آیسان سعیدی
آغاز مسیر والیبال در عصر جدید خود همراه با بیم و امید بود. تیمی که بعد از یک دهه و اندی زندگی با ژنرالهای خارجی، حالا در یک دگردیسی جالب و خودخواسته به مربیان وطنی روی آورده تا عصر جدیدی را آغاز کند. والیبال ایران در سالهای دور و روزگار عسر و حرج همانند سایر رشتهها با مربی ایرانی روزگار میگذراند اما حضور یک مربی تکنوکرات با مؤلفههای سنتی بهنام محمدرضا یزدانیخرم این حلقه بسته را شکست تا عصر جدیدی در والیبال آغاز شود. عصری که با مربیان روس نظیر ایوان بوگانیکوف و ست کوویچ آغاز شد و بعدها به یک کرهای دوست داشتنی بهنام پارک کی وون رسید اما این تازه ابتدای راه بود. والیبال در یک دهه اخیر به اندازهای بالا رفت و اوج گرفت که نامهای بزرگ و شهیر والیبال روی نیمکت آسمانخراشها آمدند تا والیبال زیر سایه آنها قد بکشد و بدل به یک برند بینالمللی شود. ولاسکو پرچمدار این رشد بود و والیبال ایران را همچون لوبیای سحرآمیز به بالای ابرها رساند. کواچ، لوزانو و کولاکوویچ نامهای بزرگ دیگری بودند که والیبال ایران در این مسیر به آنها تکیه کرد اما سرانجام این عصر طلایی با یک انتخاب اشتباه به پایان رسید. آنجا که چند هفته مانده به المپیک فدراسیون والیبال برای تعبیر رؤیای بزرگ حضور در جمع 4 تیم برتر المپیک سراغ الکنو رفت، پروژهای که البته از ابتدا شکست آن قابل پیشبینی بود. فرصت کوتاه تا المپیک و ناآشنایی الکنو از والیبال ایران یک ناکامی بزرگ در توکیو 2020 را رقم زد و سبب شد تا نقطه پایان دوران طولانی حضور مربیان خارجی در والیبال ایران رقم بخورد.
بعد از المپیک فدراسیون والیبال در یک چرخش منطقی عنان کار را به مربیان ایرانی سپرد، تصمیمی که در ابتدا قهرمانی مقتدرانه آسیا را به همراه داشت و حالا در لیگ ملتها دوران آزمون و خطای خود را سپری میکند. در دو هفته نخست تیم خالی از ابرستارههای کهنه کار ایران دو چهره متفاوت داشته؛ چغر و سختکوش برابر مدعیان و آسانگیر و بیتفاوت برابر تیمهای متوسط. تیمی که با جوانان باانگیزه و ستارههای نورسیده کوهی از انرژی دارد اما فقدان تجربه و اعتماد بهنفس در بزنگاهها آنها را عقب میاندازد؛ آنچه سبب شده تا تیم ملی والیبال در اتمسفر قضاوتهای متضاد سرگردان باشد. این تیم میتواند آینده روشنی داشته باشد به شرط آنکه در منگنه این انتقادهای بیرحمانه خرد نشود.