سام ستارزاده
سایه تکرار تاریخ هیچگاه تا این اندازه بالای سر فوتبال ملی ما نبوده است. حساسیت بالای رویارویی رسمی با امریکا و نگرانی بهجای مانده از آینده نامعلوم تیمملی که معلول نتایج حاصل از جام LG و شکست سنگین در بازی دوستانه با آ.س.رم بوده، پرونده تومیسلاو ایویچی را بست که با سابقه فتح جام در هلند، بلژیک، پرتغال، ترکیه، یوگسلاوی و اسپانیا و قهرمانی سوپرکاپ اروپا با پورتو به ایران آمده بود.
حواشی اخیر پیرامون تیمملی نشان از آن دارد که دراگان اسکوچیچ، هموطن ایویچ فقید نیز در معرض سرنوشتی مشابه وی است. حمایتهای کلامی اهالی ساختمان سئول از کوچاسکوچ پس از صعود به جامجهانی، حتی با برگزاری یک اردوی دوستانه آبرومندانه حالت عملی به خود نگرفتند. حال، دیگر در مصاحبههای فدراسیوننشینان موقت، اثری از همان حمایت لفظی نیست.
در حالی که بیاعتمادی مردمی به تیم تحت هدایت اسکوچیچ، تحت تأثیر محکنخوردن یوزهای پارسی در بازیهای رسمی یا تدارکاتی چالشبرانگیز به اوج خود رسیده و سایه کیروش نیز روزبهروز بیشتر روی دوش اسکوچیچ افکنده میشود، رسانهها از مشاجره سرمربی کروات با میرشاد ماجدی پرده برداشتهاند و خود اسکوچیچ نیز از قهر درازمدت خود با شهابالدین عزیزی خادم سخن گفت. شاید در چنین برههای، بسیاری از انتقادات بر کوچاسکوچ و تیم وی وارد باشند؛ اما جدایی اسکوچیچ، جز بیثباتی بر فضای تیمملی نخواهد افزود. دوران پساایویچ در تیمملی، آیینه عبرت این روزهای تیمملی میتواند باشد. هرچند نسل طلایی فوتبال ملی ما در جامجهانی ۹۸ با جلال طالبی نیز از پس امریکا برآمد، اما بهزعم بسیاری از اعضای آن تیم، در نبود ایویچ آنان با همان پیروزی تاریخی اشباعشدند و بخت صعود از گروهشان را از دست دادند. در شرایطی که برکناری عزیزی خادم فدراسیونمان را در آستانه جامجهانی کاملاً بیبرنامه و پر از آشوب نموده، برکناری اسکوچیچ در آستانه انتخابات تعیینکننده فدراسیون فوتبال نیز جز سراسیمگی به تیمملی نمیافزاید. حتی اندیشیدن به جانشینی اسکوچیچ با یک سرمربی طراز اول فرضی محال است؛ که اگر فدراسیون میتوانست، چنین سرمربیای را بهجای ویلموتس روی نیمکت تیمملی مینشاند. حتی تیمهای ملی مطرحی نظیر برزیل و آلمان، در مقاطعی نیمکتشان را با جسارت به گزینههای بیتجربهای نظیر دونگا و یورگن کلینزمن سپردند و مزدشان را نیز گرفتند. ما در شرایط فعلی، چارهای جز یک اعتماد و حمایت جسورانه نداریم.