فوتبال یک کالای وارداتی است و تمام نظم، قوانین و تاکتیکهای آن از بیرون مرزها آمده است. این نظریه همچنان جاری است که بهترین و باسوادترین مربیان ایرانی نسبت به مربیان متوسط اروپایی، سطح بسیار پایینتری دارند که این موضوع با شرایط فکری و فضای تاکتیکی ارتباط مستقیم دارد. تفاوت بین مربیان داخلی و خارجی آنقدر زیاد و گسترده است که براحتی نمیتوان آن را بیان کرد که بخش عمده این موضوع به مطالعه، امکانات آموزشی، همکاری با استادان سطح بالا و شناخت فلسفه فوتبال مربوط است.
تعریف برعکس از مدیریت
اکثر مدیران فوتبال ایران هر چیزی هستند غیر از «مدیر» و این واژه مدیر، چقدر اهمیت دارد! این واژه مانند بسیاری از واژههای مهم، نابود شد و حالا دیگر معنا باخته است؛ درست مثل واژههایی چون استاد، اسطوره، عشق و... . حالا هر کسی با هر میزان سواد و تحصیلات، فقط یک حکم از مقام بالادستی خود میگیرد و فقط به همین دلیل ساده، نامش میشود مدیر در حالی که یک مدیر باید ایدهآلگرا و سازنده باشد. معمارانی که راه آینده را میسازند و کنترل پروژه را بلدند. آنها یا نظریهپرداز هستند یا پیرو نظریهها و اصول درست مدیریت. به همین دلیل ساده است که فوتبال در اقتصاد، عمران، سیاست، رسانه، بورس، ارتباطات اجتماعی و رضایت مخاطب در حال پیشرفت است. در ایران اصلاً چنین مسائلی را در مدیریت نمیبینید و این یک ضعف مشهود است.
پروژههایی برای شکست
حالا همین مدیران گاهی دست به جذب مربیان خارجی میزنند. اتفاقی که میتواند زمینهساز پیشرفت فوتبال ایران هم باشد اما چه اتفاقی رخ میدهد؟ یا بلد نیستیم با آنها همکاری کنیم یا به قدری ضعیف هستند که کاش هرگز پایشان به ایران باز نمیشد! معمولاً پروژه مربیان خارجی در ایران با شکست مواجه میشود مگر آنکه استثناهایی در میان باشد. حداقل 4، 5 باشگاه ایرانی را سراغ داریم که هر وقت با خارجیها قرارداد بستند، یک پروژه منجر به شکست را ایجاد کردند.
چه میخواهیم، چه میشود؟
مدیران ایرانی برای نجات خود، مربی خارجی را با ارقام آنچنانی و از کانالهای پرحرف و حدیث جذب میکنند و بدون اینکه امکاناتی در اختیار این مربیان باشد، از آنها انتظار قهرمانی دارند اما بعد از 4، 5 نتیجه بد، مربی را اخراج میکنند و مجبور میشوند از پول بیتالمال، تسویه حساب دلاری کنند. این روند، فوتبال ایران را به ورطه نابودی کشاند چون مربی خارجی برای آنکه بماند و مشغول به کار باشد، مجبور است بازیکن اسمی در تیمش داشته باشد و جوانگرایی نابود میشود.
در قدم دوم، این مربی خارجی فرهنگ رایج فوتبال ایران یعنی داد زدن بر سر داور و اعتراض به زمین و زمان و همچنین بهانهجویی را در پیش میگیرد و در نهایت وقتی به هیچ یک از اهدافش نرسید، از طریق شکایت به فیفا، چند برابر پول قراردادش را دریافت میکند بدون اینکه خروجی خاصی داشته باشد. ما در ابتدا چه میخواستیم و در انتهای پروژه جذب مربیان خارجی، چه چیزی نصیبمان شد؟ شکایت، اعتراض، نابودی نسل بعدی و ناکامی در نتیجهگیری.
خوبها را فراموش نمیکنیم
البته ما حق نداریم در مورد همه مربیان، چنین نظری داشته باشیم. افرادی هم بودند که آمدند، اهداف اولیه را دنبال کردند، به موفقیت رسیدند و چند سال بعد از حضورشان هم به فوتبال ایران نان رساندند. مثلاً برانکو ایوانکوویچ که توانست راحتترین صعود تاریخ تیم ملی به جام جهانی را رقم بزند و سپس یک دوره تاریخی با پرسپولیس را ثبت کرد. در هر دو مورد تا چند سال توانستیم از دستاوردهایش استفاده کنیم. کارلوس کیروش هم تیمی ساخت که متعلق به خودش بود و فوتبال ایران توانست از آن بهره ببرد. در گذشته هم چنین بود؛ مربیانی چون رایکوف، استانکو، فرانچیچ، لورانت، بلاژویچ، اوفارل، ایویچ، راجرز، دنیزلی، استراماچونی و... آمدند و تأثیرات خوبی روی فوتبال گذاشتند اما کلی مربی خارجی بیتأثیر و بیبخار هم در تاریخ فوتبال داشتیم ولی نباید نام خوبها را فراموش کرد.
سردرگم نمانید
این فصل چند مربی خارجی نامدار و کاربلد به فوتبال ایران اضافه شدهاند. آنها وظیفه دارند به فوتبال ایران هیجان و انرژی تزریق کنند. احتمالاً فصل جذابی از کار درمیآید اما نباید فراموش کرد که تنها یک تیم قرار است قهرمان شود و سایر تیمها باید بهدنبال ساختن آینده و معرفی جوانها و نسل بعدی باشند. دیگر با این نسل فعلی نمیتوانیم به جامجهانی برویم و فوتبال ایران امروز تشنه معرفی بازیکنان جدید است. این وظیفه را به مربیان خارجی بسپاریم و هزینهای که از بیتالمال برای جذب خارجیها صرف میشود را به سمت تزریق علم فوتبال و معرفی ستارههای بعدی هدایت کنیم. نباید سردرگم بمانیم و فقط انتظار نتیجه داشته باشیم؛ فوتبال عوض شده، بگذاریم خارجیها بیایند و به ما فوتبال روز را بیاموزند.