رضا سالار
فکری در این سالها که رخت مربیگری را بر تن کرده، هیچ تیم بزرگ و مدعی را هدایت نکرده بود و بیشک حضور در استقلال میتوانست برای او با تأخیر، سکوی پرش باشد. شاید حتی زودتر هم میتوانست این نیمکت به او تعارف شود اما تا فصل گذشته و با نساجی نتوانسته بود خودش را بهعنوان یک مربی مدعی معرفی کند. به نساجی آمد و تیم شهر خسته را یک تیم یقه بگیر معرفی کرد. تیمی که منتظر اشتباه حریفان بود و بر اساس دوران بازیگری فکری، ابتدا باید توپ را دور کرد و بعد اگر فرصت بود به گل هم فکر کرد. این روش در قائمشهر جواب داد. تساویهای متعدد و متوقف کردن تیمهای مدعی، فکری را پس از سالها در قواره مربیان لیگ برتری معرفی کرد. از تمام همبازیان خود عقبتر هم بود. منصوریان و مجیدی خیلی زود رخت مربیگری را تن کردند و این فرصت به فکری داده نشده بود. شاید چون بلد نبود قشنگ صحبت کند. تا اینکه اول فصل، دیگر هیچ گزینهای برای استقلال نمانده بود.
منصوریان و مجیدی دیگر فرصت مجدد نداشتند. هر کدام به فراخور مشکلاتی داشتند. منصوریان زیادی اهل شوآف بود و مجیدی هم نازک نارنجیتر از این بود که در استقلال پوست کلفت کار کند. مانده بود یک پوست کلفت واقعی که تنها محمود فکری میتوانست این نقش را بازی کند. استقلال با تمام حواشی به فکری رسید تا او هم در همان روزهای اول در قواره یک منجی ظاهر شود. بیشک یکی از بهترین سالهایی که استقلال توانست بازیکن جذب کند، این فصل لیگ برتر بود. جدا از علی کریمی و روزبه چشمی، هیچ بازیکن درجه یکی جدا نشد. در کنار آن جذب مظاهری و ماندن دیاباته، میلیچ و قائدی و مطهری و آمدن بازیکنهای با آتیهای مثل مرادمند، نادری، موسوی و مرادی در کنار ماندن غلامی، دانشگر، غفوری، ریگی، اسماعیلی و حسینی و البته بازگشت شجاعیان، یکی از کاملترین تیمهای چند فصل اخیر را در اختیار فکری گذاشت. حالا باید آقای سرمربی با یک ترکیب مشخص لیگ را شروع و ادامه میداد اما پس از ۱۳ هفته، هنوز یک ترکیب ثابت و مشخص برای تیم در نظر گرفته نشده.
البته مصدومیت و محرومیت را میتوان در نظر گرفت اما پاسخ اینکه چرا این ترکیب مدام دستخوش تغییر است را هنوز نمیتوان پاسخ داد؟ همانطور که فکری یک نیمکت شلوغ دارد، شاید بازیکنان زیادی را هم در اختیار دارد و اینکه دست او باز است به ضررش تمام شده. ضمن اینکه هنوز مشخص نیست هر کدام از اعضای کادر فنی این تیم چه وظایفی دارند. عمرانزاده نقش اول دعوا و اعتراض و برهانی نقش اول روحیه دادن را ایفا میکنند اما از نظر فنی چه کمکی میکنند؟ این روزها تعدد بازیکن در استقلال منجر به بازی شطرنجی فکری شده. به نوعی که تشتت تصمیمگیری را در نوع بازی و تغییرات تیم میتوان به وضوح دید. بازیکنان هم میدانند که پشت سر آنها بازیکنی است که راحت جای آنها را پر میکند و همین هم استرس زیادی به آنها وارد میکند. محمود فکری امسال میتواند از قرعهای که به نامش افتاده استفاده کند. هیج تیمی مانند استقلال بازیکن ندارد و جدا از اینکه هر توقف استقلال با توقف دیگر رقبا تکمیل میشود تا حتی با کسب یک شکست و یک تساوی و از دست رفتن ۵ امتیاز، باز هم در صدر باشد.
فکری هم حق دارد که مدعی باشد نباید به تیم صدرنشین انتقاد کرد اما واقعاً خودش از نحوه بازی تیمش راضی است؟ آیا این هفتهها توانسته با یک تاکتیک درست تیمی، هیجان بازی را کنترل کند؟ فکری باید بداند که پست دوران بازی او در منطقه دفاعی هیچ ربطی به مسئولیت امروز او ندارد. آنچه که تیم مجیدی را دوستداشتنیتر نشان میداد (فارغ از اشتباهات فنی تیمش) شور و هیجانی بود که در تیم مشخص بود. امروز تیم محمود فکری مانند خودش است. یک تیم زمخت و سخت که خیلی جدی است. تیم خوبی است. مانند خود فکری که بازیکن خوبی بود اما فکری باید بداند که مانند گلزنی دربی پس از دقیقه نود، با هیجان باشد.
تیمش را با شور لذت از بازی و فارغ از ترس شکست راهی مسابقه کند. فکری در دوران بازیکنی مهمترین نقشش دفع توپ بود. این کار را هم خوب انجام میداد اما برای هیجان فوتبال چیز بیشتری لازم است. کمی شوآف منصوریان، کمی شور مجیدی و البته کمی جدیت فکری. این ترکیب درستی بود که در این سالها استراماچونی به استقلال تزریق کرد و با کمترین دوران مربیگری، فصل جدید و توقع متفاوتی را از مربی ایجاد کرد. فکری باید فکری جدید کند. این تیم بیشور و هیجان است. حتی با قهرمانی، چیزی کم دارد.