آیسان سعیدی – حمید علیدوستی برای فوتبال ایران نماد حسرت و دریغ است. ستارهای که در فوتبال همه چیز داشت و یک چهره کامل بود؛ فانتزیست، تکنیکی، باهوش، دو پا، سرعتی، سرزن و البته فوقالعاده بااستعداد. ستارهای که حضورش در زمین میتوانست موفقیت را گارانتی کند چه آنکه مهارناپذیر بود و هر حریفی را به چالش میکشید. ستارهای که یک ستاره خالص و تمام عیار بود و با همین ویژگیها در فوتبال ایران جزو معدود ستارههایی بود که توانست از مسیری به جز پرسپولیس و استقلال به تیم ملی برسد و مهمتر از آن در تیم ملی فیکس بازی کند. آن هم در دورهای که رقبای بزرگ و باکیفیتی چون ناصر محمدخانی و عبدالعلی چنگیز داشت. خرده هایلایتهایی که از فوتبال او در روزگار فراموشی دهه 60 بر جای مانده در «سمفونی حمید» آنها را میبینیم، این حقیقت را فریاد میزند. مستندی که به خوبی زوایای غبارگرفته یک ستاره فراموش شده را به تصویر میکشد و با وجود همه ضعفها و ایرادات تکنیکی و سینمایی براستی تلخ و تماشایی است. با تماشای این مستند حسرت و دریغ همچون شرنگی تلخ در کام ما ریخته میشود که چگونه فوتبال و ابرستارههایش در دهه فراموش شده 60 در آتش اتفاقات سوختند و تباه شدند. نسلی که همه چیز داشت الا بخت و اقبال. نسلی که میتوانست غوغا کند اما جبر روزگار فرصت را از آنها دریغ کرد. «سمفونی حمید» سمفونی دریغ و حسرت است؛ نه تنها برای علیدوستی، بلکه برای تمامی ستارههای آن نسل.