سوژه
وصال روحانی
آخرین تحولات و اخبار حاکی از آن است که شاید کنار گذاشتن دراگان اسکوچیچ از پست سرمربیگری تیم ملی فوتبال ایران آنقدرها هم غیرممکن و دور از انتظار نباشد که به نظر میرسد. کمتر از 5 ماه تا شروع مرحله نهایی جام جهانی هیچ گاه زمان مناسبی برای چنین کاری تلقی نمیشود اما یک رویکرد محسوس در «مجلس» نسبت به این موضوع احساس میشود و جالبتر اینکه در این نهاد انتصاب یک مربی ایرانی به جای این کروات 54 ساله اقدامی عقلایی و مفید به حساب میآید. هر نوع به این موضوع نگاه کنیم، لااقل این نکته کتمانناپذیر است که در تاریخ فوتبال ما و در گذشتهای نه چندان دور تغییری از این دست را داشتهایم؛ در اواسط بهار سال 1998 خوردن 7 گل از آ.اس.رم در دیداری دوستانه در خاک ایتالیا، سبب برکناری تومیسلاو ایویچ، هموطن بسیار مشهورتر اسکوچیچ از سمت سرمربیگری ایران و روی کار آمدن جلال طالبی شد که در آن زمان به عنوان مدیر فنی تیم ملی ایران کار میکرد. به این ترتیب ملیپوشان ایرانی با یک سرمربی ایرانی به آوردگاه «فرانسه 1998» رفتند و با هدایت وی و البته مشارکت بیژن ذوالفقارنسب و یک کادر فنی ایرانی نتایج قابل قبولی گرفتند که نقطه اوج آن، پیروزی 1-2 مقابل امریکا در مسابقهای بود که بازی قرن نامگذاری شده بود.
چرا به 24 سال پیش بازنگردیم؟!
شرایط امروز فوتبال ملی ایران هم قدری شبیه به وضعیت آن زمان است و هم به کلی متفاوت. شبیه است زیرا با وجود ثبت فقط دو شکست برای اسکوچیچ در 16 دیدار ملیای که با هدایت وی سپری کردهایم، این یک احساس غالب و باور بالنسبه عمومی است که سرمربی اسبق ملوان و فولاد اگرچه ذاتاً و کلاً مربی بدی نیست اما برای حضوری موفق در عرصهای بزرگ همچون مرحله پایانی جام جهانی چیزهایی را کم دارد و از عهده این کار برنمیآید. و وضعیت کنونی شبیه آن دوران نیست زیرا ایران صعودی مقتدرانه به مرحله نهایی جام جهانی بیست و دوم داشته و بعضی لژیونرهایش در سطح اول جهانی قرار دارند. اینکه گزینه ایرانیای که شاید جانشین اسکوچیچ شود، میتواند طالبیوار ما را به پیروزی مجدد بر امریکا در جام جهانی 2022 قطر نائل کند یا خیر، در مظان تردید قرار دارد اما شکی وجود ندارد که در برخی محافل این حس و رویکرد قوی و این سؤال بر سر زبانها است که چرا مثل 24 سال پیش هدایت تیم ملی ما مقابل امریکا در دست یک ایرانی نباشد که به هر حال عرق و تعصبش نسبت به کشور مادریاش بسیار بیشتر از گزینههای خارجی است.
راندمان ضعیف روزهای سخت
اسکوچیچ اگرچه در 12 بازی از 16 مسابقه خود در معیت تیم ملی ایران به پیروزی رسیده اما در همان اندک مواردی که به زمین سخت رسیده، ناکام مانده و راندمان ضعیفی داشته است. او در دو دیدار رسمی با کره جنوبی فقط یک امتیاز از آنها گرفت و در بازی دوستانه اخیر مقابل الجزایر در خاک قطر هم تن به باخت 1-2 داد و حتی در بازی رسمی با تیم معمولی لبنان در خاک این رقیب و قبل از اینکه آزمون و نوراللهی دو گل معجزهوار در دقایق 90 و 3+90 بزنند و نتیجه نهایی را 1-2 به سود ایران کنند، بازی را 0-1 به این حریف متوسط هم واگذار کرده بود. با این نشانهها و اتفاقات و فراز و فرودها آنقدرها هم عجیب نیست که عدهای ایده برکناری اسکوچیچ را تقویت کنند و وجود این ایده در مجلس امکان تحقق آن را قدری بیشتر میسازد. هرچند اساسیترین سؤالی که از این وضعیت حاصل میآید، این پرسش است که مربی ایرانیای که برای جایگزینی اسکوچیچ انتخاب میشود، چه کسی خواهد بود؟ چیزی که یافتن سریع پاسخ آن بسیار سخت است.
آشنا با خلق و خوی ما
چه چیزی جالبتر از اینکه بازی این بار ما با امریکا در روز 8 آذر 1401 برگزار میشود و 8 آذر روزی است که پر سر و صداترین موفقیت تیم ملی ایران در تاریخ فعالیتهای آن به ثبت رسید.
این همان روزی است که عابدزاده و خداداد عزیزی و یارانشان در ملبورن از استرالیا تساوی 2-2 را گرفتند تا ایران در مجموع دو بازی رفت و برگشت به دور نهایی جام جهانی فرانسه برسد.
در آن روز هدایت تیم ملی ظاهراً با یک خارجی (ویهرا برزیلی) بود اما خیلیها بر این باور راسخاند که در ورای چنان رویدادی رهبری حقیقی تیم ملی در آن روزهای سخت با ذوالفقارنسب بود که با ملیپوشان رابطه نزدیکتری داشت و «همزبان» آنها بود و به سبب ایرانی بودن و دانستن خلق و خوی ما بسیار بهتر از ویهرای خارجی میتوانست بچههای ما را تهییج کند و به ارائه بهترین نمایش در شهر ملبورن سوق بدهد.
دلیل اصلی رویکرد فدراسیون به اسکوچیچ
اینک این احساس وجود دارد که باز یک ایرانی میتواند برای یوزها در «قطر 2022» نتایج بهتری بگیرد و بخصوص بازی با امریکا را «درآورد» و حتی مقابل انگلیس و ولز هم نتایج آبرومندانهای کسب کند. این احساس از فراکسیون ورزش مجلس هم برمیخیزد و با اینکه میرشاد ماجدی سرپرست فدراسیون فوتبال دائماً حرف از ابقای اسکوچیچ میزند، اما صحبتهای او دوپهلو است و وی با تأکید چندباره بر اینکه قیمت این مربی کروات زیاد نیست و آوردن هر مربی خارجی نامدارتری هزینههای غیرقابل پرداختی را پیش روی فدراسیون میگذارد، عملاً این ایده را جا میاندازد که دلیل اصلی حفظ اسکوچیچ نه تواناییهای فنی او بلکه قیمت ارزانتر وی است.