printlogo


کد خبر: 245829تاریخ: 1401/2/5 00:00
حمید علیدوستی: اولین «بال» غیر رسمی فوتبال ایران
مسافری از «آینـــده»

یادداشت
‌ وصال روحانی     
 
در عصر و زمانه‌ای که هنوز پست‌ها و واژه‌های «پیستون» و «بال» در ورزش فوتبال و به ویژه در ایران باب نشده بود، حمید علیدوستی به خودی خود و بدون اینکه احتمالاً خودش هم بداند، این مکانیسم‌ها را در فوتبال ایران محقق و متداول و مقابل چشم‌ها اجرایی کرد.
در عصر قبل از فوتبال مدرن و بازی‌های شناور «لب خط» چه در سمت راست و چه در سمت چپ میدان بین سه بازیکن تقسیم می‌شد. مثلاً در سمت چپ یک «بک چپ» داشتیم و یک هافبک چپ و همچنین یک گوش چپ. وظیفه «بک چپ» دفاع صرف در برابر گوش راست حریف بود، هافبک چپ هر تیم با هافبک راست حریف مصاف می‌کرد و گوش چپ می‌کوشید با دور زدن بک راست حریف و سانتر توپ روی دروازه رقیب برای نوک حمله تیمش فرصت گلزنی ایجاد کند. همه این تعریف‌ها عیناً برای سمت راست زمین هم مصداق داشت. مثلاً در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 میلادی مدافع چپ تیم ملی ایران اکبر کارگرجم یا رضا وطنخواه بود، هافبک چپ را کاوه حق‌وردیان پوشش می‌داد و در گوش چپ اکبر افتخاری انجام وظیفه می‌کرد که نفر آخر بعداً جایش را به محمدرضا عادلخانی داد، همان‌طور که حق‌وردیان از اواسط دهه 1970 توسط ابراهیم قاسمپور جانشین‌سازی شد و عزت جانملکی هم سر برآورد تا دو، سه سالی بک چپ فیکس ایران شود و در اواخر دهه 1970 آندرانیک اسکندریان جانشین جانملکی شد.
 
دائماً بروید و بیایید!
در آن زمان‌ها نه «پیستون‌» داشتیم و نه «بال» و نه موجودی که اینک «وینگر» نامیده می‌شود. با ایجاد چنین پست‌ها و وظایفی و با خلق حیطه‌هایی از این دست به آرامی بازیکنانی به وجود آمدند و پای در عرصه نهادند که عملاً مجبور بودند وظایف هر سه پست بک، هافبک و گوش را یکجا انجام بدهند. یعنی هم به دفاع بپردازند و توپ‌های مهاجمان لب خط رقیب را دفع کنند هم از هجوم هافبک‌های رقیب جلوگیری نمایند و هم خودشان جلو بروند و از رقبای لب خط بگذرند و با ارسال‌های به‌موقع و دقیق گل‌سازی کنند. این پیستون‌ها همان‌طور که شرح فوق نشان می‌دهد مجبور بودند که نقش‌هایی چابک و بدن‌هایی به‌شدت ساخته و پرداخته داشته باشند تا بتوانند 120متر خط طولی زمین را در طول 90 و اندی دقیقه وقت مسابقه به کرات بپیمایند و بارها بیایند و بروند تا کار تیم‌شان ردیف شود.
 
نجات پیستون‌ها از ورطه مرگ
بعداً که مهندسان فوتبال مدرن فهمیدند این کار کم از خودکشی نیست و اگر از یک قطار هم برای این کار استفاده شود، قطار نیم ساعته خواهد سوخت. یکی، دو بازیکن مکمل و تسهیل‌کننده کارها را برای هر دو پیستون راست و چپ در زمین گذاشتند. یکی به‌عنوان «بال» بازی می‌کرد و سعی در پوشش دادن وسط زمین البته در منطقه لب خط را داشت و دیگری در زمین حریف و با پزی تهاجمی می‌ایستاد و توپ‌گیری می‌کرد و او را وینگر نامگذاری کردند. به عبارت صریح‌تر و ساده‌تر فوتبال پس از چند سال پوست کندن از سرپیستون‌ها به گونه‌ای به معافی سابقش بازگشت و دو بازیکن دیگر را هم برای لب خط‌ها به کار گرفت که شبیه به همان بک‌ها و گوش‌های سابق عمل می‌کنند و موجب نجات پیستون‌ها از ورطه مرگ شده‌اند!
 
«او» وجود خارجی نداشت
با وجود این در همان عصر رواج «مدافع، هافبک و گوش» در ورزش فوتبال داشتیم تک بازیکنانی را در کشورمان که خودشان با ابداعات تازه و با اندیشه ایجاد تحول و البته کارگشایی هر چه بیشتر و بهتر از امورات تیم‌شان مثل یک پیستون و بال وارد عمل می‌شدند و در حالی که هنوز این پست‌ها خلق و تعریف و ترسیم نشده‌ بودند، براساس غریزه شخصی و هوش انفرادی‌شان آنها را اجرایی می‌کردند. اگر در سمت راست زمین ابراهیم آشتیانی بسیار زودتر از همه (در اوایل دهه 1350 شمسی) در عین دفاع شروع به حمله و پیشروی و سانتر روی دروازه رقبا هم می‌کرد، حمید علیدوستی یک دهه و نیم بعد و بواقع در اواسط دهه 1970 میلادی در چنین قالبی فرو رفت و هم وظایف یک هافبک چپ را انجام می‌داد و هم گوش چپی را که به خط حمله اضافه می‌شد و برای این خط فرصت گلزنی ایجاد می‌کرد و البته در هر لحظه‌ای خودش هم می‌توانست گلزنی کند. در یک کلام او وحید امیری زمان خودش بود و مردی در قالب‌های هافبک چپ فوق‌العاده‌ ساده‌های اخیر پرسپولیس و تیم ملی ولی «امیری»‌ای که 35 سال زودتر از زمان وحید‌خان ظهور کرده و همچون او بازی می‌کرد و با روش او فرصت‌سازی و در روند مسابقه ایجاد گشایش می‌کرد. اینکه حمید علیدوستی مردی اهل مطالعه و شنیدن موسیقی و کتابخوان است و دخترش تحت تأثیر وی یکی از برترین بازیگران زن سینمای ایران شده البته موضوعات مهمی هستند اما ماندگارترین اثر حمیدخان و ویژه‌ترین کار او خلق غیررسمی پست‌ها و وظایف بال چپ و وینگر در عصر و زمانه‌ای بود که این فرایندها اصلاً وجود خارجی نداشتند. انگار او «آینده» را از همان زمان می‌دید و مسافری از آن عصر و دوره بود که به گذشته سفر کرده است.
 

Page Generated in 0.0058 sec