهان به جام جهانی 1998 فرانسه آمد اما بازی فینال مقابل میزبان عجیب بود و نسل‌های آینده از اتفاقات صبح روز بازی که به قرارنگرفتن او در ترکیب اصلی تیمش منجر شد، صحبت خواهند کرد. هر چه بود برزیل با سه گل مغلوب فرانسه شد و تیم امه ژاکه برای نخستین بار قهرمان جهان شد.
فصل 1999-1998 او نیز پرجنجال بود. با اتفاقات جام جهانی و مصدومیت‌های جزئی روحیه خوبی نداشت و از استعداد درخشانش بهره‌ای نبرد. در نوامبر 1999 مقابل لچه تاندون زانوی راستش پاره شد. تحقیقات نشان می‌دهد مصدومیت‌های زانو دوران ورزشی مردان و زنان را تحت تأثیر قرار می‌دهد، افسردگی، اضطراب و آثار روانی بسیاری بعد از آن به وجود می‌آید. در ایتالیای آن موقع این چیزها اهمیت زیادی نداشت و پنج ماه بعد از مصدومیت در بازی رفت فینال جام حذفی مقابل لاتزیو به میدان رفت. بعد از هفت دقیقه توپی دریافت کرد و به دفاع لاتزیو زد. می‌خواست از میان دو مدافع رد شود که زمین خورد. تصویر فریادهای او و گرفتن پای راستش فراموش نشدنی است. او با برانکارد به بیرون زمین انتقال یافت.

 دومین قهرمانی
 دو فصل با مصدومیت سپری شد و او در 10 بازی لیگ هفت گل زد اما رونالدو برای جام جهانی 2002 آماده شد. تورنمنت کره جنوبی و ژاپن پر از اتفاقات عجیب بود، در حالی که برای رونالدو عادی سپری شد. در مرحله گروهی به ترکیه، چین و کاستاریکا گل زد. در مرحله حذفی هم به بلژیک گل زد و بعد انگلیس را از پیش رو برداشتند. در نیمه‌نهایی با گل او از سد ترکیه گذشتند و در فینال مقابل آلمان قرار گرفتند. دو بار الیور کان را شکست داد و با هشت گل به تمام تردیدها پاسخ داد. اما یک تغییر بزرگ در رونالدو رخ داد، دیگر خبری از آن استارت‌های انفجاری نبود و او یک مهاجم فرصت‌طلب در محوطه جریمه رقبا شده بود. خودش بدرستی فهمیده بود دیگر نمی‌تواند مثل قبل باشد و باید در نزدیکی‌های دروازه رقبا بچرخد تا فرصت خوبی برای گلزنی پیش بیاید.
 9 ماه بعد از جدایی از اینتر و رفتن به رئال مادرید به قیمت 46 میلیون یورو، در آخرین بازی فصل مقابل اتلتیک بیلبائو قرار گرفت در حالی که تیمش برای اطمینان از بیست و نهمین قهرمانی به پیروزی نیاز داشت. او در نخستین بازی برای رئال گل زده و در تمام فصل برای تیم پرستاره مادریدی درخشیده بود. تیمی که ماکلله ستاره‌اش بود و گوتی و مک منمن بازیگردان‌هایش. رائول هم رائول بود و رونالدو با زیدان همکاری فوق‌العاده‌ای داشت و در 44 بازی 30 گل زد. 5 سال در رئال مادرید بود و دو قهرمانی لالیگا به دست آورد.

 بازگشت به برزیل
بعد از دومین قهرمانی لالیگا به میلان رفت اما یک سال حضورش در این تیم عالی نبود. تقریباً 9 سال بعد از آن گل استثنایی در دربی میلان، مقابل هوادارانی قرار گرفت که زمانی او را می‌پرستیدند. 33 هزار سوت برای هوکردن او تهیه دیدند اما اهمیت نمی‌داد. بعد از 40 دقیقه گل زیبایی زد و دست‌هایش را به نشانه سکوت هواداران اینتر پشت گوشش برد. آخرین گل‌های او در فوتبال اروپا در پیروزی 5 بر 2 مقابل ناپولی در ژانویه 2008 بود. یک ماه بعد دوباره مصدوم شد و میلان قراردادش را تمدید نکرد. 14 سال بعد از ترک برزیل و رفتن به پی‌اس‌وی آیندهوون به برزیل برگشت.

 فراتر از گل و جام
یک ســــــــــال بعد از ماجـــــــــــــــرای بازداشــــــــــتش دو گــــــــــل به سانتوس زد تا کورینتیانس را به یک قدمی قهرمانی ایالتی برساند. یک ماه قبل از مصدومیت برگشته بود و در 9 بازی هشت گل زده بود. داستان‌سرایی‌ها در برزیل قابل پیش‌بینی بود، می‌گفتند هالیوود باید فیلم تحول او را بسازد و بزرگترین خواننده رپ برزیل برای او آهنگ ساخت و خواند. حتی رئیس‌جمهور، لولا داسیلوا گفت اگر به تیم ملی برگردد، عالی می‌شود. اما چنین چیزی در رویای او نبود.
در روز ولنتاین سال 2011 بهترین مهاجم آن نسل فوتبال در کنفرانس خبری اعلام بازنشستگی کرد در حالی که دو پسرش کنارش نشسته بودند. از کورینتیانس که برایش در 69 بازی 35 گل زد، تشکر کرد همچنین از هواداران برزیل و هم‌تیمی‌هایی که عاشقش بودند و رقبایی که او را زدند و منتقدانی که قوی‌ترش کردند.
داستان رونالدو فراتر از گل‌ها و جام‌های او است، حتی از مجسمه‌های چاق پارک‌ها که با دست‌های باز جشن شادی می‌گیرند. تبلیغاتی است با حضور خدایان فوتبال، کفش‌های رنگی است که بازیکنان با آن بی‌وزن می‌شوند و مدل موهایی است که شما دوستشان دارید اما همه مسخره می‌کنند. من و شماییم که با حسرت از استعداد و نبوغ او حرف می‌زنیم و پدرانی که داستان او را برای فرزندان خود تعریف می‌کنند. این افسانه یک پدیده است.

 

 


Page Generated in 0.0042 sec