تیم امید با نتایجی عجیب از جام ملتهای زیر 23 سال آسیا کنار رفت. همه میدانستیم نتایج تیم در این بازیها، سید تیم امید در قرعه کشی مقدماتی المپیک پاریس را مشخص میکند و حالا بهدلیل حذف زودهنگام باید منتظر قرعهای وحشتناک برای تیم امید در آن مسابقات باشیم.
تساوی در بازی اول قابل پیشبینی بود؛ اما شکست مقابل تیم ترکمنستان ذهن همه فوتبالدوستان را زخمی کرد و در نهایت جملههای تحقیرآمیز سرمربی ازبکستان پس از تساوی با ایران، غرورمان را له کرد: صعود ما قطعی شده بود برای همین با تیم دوم با ایران بازی کردم و از نمایش نیمکت نشینانم راضی هستم.
دو تساوی، یک شکست و حذف در همان مرحله مقدماتی بازیها، همه آن چیزی بود که میشد درباره تیم امید گفت. حالا محاکمه مهدی مهدویکیا هم خاصیتی ندارد. مدیری که با او قرارداد بست و اجازه داد نیمی از مدت قرارداد در آلمان باشد هم حالا نیست که اگر بود هم محاکمهاش سودی نداشت. محاکمه هیأت رئیسه فعلی که اجازه داد قرارداد با همان مبلغ چشمگیر ادامه داشته باشد هم فایدهای ندارد.
دلیل گل آلود شدن این آب اصلاً این چیزها نیست. یک اتفاقاتی در سرچشمه افتاده که این طور شده و متأسفیم که نگاهی متوجه آنجا نیست.
رئیس فدراسیون بهدلیل آنچه از سوی اعضای هیأت رئیسه، تخلفات متعدد خوانده شد، به خانه رفت. قرار بود این ویرانه آباد و این زمین سوخته به گلستان تبدیل شود. شد؟
اتفاقات بازی با لبنان و آن همه حاشیه، ماجرای مضحک قندان در جلسه با آن همه حاشیه، داستان خندهدار قرارداد غیرحرفهای با فدراسیون فوتبال کانادا و لغو آن بازی، به باد رفتن مهلت چهار بازی در پنجره اول فیفا که در خرداد پیش روی ما بود و به فنا رفت، لغو دیدارهای تدارکاتی و موارد دیگر میتواند برای بازخواست از هیأت رئیسه کافی باشد؛ اما این بازخواست باید توسط چه مرجع و مقامی صورت بگیرد؟ چرا همه مدیران بالادستی ورزش را در خواب میبینیم؟
تیم امید با کمترین تدبیر و برنامه به جام ملتهای آسیا در این رده سنی رفت و نرفته بازگشت. حالا باید منتظر بیرحمانهترین قرعه تیم امید در مقدماتی باشیم که تنبیه بیبرنامگی ما برای بازیهای ازبکستان بود. در حقیقت، این هیأت رئیسه در قوارهای نبود که بخواهد از مهدی مهدویکیا برنامه و کار بخواهد و برای تیمش قدمی بردارد. بدون استراتژی، بدون هماهنگی و بدون بازی تدارکاتی به ازبکستان رفتیم و کباب شدیم.
این هیأت رئیسه چنین خوابی برای جام جهانی بزرگسالان هم دیده. در حقیقت، بیش از این نمیتواند و نمیداند. کار بزرگ، آدم بزرگ میخواهد. تیم ملی قرار است 5 ماه و چند روز دیگر به جام جهانی برود و تن همه شروع به لرزیدن کرده که قرار است با این تشکیلات به استقبال گروه مرگ برویم؟ با این هیأت رئیسه؟ با این مدیریت؟ با این کادر فنی و با این سرمربی؟
اگر خدای ناکرده به انگلیس ببازیم، این تیم چگونه میتواند روحیه خود را برای دو بازی دیگر بازیابی کند؟
ما برای جام جهانی نیاز به تیمی یکدل و یکدست داریم که اتحادش، دل ملت را هم کنار تیم قرار دهد و موفقیت تیم بتواند دل مردم را شاد کند. تیم فعلی چنین مختصاتی دارد؟ اخباری که از داخل اردوها میرسد خوشبینترین هواداران فوتبال در ایران را هم مردد و نگران میکند. تیم ما با این اوضاعی که پیدا کرده، چقدر از حریفان قدرتمندش شناخت دارد؟ میدانیم ایرانی خلق و خصلتی دارد که به هنگام نبرد، روح و هیبتی متفاوت پیدا میکند؛ اما رشادت شیربچههای ما، چند درصد خلأهای بزرگ ما را پر میکند؟
با اتفاقاتی که در سه بازی تیم امید در تاشکند ازبکستان افتاد، بیشتر نگران تیم ملی و جام جهانی شدیم. نگران بودیم و نگرانتر شدیم که اگر با این تدارک و برنامه و استراتژی فنی به میدان برویم فاجعه به بار خواهد آمد. شکستهای تحقیرآمیزی که در کارنامه تیمهای مختلف باشگاهی و ملی دنیا ثبت شده نتیجه بیبرنامگی و شلختگی مدیریتی است. میترسیم که چوب تنبیه فوتبال بهدلیل این همه بیبرنامگی برای ما هم بلند شود. نگران آن روزیم. لطفاً یکی به حرف ما گوش کند.