اعتراض اسکوچیچ پیش چشم وزیر، اعتراض به وزارت ورزش نیست بلکه روی حرف او با فدراسیون فوتبال است؛ فدراسیونی که تا امروز توان و جربزه هماهنگ کردن یک بازی دلخواه برای سرمربی تیم ملی را نداشته است.
در این فصل سال که دمای هوا در حاشیه خلیج فارس به نزدیک 50 درجه میرسد، تیمملی ایران به دوحه رفته و در هوای گرم و شرجی روزهای سختی را میگذراند. تصور کنید که جای اسکوچیچ، کارلوس کیروش سرمربی تیم ملی بود. آیا پیش از این برنامهریزی فاجعه، با فریادهایش شیشههای اتاق رئیس فدراسیون را به لرزه نمیانداخت؟
آش آنقدر شور شده که دراگان اسکوچیچ آرام و بیحاشیه -که بخشی از خصلت مشترک مربیان کروات است- در مواجهه با وزیر لب به اعتراض باز میکند و از فدراسیون فوتبال و ناتوانی آنها در مهیا کردن بازی تدارکاتی خوب و اردوی مناسب میگوید.
عزیزی خادم از فدراسیون فوتبال رفته و حالا رفقای او -همان افرادی که در انتخابات بخشی از تیم مدیریتی او بودند- آنقدر ضعیف و ناتوان در اداره امور فوتبال هستند که صدای سرمربی تیمملی هم درآمده است.
اوضاع نگرانکننده و اسفبار تیم ملی از یک سو و ناتمام ماندن لیگ (بازی نساجی و تراکتور که سرانجام با حکم کمیته انضباطی 3 بر صفر به سود تراکتور شد انعکاس روشنی از سوءمدیریت در فدراسیون فوتبال است.
باید این واقعیت را پذیرفت که نه فقط عزیزی خادم بلکه تمام اعضای هیأت رئیسه همراه او توان اداره فوتبال را ندارند و در مجمع انتخاباتی شهریور باید فکری جدی برای پستهای نواب رئیس، رؤسای کمیتهها و هیأت رئیسه کرد.