سام ستارزاده - حال و روز این روزهای نیمکت خالی سپاهان با شایعات جذب فلیکس ماگات و ژوزه مورایس، توهین زننده صداوسیما به محرم نویدکیا و استعفای غافلگیرکننده شماره ۴ محبوب اصفهانیها توصیف میشود. توجه بسیاری از دنبالکنندگان فوتبال ایران و اصفهان به این کلیدواژهها است؛ اما در مورد آنچه در نیمسال آخر حضور سپاهان نویدکیا بر تیم وی گذشت، چندان صحبت و تحلیل به گوش نمیرسد. استعفای مقبول نویدکیا در پیشفصل، نخستین استعفای وی نبوده؛ بلکه وی در نیمفصل لیگ بیستویکم نیز یک بار دست به استعفا زد که در آن زمان با مخالفت مدیریت باشگاه مواجه شد؛ آنهم در نتیجه یک تفکر اشتباه حاکم بر فضای مدیریتی فوتبال کشورمان. علت استعفای زمستانی نویدکیا چیزی نبود جز اینکه پس از کسب نتایج نهچندان پایدار و بروز ضعفهای غیرقابل انکار در فاز دفاعی، محمدرضا ساکت و هیأتمدیره باشگاه، نویدکیا را برای قطع همکاری با علیرضا مرزبان که دستیار مورد اعتماد وی بوده و جذب یک دستیار خارجی تحت فشار قرار دادند. صد البته حضور دستیاران خارجی باتجربه به افزایش غنای تاکتیکی باشگاههای ما کمک شایانی میکند؛ همانطور که اضافهشدن لوئیز مارتینز، دستیار سابق آندره ویلاش بوآش در تاتنهام، اینگونه برای طلاییهای اصفهان پربرکت بود. با این حال، تصمیم به عزل و نصب در کادر فنی، مصداق دخالت مستقیم در کار سرمربی است؛ تصمیمی که از طرفی از بیاعتمادی به شخص اول نیمکت نشأت میگیرد و از سویی دیگر، مانع پیشبرد اهداف فنی سرمربی مطابق با تفکرات فنی خود است. اعتماد نویدکیا به مرزبان در کادر فنی سپاهان نیز بهقدری بود که جدایی راه این دو مربی کاربلد از یکدیگر به سپاهان لطمات مشهودی وارد ساخت. اجبار به تغییر کادر فنی، عزل یک یا چند مربی و افزودن دستیار خارجی برخلاف میل سرمربی، سیاستی غلط است که متأسفانه حتی در باشگاههای بزرگ کشورمان بهکرات اتخاذ میشود و مختص به سپاهان نیست؛ اما نتیجه آن حتی در کوتاهمدت، هیچگاه بقای یک سرمربی و احیای فنی یک باشگاه نبوده. بحث صرفاً مختص به محرم نویدکیا نیست و یک بحث کلی است؛ شاید هرگاه بیاعتمادی به کادر فنی به چنین حدی رسید، برکناری شجاعانه یک سرمربی تصمیم عاقلانهتری باشد.