وصال روحانی
تغییر و تبدیلهای اخیر در تیم فوتبال پرسپولیس و رفت و آمدهایی که بوی تلاش برای رفع ضعفهای موجود و داشتن فصلی بهتر را میدهد، شرایط این تیم را اندک مدتی بعد از اتمام لیگ بیست و یکم با تردیدها و ابهامهایی روبهرو ساخته است.
برخی معتقدند به چهرههایی مثل داود فنایی مربی دروازهبانان پرسپولیس و همچنین مربی بدنساز این تیم که با آنها قطع همکاری شده، نوعی کملطفی صورت گرفته و بعضی هم میگویند حتی تسهیل روند جدایی رامین رضاییان از پرسپولیس از طریق جذب یک مدافع راست تازه (دانیال اسماعیلیفر از سپاهان) نیز ندادن فرصت کافی به رضاییان بوده است. با نگاهی مشابه به ماجرای جذب مجدد علیرضا بیرانوند لابد باید استفاده از او را هم پیام فرستادن مستقیم و غیرمستقیم برای حامد لک تلقی کرد که فصل بدی را در جمع سرخها در لیگ بیست و یکم سپری کرد و گلهای ناشیانهای که خورد، در خلع قرمزها از عنوان قهرمانی بیتأثیر نبود. اگر بخواهیم به همین ترتیب به جابهجایی بعدی در پرسپولیس نگاه کنیم، آمدن بسیار محتمل سروش رفیعی و سجاد شهباززاده از سپاهان هم به نوعی تنگ کردن جای امثال رضا اسدی، حامد پاکدل و مهدی عبدی است تا آینده خود را در تیمی دیگر جستوجو کنند و بفهمند که بازیهای ضعیف فصل گذشتهشان برایشان گرانتر از آنچه تصور میکردهاند، تمام شده و یا باید بشدت پیشرفت کنند یا محکوم به رفتن خواهند بود (البته در مورد اسدی که فصل بسیار بدی را در جمع قرمزها گذراند، شاید پیشرفت ولو زیاد هم به کار نیاید و یحیی گلمحمدی به گونهای از حالا با او خداحافظی کرده باشد).
روشی که نه به نفع لک شد و نه گوهری
هر تیم فوتبالی در پایان فصل و با نزدیک شدن فصل تازه با خانه تکانیهایی از این دست مواجه است و این گونه بالا و پایین شدنها عادی است ولی گاهی هم پیش میآید که مدیران و مربیان یک تیم روشهایی را برای تغییرات در پیش میگیرند که میتواند منبع و مولد شایعات و اخباری تازه باشد و ابهام ایجاد کند و بر شکها بیفزاید و کارها را گره بزند. گلمحمدی که آدم ذاتاً خجولی است، شاید برای قطع همکاریها به گونهای عمل کند که به دیگران سوژهها و دلایل لازم را برای انتقاد از او بدهد و این ایده را تقویت کند که وی به شکلی بیرحمانه و بدون احترام لازم سایرین را کنار میگذارد. حقیقت امر هر چه باشد، پرسپولیس و مسئولانش تاوانهای فصل کمثمری را پس میدهند که عامل اصلی نتایج مثبت اندک آن عملکرد ضعیف خود آنها بود. لغزشهای مکرر لک و احمد گوهری اگرچه در عملکرد داود فنایی هم به عنوان مربی دروازهبانهای تیم ریشه و سرچشمه داشت اما از نحوه اقدامات کادر فنی تیم و زمان انجام آن توسط آنها هم نشأت میگرفت. گلمحمدی زمانی به گوهری روی آورد که لغزشهای لک در مسابقههای قبلی پرسپولیس، او را به بیثباتی شدید دچار کرده بود و آوردن هر سنگربان جدیدی به تیم باید به گونهای اجرا میشد که لک را دچار لغزش روحی شدیدتر و مصائب برخاسته از آن نکند و چون این امر لحاظ نشد، نه لک به اطمینان خاطر بیشتری رسید و نه گوهری توانست جانشین خوبی برای لک در روزهای بد وی باشد.
رنجهای زیادی که برده شد
به همان میزان بدیهی است حالا که خریدهای جدید سرخها از راه میرسند، هر بازیکن «همپست» آنها آمدن این نفرات جدید را پیامهای غیرمستقیم و حتی سیگنالهای مستقیمی از جانب گلمحمدی برای تغییر دادن تیمشان و رجوع به سایر تیمها بداند. با چنین نگاهی استخدام مرتضی پورعلی گنجی پیام فرستادن برای تمامی مدافعان وسط قرمزها است. حال آن که شاید گلمحمدی خیال حفظ هر چهار مدافع وسط فعلیاش را داشته باشد که علی نعمتی، فرشاد فرجی، علیرضا ابراهیمی و البته سیدجلال حسینی هستند. بنابراین فقط آن دسته از کارهای کادر فنی پرسپولیس چکشی و حاکی از حذف آشکار و به قصد قطع همکاری تلقی خواهد شد که با اعلام رسمی از سوی یحیی و همکارانش همراه شود و نمونههای روشن آن پیامهایی است که در این زمینه به فنایی فرستاده شد یا با مربی بدنسازی سرخها در میان گذاشته شد. چنین چیزی آمدن سروش رفیعی به پرسپولیس را دربر نمیگیرد زیرا جذب او به قصد پربارتر کردن خط میانی این تیم و ایجاد خلاقیت بیشتر در آن است و آن هم در شرایطی که قرمزها از نداشتن این عنصر و طراوت فنی در مرکز خط میانی خود در لیگ بیست و یکم رنجهای زیادی بردند و این یکی از نقاط ضعف بارز آنها در این مسابقات بود.
میتوان گلمحمدی را بابت نحوه و روش انجام تغییرات مورد نظرش نکوهش کرد اما در اینکه برخی تغییرات در ترکیب این تیم الزامی است و باید صورت پذیرد (بخصوص در موارد و خطوطی که برشمردیم)، تردیدی وجود ندارد و قرمزها کارهایی را در روزهای اخیر صورت دادهاند که محکوم به انجام آن بودهاند.