یادداشت
جاناتان ویلسن
پاس، پاس، پاس، لو دادن، پاس، پاس، پاس، لو دادن. بعد یک پیچش عجیب: پاس، پاس، پاس و گل به خودی عجیب. هر بار که شما فکر کنید اسپانیا دیگر نمیتواند شما را بخنداند، راه تازهای پیدا میکنند برای اینکه بی دست و پایی خود را نشان دهند.
مشکل اینجا است که اسپانیا به این پاسکاری نیاز دارد. آنها در مرحله گروهی تنها اجازه زدن 12 ضربه را به رقبا دادند که از هر تیم دیگری کمتر بود و فقط یک گل خوردند. بله، برای دومین بازی متوالی پنج گل زدند، چون کرواسی جلو بازی کرد و پشت دفاعش فضا به وجود آمد اما به محض آنکه الگوی آشنای پاسکاری مقابل حریف خزیده در لاک دفاعی خراب میشد، دفاعشان در معرض خطر قرار میگرفت. پاس، پاس، از دست دادن مالکیت توپ و وحشت بابت هر توپی که به یک سوم دفاعیشان میرسید.
فوتبال اسپانیا مضطرب است، قطعیات سابق دیگر قطعی به نظر نمیرسند. در دو فصل اخیر لیگ قهرمانان هیچ تیم اسپانیایی به نیمهنهایی لیگ قهرمانان نرسیده و این تنها به خاطر مشکلات مالی بارسلونا و رئال مادرید نیست. این یک مسأله تاکتیکی است. اسپانیا با بارسلونای پپ گواردیولا، فوتبال مدرنی را ابداع کرد و فوتبال مبتنی بر پرس و مالکیت توپ را به سطحی غیرقابل تصور رساند.
مشکل انقلابها این است که دائماً در حال تحول هستند و شروعکنندهها عقب میمانند. داستان آشنایی است: یک نفر پروژهای رادیکال راه میاندازد و از موفقیتی بینظیر لذت میبرد اما بعد به این تله میافتد که باور میکند هر کاری انجام میدهد درست است، شاید تنها راه درست؛ بنابراین وقتی با مبارزی همتراز و متفکر روبهرو میشود، راه چارهای پیدا نمیکند. چرا باید به فرمول برنده دست زد؟ اگر بهترین هستی، چه نیازی به نگرانی از دیگران وجود دارد و هنگامی که مسأله، فرهنگ فوتبال است و به دلایل اقتصادی و سیاسی تحت تأثیر دو باشگاه رئال مادرید و بارسلونا با مدیریت بسیار ضعیف قرار میگیرد، عواقب سختی در انتظار است.
لوییس انریکه این را میدانست. او مغرور نیست، در 51 سالگی به شدت سرحال به نظر میرسد. سرسخت است و پاسخش به بازنشستگی از دنیای بازی، دویدن خیلی بیشتر بود. وقتی در سال 2014 مربی بارسلونا شد، در تصمیمی هوشیارانه کاری کرد این تیم مستقیم بازی کند. آسان نبود اما برای کاتالانها قهرمانی سال 2015 لیگ قهرمانان را به ارمغان آورد. با اسپانیا هم همین هدف را دارد، میخواهد عمودیتر باشد. در سال 2012 اسپانیا به موفقیتی بیسابقه در اروپا دست یافت و برای سومین بار متوالی یک تورنمنت مهم را برد. فوتبال آنها در جهان بهترین بود چه در سطح ملی و چه در رده باشگاهی. بعد از آن سه تورنمنت بزرگ را با ناکامی در بردن حتی یک بازی حذفی پشت سر گذاشت. تساوی با سوئد در اولین بازی گروهی یورو 2020 نگرانی مشابهی با حذف از جام جهانی روسیه به همراه داشت و نقیضهای بود برای داستان پاسکاریها.
اما انقلاب آسان نیست و در تعریفش میگویند حوادثی آسیبزا و بنیانکن به همراه دارد. هرچه فوتبال عمودی لوییس انریکه مزیت هجومی داشته باشد، قلب دفاع را در معرض خطر قرار میدهد. باید برایش تعادلی پیدا کرد و مدافعان باید راههای جدید بازی را بیاموزند. پاس، پاس بلندتر، سانتر و ضربه سر شاید فرمول خوبی باشد اما اسپانیا نمیتواند هر بازی به آن متکی باشد. این خطر وجود دارد که اسپانیا در یکچهارم نهایی جسمی و روحی تحلیل رفته باشد. از یک طرف هم شاید موضوع مهمی نباشد، همیشه قبل از جام جهانی سبک جدیدی مورد آزمون قرار میگیرد.
این بار، برابر کرواسی، داشتن روحیه زیاد کافی بود. هرچقدر که این پیروزی روح هواداران اسپانیا را خراشید و مسأله تغییر نگرش در سبک بازی، ماجرا درست کرد اما لوییس انریکه توانست اسپانیا را برای نخستین بار بعد از فینال 2012 به پیروزی در مرحله حذفی یک تورنمنت بزرگ برساند. او حالا تیمی دارد که برای همیشه کپنهاگ را به خاطر میسپارد، بازیکنانی که خواهند گفت انقلاب از آنجا شروع شده است.
منبع: گاردین