علی مغانی
یکی از عجایب استقلال در دو سال اخیر، نداشتن مربی در فصل نقل و انتقالات بوده و عجیبتر اینکه «تیم بدون مربی» در هر دو سال در بازار خرید و فروش بازیکن به شدت فعال بوده! یعنی ابتدا بازیکنانی براساس سلیقه افراد نزدیک به مدیران باشگاه و حتی گاهی با فشار ایجنتها، بیهیچ معیار مشخصی خریداری شدهاند و بعد از آن، تازه فرآیند جذب مربی آغاز شده است.
پیش از آغاز لیگ نوزدهم، وقتی هنوز خبری از عقد قرارداد با استراماچونی نبود، مدیران وقت استقلال بیآنکه ارزیابی درستی از وضعیت موجود داشته باشند، صرفاً شروع به جذب بازیکنانی کردند که در رسانهها از آنها به عنوان «صید بزرگ نقل و انتقالات» یاد میشد. در واقع استراماچونی فقط فرصت آن را داشت که دو بازیکن خارجی یعنی شیخ دیاباته و هروویه میلیچ را با سلیقه خودش انتخاب کند و بقیه مهرههایی که جذب شده بودند، از مسعود ریگی و آرش رضاوند تا محمد بلبلی و علی دشتی، همگی پیش از حضور این مربی ایتالیایی به استقلال پیوسته بودند.
در لیگ بیستم هم این اتفاق به نوعی دیگر تکرار شد و بعد از ماجرای قهر و برکناری فرهاد مجیدی، نوبت به سعادتمند و اطرافیانش رسید که بدعت تازهای در فوتبال ایران پایهریزی کنند و مهرههای تیم بدون مربی را به سلیقه خودشان جابجا کنند. در آغاز فصل هم محمود فکری در شرایطی به نیمکت استقلال رسید که با جذب نفراتی مثل بابک مرادی، متین کریمزاده و احمد موسوی عمده فعالیت آبیها در بازار نقل و انتقالات به پایان رسیده بود و و فقط یکی دو مهره با سلیقه مربی جدید به استقلال آمدند.
حاصل این نابسامانی، همانی است که هم انتقاد محمود فکری را به دنبال داشت و هم فرهاد مجیدی از آن گلایه میکند؛ تیمی که دو سال بدون سرمربی بسته شده، «بالانس» نیست و در بعضی از پستها، هیچ نیروی جانشینی وجود ندارد اما در عوض در بعضی مناطق، سه بازیکن با خصوصیات کاملاً مشابه دیده میشود. استقلال از آغاز فصل گذشته تا امروز، از این اتفاق ضربه خورده. مسأله آن نیست که بازیکنان فعلی، کیفیت نامناسبی دارند و باید استقلال را ترک کنند. مشکل آنجاست که بعضی از نفرات فعلی، برای استقلال مناسب نیستند و میتوانند در سایر تیمها، سرنوشت به مراتب بهتری داشته باشند.
فرهاد مجیدی چندی پیش، وقتی صحبت از فصل نقل و انتقالات شد، با اعتماد به نفس به خبرنگاران گفت: «سال آینده هستم و این تیم را درست میکنم». در آغاز لیگ آینده، چه فرهاد مجیدی همچنان مربی باشد یا نیمکت را به دیگری واگذار کرده باشد، در این گزاره تغییری ایجاد نمیشود که استقلال نیاز به یک خانه تکانی بزرگ دارد. برای باشگاهی باسابقهای مثل استقلال، درد بزرگی است که در بازیهای مهم لیگ قهرمانان آسیا، مربیاش ناچار میشود مدافع چپ تیمش (میلیچ) را در پست غیرتخصصی هافبک راست به کار بگیرد.
از قلب دفاع تا نوک حمله، آبیها احتیاج به تقویت دارند اما این بدان معنا نیست که الزاماً «گرانترین»ها و «جنجالیترین»ها جذب شوند. استقلال به جای منفجر کردن بمب در فصل نقل و انتقالات، نیاز به نگاهی فنی دارد که بداند کدام نفرات را جذب کند تا بالانس شود. این تیم در سالهای گذشته به اندازه کافی از اقدامات پوپولیستی در فرآیند جذب بازیکن و بمبهایی که حتی به اندازه یک ترقه مؤثر نبودند، لطمه خورده.
این نکته را هم یادمان باشد که اکثریت قریب به اتفاق ملی پوشانی که در لیگهای اروپایی یا قطر مشغول به بازی هستند، تمایل چندانی برای بازگشت به لیگ ایران ندارند و حتی لژیونرهای ناموفق هم ترجیح میدهند همچنان شانس خود را برای حضور در سایر لیگها آزمایش کنند. ضمن اینکه اغلب آنها، امروز بازیکنانی گرانقیمت محسوب میشوند و جذب آنها، ساده نیست. با این پیش فرض، بازی کردن با نامهای تکراری، تبدیل به حربهای ناکارآمد شده و استقلال برای نوسازی، چارهای ندارد جز اینکه نگاه خود را به بازار داخلی معطوف کند.