گزارش
محسن آجرلو
ملیپوشان والیبال ایران هفته اول لیگ ملتهای والیبال را با دو باخت و دو برد به پایان رساندند. آن هم هفتهای که آسانترین قرعه نصیبشان شده بود و خیلیها امیدوار بودند که چهار برد آسان به حسابشان بریزند تا جبران باختهای احتمالی در رقابتهای آتی را بکند. در این میان حلقه مفقوده بین انتظارات از تیم ایران و نتایج کسب شده، تغییر و تحولات گسترده در ترکیب و روی نیمکت و صدالبته نتایج ایران در سالهای گذشته بود. عاملی که گویا خیلیها فراموشش کردهاند و تصورشان از نتایج والیبال، سالهاست که به روزرسانی نشده است!
چرا باخت به هلند و ژاپن عجیب نیست؟
تیم ایران در هفته اول لیگ ملتها دو شکست را تجربه کرد. اولی برابر هلند و دومی در بازی پایانی هفته مقابل ژاپن. دو شکستی که برای بسیاری از طرفداران ناراحتکننده و برخلاف انتظاری بود که از تیم ملی والیبال داشتند. مشکل ماجرا هم دقیقاً همین انتظار نابجا و دور از انتظار هواداران و حتی برخی کارشناسان و اهالی این رشته است.
ماجرایی که باعث به وجود آمدن این انتظار نابجا و دور از واقعیت از تیم ایران شده، در نظر نگرفتن و شاید هم فراموشی برخی اتفاقهایی است که طی سالهای گذشته افتاده و صد البته شرایطی که تیم ایران در آن قرار دارد.
تغییر نسل واضح و گسترده، بیش از هر چیز تیم ایران را از ستارهها خالی کرده؛ بازیکنانی نظیر سعید معروف، امیر غفور و سید محمد موسوی که توانایی تغییر روند و شرایط بازی و کسب امتیازهای مهم و تأثیرگذار را داشتند.
بهعنوان نمونه در باخت تیم ایران برابر هلند، بزرگترین خلأ تیم در همین نبود ستارهها و بازیکنان تأثیرگذار نهفته بود. جایی که هلند با اتکا به تنها ستاره خود یعنی نیمیر عبدالعزیز، در لحظات حساس امتیازات لازم را در هر سه ست بازی گرفت و اولین شکست را به تیم ایران تحمیل کرد.
باخت سنگین به ژاپن اما انتقادات بیشتری را به همراه داشت. انتقادهای عجیبی که گویا مطرحکننده آنها تمام نتایج سالهای اخیر تیم ایران با همه ستارههای خود برابر ساموراییها را از ذهن خود پاک کرده و فراموش کرده بود که تیم ایران در لیگ ملتها و حتی بازی فوق حساس خود در المپیک، بازی را به همین ژاپن واگذار کرده بود.
شاگردان بهروز عطایی اگرچه در فینال قهرمانی آسیا ژاپن را از پیش رو برداشتند اما آن ژاپن، چندین ستاره اصلی تیم کنونی را در اختیار نداشت و خبری از نیشیدا، ایشیکاوا و تاکاهاشی در آن مسابقات نبود.
ژاپنیها در هفته اول لیگ ملتها اما همه ستارهها و تیم کامل خود را در اختیار داشتند و همه دیدند که نیشیدا با عملکرد خیره کننده خود، تحسین تمام دنیا و سایت فدراسیون جهانی را برانگیخت و ستاره بیچون و چرای میدان بود.
پس دو باخت ایران در هفته اول لیگ ملتها (اگرچه میتوانست به این سنگینی و با نتیجه 3 بر صفر نباشد) به هیچ وجه عجیب و دور از انتظار نبوده و با توجه به حجم و گستردگی تغییرات، قابل پیشبینی بود.
فرصت به ترکیب و کادر فنی جدید
تیم کنونی والیبال علیرغم یک خانهتکانی اساسی، در بخش مربیگری هم تغییرات زیادی را به خود دیده. بهروز عطایی اگرچه چیزی حدود دو دهه تجربه مستمر در رده باشگاهی ایران را دارد اما هیچگاه میدانهای جهانی را در رده بزرگسالان و بهعنوان سرمربی تجربه نکرده. پس واضح است که او هم در کنار بازیکنان، نیازمند گذراندن تجربه چنین رویدادهای پرفشار و سطح بالا و لمس و تجربه آنها از نزدیکترین جای ممکن است. ستارههای والیبال ایران طی سالهای گذشته اگرچه استعدادهای خاص و ویژهای بودند، زمان قابل توجهی را برای تجربه رویدادهای مختلف بینالمللی در اختیار داشتند و البته کار با مربیان طرح بالایی مانند ولاسکو را پشت سر گذاشتند. عواملی که بخشی از آن، علت رشد کنونی والیبال و ظهور این تعداد ستاره جوان و آیندهدار در والیبال ایران است که میتوانند تیم ملی را برای سالهای آینده بیمه کنند. به این ترتیب تیم کنونی بیش از هر چیز نیازمند دادن زمان و دریافت حمایت و اعتماد تمام و کمال است. حمایتی که هم باید از جانب فدراسیون و بدنه ورزش کشور صورت گیرد و هم هواداران و کارشناسانی که اظهارنظرها و تحرکات آنها در فضای مجازی، تأثیر فوقالعادهای روی فشار وارده به بازیکنان و کادر فنی دارد. تیم امروز بهروز عطایی، به علاوه چند بازیکن مصدوم که در آینده و برای رقابتهای قهرمانی جهان به ترکیب اضافه میشوند، همه داشته و سرمایه والیبال ایران است. چه بخواهیم چه نخواهیم، دیگر باید با نبود سعید معروف و حتی سید و امیر غفور در آینده نزدیک کنار بیاییم و با حمایت از تیم جوان کنونی، در سالهای آینده بتوانیم به همین بازیکنان جوان، بهعنوان ستارههای اصلی تیم و حتی چهرههای جدید جهانی تکیه کنیم.