printlogo


کد خبر: 245830تاریخ: 1401/2/5 00:00
سولوئیستی در ارکستر ستاره‌ها
رنج و سرمستــی

سعید  آقایی     
 
زندگی تماماً رنج و درد است؛ این همان استعاره‌ای است که حمید علیدوستی در توصیف زندگی پرفراز و نشیبش ارائه می‌دهد. همو که زندگی‌اش نه یک مستند تماشایی و جذاب، بلکه یک درام سوزناک است. آنچه بخش قابل اعتنایی از آن را در «سمفونی حمید» نظاره می‌کنیم. برای نسل جدید که هرگز دوران عسر و حرج روزهای بعد از انقلاب را ندیده و هیچ درکی از جنگ و تبعات خانماسوز آن ندارد، شاید از تماشای سرگذشت زندگی ستاره‌ای به‌نام حمید علیدوستی در قالب یک مستند حیرت‌زده و شوکه شود و حتی آن را آمیخته با اغراق و حقه‌های سینمایی بداند، اما آنچه روی پرده نقره‌ای درباره رنج‌های زندگی حمید می‌بینیم، شاید حتی نیمی از درد و رنجی که او کشیده، نباشد. درد و رنجی که البته تنها مختص علیدوستی نیست. این حکایت سوزناک تمامی ستاره‌های سوخته آن نسل است. ستاره‌هایی که جملگی در هیاهوی انقلاب و پس از آن جنگ خانماسوز خاکستر شدند و به حق خود نرسیدند. نسلی که می‌توانست یک رکورد تاریخی در قهرمانی متوالی در جام ملت‌های آسیا و حضور در جام جهانی را رقم بزند اما این رؤیا در آتش اتفاقات اواخر دهه 50 و 60 سوخت و جزغاله شد.
این همان دریغ و حسرتی است که علیدوستی با اندوه از آن یاد می‌کند. تیمی که ابرستاره‌هایی تازه از گرد راه رسیده‌ای چون ناصر محمدخانی، حمید درخشان، حمید علیدوستی، برادران بیانی، ابراهیم قاسمپور، بهتاش فریبا و... در ترکیبش داشت، مگر تیمی می‌توانست حریفش باشد؟
حمید علیدوستی اما در میان آن نسل یک نماد و یک سمبل است. ستاره‌ای متفاوت از بقیه همقطارانش. یک سولوئیست در ارکستر گوش نواز ستاره‌ها. ستاره‌ای که در همه ابعاد متفاوت بود و این تفاوت فصل جدایی از فوتبال و زندگی شد. همو که برخلاف ستاره‌های هم‌نسل‌اش کتاب می‌خواند، موسیقی اپرا گوش می‌کرد، فیلم‌های کلاسیک خارجی می‌دید، پیانو می‌نواخت و به جای مجلات ورزشی و عامیانه، نشریات سینمایی را ورق می‌زد. یک ستاره سینمایی که فوتبال برایش تعریف متفاوتی از همه داشت. او حتی در قاب مستطیل سبز نیز متفاوت از بقیه بود؛ چه در انتخاب تیم که هما را انتخاب کرد و در تمام دوران بازیگری‌اش به پیشنهادات اغواکننده پرسپولیس و استقلال نه گفت و چه در جنس فوتبال که با هر دو پا در زمین طنازی می‌کرد و به توپ ضربه می‌زد. ستاره سینمایی فوتبال ایران به اندازه‌ای عاشق پرده نقره‌ای بود که زندگی‌اش با تار و پود سینما گره خورد. مردی که ثمره و میوه زندگی‌اش تحت تأثیر همین اتسمفر بدل به یک سوپراستار سینما شد تا در شهرت از پدر پیشی بگیرد. پدری که مهم‌ترین رفقای زندگی‌اش ستاره‌هایی از جنس سینما بودند و همین رفقا بهانه‌ای برای ترانه شدند تا به دنیای سینما قدم بگذارد؛ یکی مثل پیمان معادی که در «سمفونی حمید» نیز حضور شیرینی دارد.
شاید حمید علیدوستی با آن نبوغ، روی پرده نقره‌ای می‌توانست موفق‌تر از فوتبال باشد. او از ابتدا متعلق به فوتبال نبود. ستاره‌ای که با وجود همه استعدادش در فوتبال بیشتر به یک مؤلف سینمایی شباهت دارد. دوری خودساخته او از فوتبال و جدا افتادن عامدانه‌اش از مستطیل سبز و غرق شدن در دنیای کتاب و سینما ریشه در همین حقیقت دارد. ستاره‌ای که در زندگی و فوتبال رنج دید اما هیچگاه به حقش نرسید، در دنیای کتاب و سینما سرمستی را در آغوش گرفت.
 

Page Generated in 0.0055 sec