کسب رتبه هفتم در فصل اخیر لیگ برتر فوتبال کشور شاید در نگاه نخست و البته از دید بعضی سران ذوبآهن و برخی ناظران آنقدرها هم مقام بدی نباشد اما ملاحظات و نکاتی وجود دارد که این رتبه را نه یک کارنامه «قبولی» بلکه نمره «تجدیدی» و حتی «مردودی» برای مربیان و بازیکنان این تیم اصفهانی جلوه میدهد. ذوبآهن با اکتفا به 37 امتیاز از 30 بازی امتیازاتی برابر با آلومینیوم اراک که هشتم شده اندوخته و برتریاش بر پیکان که نهم شده فقط یک پوئن است و از «هوادار» صاحب رتبه دهمی نیز تنها 3 امتیاز فاصله دارد.
اضافه بر این ذوبیها متحمل 13 باخت در این فصل شدهاند که بیشترین شکست در میان تیمهای اول تا دوازدهم جدول است و حتی تیم دوازدهم که نساجی قائمشهر است بیشتر از 8 شکست را متحمل نشده است.
به همین منوال تعداد بردهای ذوبآهن هم که به 10 مورد محدود میشود کمترین شمار پیروزی در بین هفت تیم بالای جدول به حساب میآید و اگر به تعداد گلهای زده و خورده ذوبآهن هم نگاه کنیم میبینیم جایی برای دلخوشی و افتخار نیست و این تیم با 25 گل خورده در قبال 21 گل زده تنها تیم در میان 7 باشگاه بالای جدول است که تفاضل گل منفی (منهای چهار) دارد.
هیچکس سر ذوق نیامد
حتی اگر اظهارات مکرر مهدی تارتار را بپذیریم که مدعی است داوریها در لیگ بیست و یکم بسیار به ضرر اصفهانیها بوده و گلهای نادرست زیادی در دروازه ذوبیها روییده و پنالتیهای متعدد آنها نادیده گرفته شده باز هم باید به این نتیجه رسید که حاصل کار ذوبآهن در اولین فصل هدایتش توسط تارتار چیزی نبوده است که توقع آن میرفت و کسب آن میتوانست توفیق وی به حساب آید. درست است که مدیران ذوبآهن فرمان ابقای تارتار را برای فصل بعدی هم صادر کردهاند اما وقتی در ایام «پیش فصل» لیگ بیست و یکم این مربی را از پیکان تهران به فولادشهر آوردند، توقع کسب رتبهای بهتر و نتایجی مثبتتر را داشتند و بدون شک تحمل 13 باخت در 30 مسابقه چیزی نبود که آنها برای پذیرش آن آماده باشند و آن را نشانه توفیق خود بدانند. به لحاظ کارهای فنی و تاکتیکهای انتخابی تارتار نیز چیزهایی رؤیت نشد که اسباب رضایت مدیران شود و هواداران «ذوب» را سر «ذوق» بیاورد و این در حالی بود که در نقل و انتقالهای تابستان سال پیش به تارتار این اجازه داده شده بود که هر کار میخواهد با تیم جدیدش بکند و هر کس را که نمیخواهد جواب گوید و هر فردی را که میپسندد، به فولادشهر بیاورد.
خریدها نتیجه نداد
سرمربی اسبق پارس جنوبی جم هم چیزی حدود 70 درصد ترکیب ذوبیها را عوض کرد و تعداد قابل توجهی از شاگردان پیشین خود در پیکان را هم به ذوبآهن آورد.
با این حال نمایشهای این تیم در طول فصل اصلاً چیزی نبود که آن همه تغییر و هزینه و تلاش و ادعا آن را گواهی و نوید میداد و اگرچه ذوبیها به لحاظ دوندگی و جنگندگی چیزی کم نگذاشتند و کم فروشی نکردند اما آمار حاصل از آن تلاشها که پیشتر هم مورد اشاره قرار گرفت اصلاً با هزینهها و وقت و کوشش صرف شده همخوانی نداشت. اگر دو سه تیم دور و بر ذوبیها در جدول ردهبندی دو سه امتیاز کمتر و بیشتر میگرفتند و ذوب تا ردههای دهم و یازدهم جدول تنزل میکرد و «اعتبار» این باشگاه بیش از پیش زیر «آوار» نتایج مدفون میشد، شاید سران «ذوب» برای فصل بعدی تصمیمی متفاوت را اتخاذ میکردند و سناریوی دیگری پیش روی فوتبالدوستان اصفهانی و کل ایران شکل میگرفت.
در طول فصل گذشته بازیکنانی چــــــــــــون حامد نورمحمدی، مسعــــــــــــــــــــود ابراهیمزاده، آرمان قاسمی، سجاد جعفری، محمدحسین اسلامی، محمد خدابندهلو، سینا اسدبیگی و سجاد عاشوری برای ذوب به میدان آمدند و حبیب فرعباسی هم درون دروازه آنان بد کار نکرد اما با وجود انجام بازیهای پرتعداد در چهارچوب لیگ و جام حذفی در یک بازه زمانی تقریباً 7 ماهه ذوب هرگز به سطح و روال و راندمانی نرسید که از چنین باشگاهی با آن اعتبار بالا و پیشینه روشن انتظار آن میرفت.
ذوب به کجا میرود؟
ذوب همین پنج شش سال پیش با هدایت یحیی گلمحمدی دو بار متوالی فاتح جام حذفی ایران شد و یک دوره سوپرجام را هم برد و در یک دوره کار کوتاهمدت (یک فصلی) امیر قلعهنویی هم به نایب قهرمانی لیگ رسید و پیش از تمامی این موارد در سال 2010 با رهبری منصور ابراهیمزاده نایب قهرمان آسیا هم شده بود.
اگر آنچه در لیگ بیست و یکم از ذوب دیده شد با موارد فوق همخوانی دارد، جای بحثی نیست و این تیم سردرگم و کم تداوم و پر اشتباه بوده و هرگز به یک ریتم و روال ثابت نرسیده، باید از سران ذوب پرسید چطور ریش و قیچی را برای یک فصل دیگر به تارتار سپرده و باز به تغییرات تازهای امید بستهاند که این مربی مجبور و محکوم است برای پیشرفت در ترکیب تیم خود اعمال دارد و این بار هم اطمینانی به ثمر دادن آن نیست.