برخی تصور میکنند فرهاد مجیدی «رفته است که رفته است» و به این زودیها بازنمیگردد حال آنکه نشانهها و موارد موجود میگویند شاید او بسیار زودتر از آنچه مردم انتظار دارند، به تهران بازگردد و توقعاش هم این است که بعد از وقوع این اتفاق طبعاً دوباره سرمربی تیم فوتبال استقلال شود. باشگاههای عربی و تیمهای متمول منطقه معمولاً به مربیان ناکام خود رحم نمیکنند و حتی چهار پنج شکست یا پنج شش هفته لغزش شامل چند تساوی و باخت کافی است تا مدیران باشگاه عذر مربیان ولو نامدار خود را بخواهند. هیچکس نمیتواند با اطمینان کامل بگوید که مجیدی در باشگاه جدیدش که اتحاد کلبا نام دارد، خیلی سریع زمین خواهد خورد اما احتمال این رویداد به سبب فشردگی مسابقات و قدرت نه چندان زیاد این تیم اصلاً اندک نیست. کافی است اتحاد کلبا احساس کند از سرمایهگذاریهای کلانش و جذب مجیدی بهرههای لازم را نبرده و وضعیتی متزلزل دارد و در آن صورت مجیدی را کنار خواهد گذاشت و هیچ تعارفی هم در این خصوص نخواهد داشت. مبنای انتخاب و روش عملکرد سران این باشگاه اماراتی هم این نکته نخواهد بود که فرهاد فصل پیش با استقلال در فوتبال ایران چه کرده و به کدام آمار قابل توجه رسیده است. برای آنها «امروز» شرط است و اینکه آیا در فصل جدید در صحنه مسابقات موفق بودهاند یا خیر و اگر نبودهاند، مربیتان را سر خواهند برید و منتظر هیچ واکنش دیگری در این زمینه نباشید.
یک جوک بهنام امنیت شغلی
این جبر فوتبال حرفهای و بشدت بیرحمانهای است که در کل فوتبال دنیا و بخصوص کشورهای عربی و خاورمیانه جریان دارد و اگر در اروپا برای بعضی مربیان و شکوفایی طرحهای تاکتیکیشان گاه دو سه سال صبر میکنند، در امارات مانند آنچه در عربستان، قطر و کویت هم دیدهایم، بعضی اوقات سه چهار نتیجه بد هم کافی است تا مربیان رقم زننده آن نتایج روی هوا بروند. با این اوصاف مجیدی به سختترین و خطرناکترین لیگ منطقه کوچ کرده است و باید تبعات آن را هم بپذیرد و پیه هر تغییر سریع در وضع خود را به تن بمالد و بداند که در لیگهای عربی منطقه امنیت شغلی وجود خارجی ندارد و این قضیه بیشتر به یک جوک میماند.
دوباره باد خواهد وزید!
قسمت بعدی این ماجرا و بواقع رویداد بعد از برکناری احتمالی مجیدی از پست سرمربیگری اتحاد کلبا بازگشت او به تهران خواهد بود و بدیهی است که وی ابتدا به تیم سابق و باشگاه همیشگی خود یعنی استقلال بیندیشد و از خود بپرسد که آیا راه برای بازگشتی سریع به خانه اولیهاش وجود دارد یا خیر. لازمه چنین رجعتی این است که جانشین مجیدی در استقلال (که هنوز تعیین نشده) بد کار کرده و نتایج ضعیفی گرفته باشد و در آن صورت فرهاد میتواند یک بار دیگر در نقش محبوبش ظاهر شود و باز بهصورت یک منجی به جمع آبیها بازگردد و کاری کند که باد مثل فصل گذشته به پرچم استقلال بخورد و این تیم به ایام خوشاش برگردد. مجیدی این دلگرمی را دارد که حتی در صورت ناکامی اولیه در این رجعت چندباره (این مرتبه چهارم انتصاب وی خواهد بود) این دفاعیه را دارد که تیمش فصل را با مربی دیگری آغاز کرده و تیم را او نبسته است و به زمان بیشتری نیاز دارد تا تیم را یک بار دیگر مثل لیگ بیست و یکم متحول سازد و بر تارک مسابقات باشگاهی بنشاند.
«او» اصلاً نرفته است
شاید همراهان و دوستان مجیدی از همین حالا کارگردانی و مدیریت و اجرای این سناریوی بازگشت را کلید زده و کار را شروع کرده باشند و انواع جوسازیها هم در این راه صورت پذیرد، در این صورت و در سایه چنین تدابیری است که حتی میتوان از یاد برد مجیدی در دو مقطع نخست انتصابش و بواقع در سه فصلی که به طور اضطراری و حداکثر به طول مدت 15 هفته هدایتگر آبیها شد، حتی یک مدال هم نبرد و دو فینال جام حذفی را دو دستی تقدیم تراکتور و فولاد کرد و فقط در فصل چهارم به قهرمانی لیگ رسید آن هم مقارن با بدترین سال پرسپولیس و سپاهان و در فصلی که گلگهر چوب استفاده از مهاجم گابنیاش را خورد. ناکامیهای آسیایی استقلال با مجیدی هم جای مماشات و فراموشی ندارد اما در دورهای که به مدد تبلیغات رسانهای میتوان هر چیزی را وارونه جلوه داد و عدهای را بشدت کوبید تا یکی از «دوستان» دوباره به قدرت برسد، هرچیزی منجمله یک رجعت بسیار سریع برای مجیدی به جمع آبیها هم متصور و مقدور است. آن قدر مقدور و شاید آنچنان سریع که انگار مجیدی اصلاً به لیگ امارات نرفته است.
درسهای هشت سال بازی در امارات
اگر برای ناظران همه این موارد فقط یک احتمال قوی باشد، برای خود مجیدی یک چیز صددرصد است زیرا او بهعنوان مردی که در دوران بازیگریاش 8 سال متوالی را در لیگ امارات گذراند و با قواعد آنها کاملاً آشنا شد و در این روند پرتجربه گشت، بهتر از هرکس میداند که ابزار چنین رفت و برگشتهایی چیست و چه باید کرد تا به امارات رفت و از چه کسانی مدد گرفت تا شرایط یک بازگشت سریع احتمالی به تهران و تیم سابق را هم فراهم آورد و برای چنین موردی کاملاً آماده بود. بله، فرهاد آنقدرها هم که میگویند، نرفته است!