کاوه علی اسماعیلی
سمفونی حمید را دیدهاید؟ در جایی از فیلم، گل زیبا و سخت حمید به پرسپولیس را میبینیم. گل مهمی بود و هما را صاحب تساوی مقابل تیم علی پروین کرد. حمید از سمت چپ فرار کرده بود که صاحب توپ شد. رسیده، نرسیده داخل محوطه جریمه، با اینکه توسط یکی از مدافعان حریف کنترل میشد، توپ را با سرعت و زاویهای عالی به کنج مخالف دروازه بهروز سلطانی شلیک کرد. علیدوستی در توضیح این گل میگوید: «هزار بار تمرین کردم که آن گل را بزنم. هزار بار از آن زاویه در تمرین به توپ ضربه زدم تا بالاخره در یک بازی، به همان شکل گل زدم.» هزار بار تمرین برای یک ضربه! شاید این جمله برای بازیکنان فعلی، یک شوخی باشد اما نسل علیدوستی، دروغ را یاد نگرفت. آنها چون فوتبال بلد بودند، تلاشی برای یاد گرفتن کارهای زشت، اقدامات پشت پرده، دروغ و کلاهبرداری نکردند. نسلی که دهها هزار نفر را به استادیوم میکشاندند و هر یک از ستارههای آن نسل، به کاراکتری جاودانه در فوتبال ایران تبدیل شد.
فیلم «سمفونی حمید» شاید در پرداخت پرسوناژ، فرم، قاببندی، میزانسن، تصویربرداری و صدا دچار ضعف بود اما مستندی است که میتوان از آن دفاع کرد. ساخت بیوگرافی از چهرههای سرشناس ورزش ایران بهقدری اندک و ضعیف است که باید قدر همین آثار را دانست. سوژه هم که عالی بود؛ یک جنتلمن واقعی با اهداف و آرزوهای غیرعادی. چرا نباید یک ستاره بزرگ، سودای حضور در استقلال یا پرسپولیس را در سر داشته باشد؟ چرا یک پیشکسوت فوتبال، به جای آن که وارد جرگه مربیان شود، به کتابفروشی میرود و کتاب میخواند؟ چون تعداد این کاراکترها بسیار کم است، تعجب میکنیم وگرنه ممکن است هر فردی از شنیدن سمفونی 9 بتهوون لذت میبرد.
او، حمید علیدوستی است؛ از همان نسلی که فوتبالش در جنگ سوخت، در 27 سالگی از تیم ملی کنار گذاشته شد و به جرم بازی در آلمان، 6 ماه از حضور در فوتبال ایران محروم ماند! علیدوستی کلی حرف زد و کلی از حرفها و خاطراتش باقی ماند؛ درست مثل صدها فوتبالیست درستکار و جنتلمنی که ترجیح دادند میان صفحات کتاب تاریخ باقی بمانند و جلوی دوربین نباشند. همه آنها شایسته احترام هستند.