یکی دو شب قبل بازی پیشکسوتان ملوان و سپیدرود برگزار شد تا دل همه اهالی فوتبال در گیلان گرم شود. وقتی محمد غدیربحری و رسول حقدوست، مراسم آغاز بازی پیشکسوتان دو تیم بزرگ ایران را انجام دادند، همه از خود پرسیدند بر سر دیگر تیمهای ریشهدار چه بلایی آمد؟
همین چند روز قبل بود که فرهاد مجیدی گفت زمینهای خوب تهران در اجاره تیمهای شهرستانی است. این جمله عمق فاجعه فوتبال ما را نشان میدهد. روزگاری که تیمهای ریشهدار و اصیل فوتبال ایران در خانه و خاک خود برای هر تیمی دردسر درست میکردند زیاد دور نیست. روزهایی که فوتبال ما در هر نقطه ایران پایگاهی عظیم داشت. تیمهایی که فقط برای بازیهای بیرون از خانه از شهرشان خارج میشدند. اما حالا همه در تهران هستند. میهمانانی که برای بازی خانگی به شهرشان میروند و تازه بعضی تیمها برای بازی خانگی هم در شهرشان آفتابی نمیشوند.
سوء مدیریت با این فوتبال چه کرد؟ آن زمان که برای قربانی شدن تیمهای ریشهدار، جشن گرفتند، چرا هیچ دلی به درد نیامد؟ شاهین، راهآهن، اکباتان، پاس و تیمهای بسیاری در تهران و همینطور تیمهای بزرگ و پرطرفدار شهرستانی. آنها نابود شدند تا تیمهایی وارد چرخه فوتبال شوند که برای تمرین نکردن و حتی بازی نکردن در شهرشان هم مؤاخذه نمیشوند. خواب ادارهکنندگان ورزش و فوتبال، آنقدر سنگین شده که تفاوتی ندارد در این فرایند چه چیز میمیرد. تیمهای پرطرفدار که ریشه در عشق و جان مردم دارند و شور هوادارانشان، گرما و هیجان به فوتبال میآورد، میمیرند تا تیمهایی جایگزین شوند که هیچ یک از این مزایا را ندارند؛ اما تا دلتان بخواهد پول دارند.
با تیمهای ریشهداری که در قصه شب مادران شهرهای مختلف ایران برای فرزندانشان بودند، چه کردیم؟ چرا هیچ یک از مدیران ما مسئولیت گناهان مدیریتیشان را نمیپذیرند؟ اگر فوتبال از عشق و احترام خالی شد و جای خود را به توهین و فریاد و بیاحترامی داد، به این دلیل است که برد به هر قیمتی، اهمیت پیدا کرد. حالا هیچ تیم بازندهای به برنده احترام نمیگذارد چون بنیان فوتبال را به هم زدیم. حالا هم برد و باختها مشکوک است چون از روح اصیل فوتبال دور شدهایم. کاش زمان به عقب برمیگشت تا تمام اشتباهات فاجعهبار مدیرانمان را پاک کنیم.