آیسان سعیدی
او شاید نامحبوبترین مربی خارجی تیم ملی باشد. مردی که ناگهان شبانه بعد از رسوایی قرارداد «ویلموتس چای» و بحران موجود روی نیمکت تیم ملی نشست تا بزرگترین جهش زندگیاش را تجربه کند. یک مربی زیر متوسط که برای گذران زندگیاش حتی در لیگ یک و باشگاه خلقالساعه خونه به خونه حاضر به کار شده بود، قطعاً در رؤیاهایش نیز نشستن روی نیمکت تیم ملی را نمیدید اما بیکفایتی فدراسیون وقت و در تنگنای بهوجود آمده تنها گزینه دم دستی دراگان اسکوچیچ بود که به ناچار روی نیمکت نشست.
در همان مقطع انتخاب اسکو با توجه به رقبای ایرانیاش یعنی امیر قلعهنویی و علی دایی که امتحان خود را در تیم ملی پیش از آن داده و در آن رفوزه شده بودند، یک خیرالموجودین بود که با توجه به شرایط موجود به غیر از مربیان داخلی کمتر منتقدی داشت.
مربیانی که نقدهای بیرحمانه آنها تنها بواسطه این بود که نیمکت تیم ملی را سهم خود میدانستند که حالا یک خارجی بیرزومه آن را غصب کرده است.
القصه، اسکوچیچ در میانه گدازههای ریز و درشتی که از هر سو به سوی او پرتاب میشد، از آتش عبور کرد و تیم ملی را به سلامت به جام جهانی رساند اما کیفیت تیم او در رقابتهای انتخابی و نمایش ضعیف در برابر دو حریف نسبتاً جدیتر از بازندههای بازیهای انتخابی و البته کیفیت نازلی که تیم او در این رقابتها نشان داده، تردیدهای جدی درباره کیفیت و توانایی او را پدید آورده. از سوی دیگر آوردگاه بزرگی چون جام جهانی به اندازهای بزرگ و بااهمیت است که فوتبالدوستان علاقه دارند یک مربی با کلاس و لول جهانی روی نیمکت ایران بنشیند. بویژه اینکه ما در یکی از جذابترین گروههای جام جهانی قرار داریم و اعتبار و رزومه لاغر اسکوچیچ برای تقابل با تیمهای بزرگ و پرستاره جهانی هرگز کافی نیست.
این نکات کلیدی سبب شده تا اسکوچیچ در یک منگنه دائمی قرار داشته باشد. از طرفی فدراسیون فعلی فوتبال نیز به اندازهای ناتوان و بیاقتدار است که توانایی حمایت از سرمربی خود را ندارد و این بر وخامت ماجرا اضافه میکند.
این ملغمه به نظر در قطر 2022 میتواند جلوتر از حریفان تیم ملی را قربانی کند. آنچه از رگ گردن به ما نزدیکتر است؛ مگر آنکه شرایط تا آن روز تغییر کند.